کد خبر: 693709
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۸
«ولايت» چه جايگاهي در انديشه شيعه دارد؟
ولايت كلمه‌اي است كه در كشور ما خيلي بر سر زبان‌ها مي‌آيد و شنيده مي‌شود. مثلاً مي‌گويند فلاني خيلي ولايتي است يا فلاني ولايتمدار است يا التزام عملي به ولايت‌فقيه يكي از شرايط استخدام در بسياري از مراكز دولتي است.
حجت‌الاسلام و المسلمين جمال سروش

حال سؤال اين است كه ولايت اساساً به چه معناست و چه كسي صاحب ولايت است و ولايتمداري يعني چه؟ ولايتمداري مستحب است يا واجب؟ ولايتي كه مطرح مي‌شود ولايت خداست يا ولايت انبيا يا ولايت نبي خاتم يا ولايت ائمه يا ولايت نايبان خاص و عام آنها؟ آيا اين ولايت‌ها ارتباطي با هم دارند يا از هم بيگانه‌اند؟ براي پاسخ اين سؤال‌ها بحث را با معناي «ولايت» آغاز مي‌كنيم.

زراره از امام باقر (ع) نقل مي‌كند كه حضرت فرمود: اسلام روى پنج چيز بنا شده است: نماز، زكاه، حج، روزه و ولايت. زراره مي‌گويد به حضرت عرض كردم: كداميك از اينها برتر است؟ فرمود: ولايت برتر است؛ زيرا ولايت كليد آنهاست و شخص والى دليل و راهنماى آنهاست. سپس فرمود: همانا اگر مردى شب‏ها را به عبادت به پا خيزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش به حج رود و امر ولايت ولى خدا را نشناسد تا از او پيروى كند و تمام اعمالش با راهنمايى او باشد، براى او از ثواب خداى جل و عز حقى نيست و او از اهل ايمان نباشد.

معناشناسي ولايت

ولايت در لغت

«ولايت» واژه‌اي عربي و به معناي قرب و نزديكي است. ولاء و توالي در اصل به معناي قرار گرفتن يك شيء در كنار شي‌ء ديگر است. بي‌آنكه فاصله‌اي بين آن دو باشد و اين قرب افزون بر قرب مادي، قرب معنوي را نيز شامل مي‌شود.

ولايت در اصطلاح

اما از حيث اصطلاح در مجمع البحرين به دو معناي اين واژه اشاره شده است. «وَلايت» با فتحه به معناي «محبت» است مثلاً وقتي گفته مي‌شود كسي ولي خداست، يعني دوست خداست؛ خدا را دوست دارد و او هم خدا را دوست دارد. قرآن درباره اين افراد مي‌گويد: أَلاإِن أَوْلِياءَاللهِ لاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاهُمْ يَحْزَنُونَ (قرآن كريم، يونس، 62) ترجمه: آگاه باشيد كه بر دوستان خدا بيمي نيست و غمگين نمى‏شوند. برخي از كساني كه داستان غدير را مي‌خواهند به نفع خود مصادره كنند هم مي‌گويند آنجا كه پيامبر اكرم (ص) فرمود: مَنْ‏ كُنْتُ ‏مَوْلَاه ُ‏فَهَذَا عَلِيٌ‏ مَوْلَاه‏ (كافي، ج1، ص 420 ترجمه: هر كس من مولاي اويم علي مولاي اوست.) مقصودش از ولايت، محبت بوده يعني پيامبر فرمود هر كس كه من را دوست دارد از اين به بعد علي را دوست داشته باشد! البته اينها توضيح نمي‌دهند كه اگر بحث صرفاً دعوت به محبت و دوستي بدون توجه به سرپرستي علي بعد از پيامبر بود چه اهميتي داشت كه حضرت در آن بيابان گرم و شرايط سخت اين همه مردم (تا حدود 12 هزار نفر را ذكر كرده‌اند) را معطل كند و صبر كند تا افراد عقب‌تر برسند و تأكيد كند كه افرادي كه جلوترند برگردند؟! و چرا حضرت حدود يك ساعت سخنراني مي‌كند و به اندازه حجم دعاي ندبه خطبه‌اي به نام غدير مي‌خواند كه جمله «مَنْ ‏كُنْتُ ‏مَوْلَاهُ ‏فَهَذَا عَلِيٌ ‏مَوْلَاه‏»، تنها يك جمله از آن بسيار است؟ براي روشن شدن نادرستي اين ادعا (كه مقصود پيامبر تنها دعوت به دوستي علي بوده و نه امامت و سرپرستي او) كافي است كه به خود خطبه مراجعه شود. هر انسان آزاده و مؤمني اگر بدون غرض و تعصب به متن اين خطبه مراجعه كند مانند روز برايش روشن مي‌شود كه بحث، بحث جانشيني و امامت علي (ع) بوده است.

ولايت به معناي سرپرستي

وِلايت با كسره به معناي توليت و سلطنت است و «والي» كسي را گويند كه زمام امور ديگري را به دست خود گيرد و عهده‌دار آن گردد. در معناي دوم واژه «ولايت» هم‌رديف واژه‌هايي مانند «سرپرستي»، «زعامت» و «رياست» مي‌باشد و مراد از آن سرپرستي و اداره امر ديگري را بر عهده داشتن است. اين ولايت مي‌تواند سلطه بر شخص يا مال يا هر دو باشد، اعم از اينكه چنين سلطه‌اي عقلي باشد يا شرعي، اصلي باشد يا عرفي. ولي، به اين معنا كسي است كه حق دارد كه در امور مولي‌عليه (يعني كسي كه تحت ولايت اوست) تصرف كند و حق دارد كه دستور دهد و امر و نهي كند. ولايت به اين معنا در مورد خدا نه تنها صادق است بلكه اساساً منحصر به اوست.

ولايت تكويني و تشريعي

گاهي ولايت را به تكويني و تشريعي تقسيم مي‌كنند. ولايت تكويني عبارت است از قدرت تصرف در عالم كه اين قدرت هم مانند همه قدرت‌ها از آن خداست و به حكمت و مصلحت خويش در اختيار برخي بندگانش قرار مي‌دهد. مثلاً معجزه انبيا و كرامت ائمه و اولياي دين از اين سنخ است. ولايت تشريعي يعني حق قانون‌گذاري. ما معتقد هستيم كه ولايت و حق قانون‌گذاري و تشريع منحصر در خدا است و تنها كساني كه از طرف او مأذون هستند (يعني انبيا، ائمه و نواب خاص و عام ايشان) چنين حقي دارند و هر كس كه از طرف خدا مأذون نباشد چنين حقي ندارد و اگر چنين حقي براي خود قائل شود طاغوت است كه خداوند متعال در قرآن از پيروي او ما را نهي كرده است.

بدين ترتيب به نظر مي‌رسد مهم‌ترين معاني ولايت سه معناست: محبت، قدرت تصرف تكويني در عالم و حق سرپرستي. و اين هر سه به صورت كامل در خدا صادق است؛ يعني خدا هم محب عالم و محبوب عالم است و هم قدرت تصرف در همه عالم را دارد و هم حق سرپرستي و قانون‌گذاري در همه عالم را دارد. اما درباره غير خدا بايد گفت كه هر كسي به ميزان نزديكي و قربي كه به خدا دارد؛ يعني به اندازه ايمان و عمل صالحش اين سه معنا در موردش شكل مي‌گيرد؛ عالم را دوست مي‌دارد و محبوب عالميان مي‌شود، در عالم تصرف مي‌كند و حق سرپرستي پيدا مي‌كند. براي اثبات اين مطلب به يك آيه و يك حديث قدسي استناد مي‌كنم: اناالذينَ امَنُوا و َعَمِلُوا الصالِحات ِسَيَجْع َالُلَهُمُ الرحْمنُ وُداً (سوره مريم آيه 96) يعني همانا آنها كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته انجام دادند به زودي خداوند بخشاينده براي ايشان «در دل‌هاي مؤمنين» محبت و دوستى قرار مي‌دهد. اين همان ولايت به معناي محبت است كه انسان به هر اندازه‌اي كه با ايمان و عمل صالحش به خدا نزديك شد به همان اندازه محبوبيتش بيشتر مي‌شود؛ يعني خود خدا كاري مي‌كند كه ديگران او را دوست بدارند. اما حديث قدسي: عبدىاطعنىحتىاجعلك ‏مثلى‏أومثلىأقول للشي‏ءكن فيكون وتقول للشي‏ءكن فيكون(بحارالانوار ج102، ص 165) خدا مي‌فرمايد بنده من از من اطاعت كن تا اينكه تو را مثل خود قرار دهم؛ من به يك چيز مي‌گويم بشو و مي‌شود؛ آنگاه تو هم اگر به چيزي بگو بشو مي‌شود. يعني نتيجه نزديكي به خدا و طاعت او فقط محبوبيت نيست بلكه علاوه بر آن قدرت در تصرف عالم هم به او مي‌دهند و همين قدرت، ابزاري است براي سرپرستي خلق و هدايت آنها به خداوند متعال.

چه شخصي را مي‌توان ولايتمدار ناميد؟

حال كه معناي ولايت روشن شد مي‌توانيم ولايتمدار را هم اينگونه تعريف كنيم: ولايتمدار همان مسلمان واقعي است كه در برابر تمام اوامر الهي تسليم محض است؛ بنابراين به همه انبيا از آدم تا خاتم ايمان دارد و تفكيكي بين دستورات الهي و خود انبيا و دستورات آنها قائل نمي‌شود. آيه 285 سوره بقره به همين نكته اشاره دارد: آمَنَ الرسُول ُبِماأُنْزِلَ إِلَيْهِمِ نْرَب هِوَالْمُؤْمِنُونَ كُل آمَنَ بِاللهِ و َمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لانُفَرق ُبَيْن َأَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ و قالُوا سَمِعْنا وَأَطَعْن اغُفْرانَكَ رَبنا و َإِلَيْكَ الْمَصير(بقره 285) ترجمه:پيامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده ايمان دارد. و همه مؤمنان، به خدا و فرشتگانش و كتاب‌هايش و پيامبرانش ايمان دارند. ميان هيچ يك از پيامبرانش فرقي نمى‏نهيم. گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، اي پروردگار ما، آمرزش تو را خواستاريم كه سرانجام همه به سوي توست.

مراتب ولايت در انديشه ديني

بدين ترتيب منشأ اصلي ولايت، خداست و ولايت‌پذيري اولين انساني كه پا به عرصه هستي مي‌گذارد يعني آدم ابوالبشر به پيروي محض از خداست و ولايتمداري انسان‌هاي در آن زمان (مانند حضرت حوا و هابيل و قابيل) به پيروي محض از دستورات خدا و حضرت آدم است؛ البته به صورت طولي؛ يعني حضرت آدم وسيله و نشانه‌اي است در روي زمين تا ميزان ولايت‌پذيري افراد از طريقش معلوم گردد. ولايت‌پذيري ساير انبيا تشريعي (يا اوالوالعزم يعني نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد صلوات الله عليهم اجمعين، كه شريعت جديدي به آنها ابلاغ شد) و تبليغي (كه انبيايي هستند كه شريعت جديدي نياورند بلكه مبلغ شريعت يكي از آن پنج پيامبر تشريعي‌اند) نيز به پيروي محضشان از خداست همان طور كه ولايت‌پذيري انسان‌هاي در زمان هر يك از آنها به پيروي محض از همان پيامبر است. ولايت‌پذيري امامان معصوم و نواب خاص و عامشان و مردمان در عصر آنها نيز به همين ترتيب است. از اين رو ولايتداري و ولايتمداري مانند هرمي است كه در رأس آن خداوند متعال وجود دارد و در مرتبه بعد 124 هزار پيامبر (اعم از تشريعي و تبليغي) قرار دارند و سپس 12 معصوم(ع) هستند و در زمان غيبت صغري به چهار نايب خاص امام زمان(ع) و نهايتاً در عصر غيبت كبري به علما و فقهاي شيعه مي‌رسد. اين دو نيز (ولايتداري و ولايتمداري) لازم و ملزوم هم هستند؛ يعني وقتي مي‌گوييم اين مجموعه (خدا و انبيا و ائمه و نايبان آنها) ولايت (و حق سرپرستي) دارند، معنايش اين است كه مردم بايد (يعني مردم مكلفند) آنها را در مدار ولايت قرار دهند و سرپرستي و اطاعت و پيروي محض از آنها را بپذيرند.

در ادامه ابتدا معناي ولايت را درباره خدا و سپس درباره ديگر اوليا (يعني انبيا، ائمه و نواب خاص و عام آنها) بيشتر توضيح مي‌دهيم.

ولايت خدا

روشن است كه خدا به همه عالم ولايت دارد. علت اين ولايت عام چيست؟ علتش اين است كه خدا مالك و خالق همه است (خالِقُ كُل شَيْ. 69 زمر) و اساساً ولايت داشتن از فروع مالكيت و خالقيت است. يعني كسي حق دارد در چيزي تصرف كند كه آن چيز مال او باشد. نيز كسي حق دارد به غير خود امر و نهي كند كه آنها مال او باشند و مخلوق و مملوك او باشند. حال كه در جاي خود (به دلايل عقلي و نقلي) ثابت شده است كه تنها مالك و خالق خداست (كه از آن تعبير مي‌كنند به توحيد در خالقيت) مي‌توان نتيجه گرفت كه تنها ولي و سرپرست هم خداست. يعني هيچ كس هيچگونه حق ولايت و سرپرستي بر هيچ موجودي ندارد جز خدا. حال اين سؤال مطرح مي‌شود كه در اين صورت ديگر انبيا هم نبايد ولايت داشته باشند!

مرتبه ولايت انبيا و ولايت معصومين

اگر ولايت منحصر به خداست پس انبيا نبايد ولايت داشته باشند؟ آيا اينگونه است؟ پاسخ هم مثبت است و هم منفي. مثبت است در صورتي كه مقصود از ولايت انبيا، ولايت مستقل آنها و ولايت در عرض ولايت خدا باشد. يعني كسي نمي‌تواند بگويد كه انبيا ولايتي بي‌ارتباط با ولايت خدا و مستقل از ولايت خدا دارند. آري ولايت آنها در طول ولايت خدا و شعبه‌اي از ولايت خدا و به تعبير ديگر به اذن و اجازه خداست. يعني چون خدا اجازه داده كه آنها ولايت داشته باشند، ولايت دارند و اگر خدا اجازه نداده بود آنها هم هيچ ولايتي نداشتند. آيا آيه‌اي هست كه به چنين اجازه‌اي اشاره داشته باشد؟ بله؛ آيه: إِنما وَلِيكُم اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالذينَ آمَنُوا الذينَ يُقيمُونَ الصلاه وَيُؤْتُون َالزكاه وَهُمْ راكِعُونَ (مائده/55) به اين نكته اشاره دارد. يعني: جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و مؤمناني كه نماز مى‏خوانند و همچنان كه در ركوعند انفاق مى‏كنند. پس همه انبياي الهي از آدم تا خاتم بعد از خدا و به اجازه خدا و از طرف خدا بر همه مردم ولايت و حق سرپرستي دارند يعني همه مردم بايد از پيامبر خدا پيروي و اطاعت كنند تا خير و سعادت دنيا و آخرت را به دست آورند.

پيامبر اكرم (ص) مانند همه ديگر پيامبران و البته بيشتر از آنها داراي ولايت بود. هم ولايت تكويني و هم ولايت تشريعي. ولايت تكويني حضرت همان معجزاتي بود كه براي هدايت انسان‌ها ارائه مي‌داد مانند دو نيم كردن ماه و به سخن درآوردن سنگريزه در دستش و پر شدن آب چاه به بركت آب دهانش و از همه مهم‌تر قرآن كه معجزه جاودان اوست و تا ابد باقي است. حضرت رسول اكرم (ص) در برابر ولايت پروردگار مطيع محض بود و ولايت حضرت حق را با تمام وجود پذيرفته بود و ما هم بايد دراين موضوع حضرتش را الگوي خود قرار دهيم كه:َقَدْكانَ لَكُمْ في‏رَسُولِ‌اللهِ أُسْوَه حَسَنَه (21احزاب): همانا براي شما در رسول خدا الگوي نيكو مي‌باشد. به خاطر همين ولايت‌پذيري بود كه در بسياري از سختي‌ها صبر مي‌كرد و به جاي نفرين مي‌گفت: اللهُمَ ‏اهْدِقَوْمِي‏فَإِنهُمْ‏ لَا يَعْلَمُون‏ (بحار، ج20، ص21) خدايا امتم را هدايت كن كه نمي‌دانند. اين روحيات (صبر و تحمل و خلق نيكوي حضرتش) موجب شد كه خدا از وي در قرآن به عظمت ياد كند كه: وَإِن كَلَ عَلى‏خُلُقٍ عَظيم (4 قلم) همانا تو اخلاقي بسيار نيكو داري و خود نيز اساساً فلسفه بعثتش را تكميل مكارم و محاسن اخلاق ناميد:بعثت‏لأتمم‏ مكارم‏ الْأَخْلَاق‏ (نهج الفصاحه، ص 345) مبعوث شدم تا مكارم اخلاق را تمام كنم. ما هم اگر مدعي ولايت‌پذيري از خدا و رسول اكرمش هستيم بايد در اخلاق از او پيروي كنيم كه خير دنيا و آخرت در اخلاق نيكوست.

آيا ولايت و سرپرستي به انبيا ختم مي‌شود؟ خير. به استناد همان آيه (55 مائده) بعد از پيامبر اكرم ولايت و سرپرستي به اميرالمؤمنين (ع) مي‌رسد و با استفاده از روايات معتبر اين ولايت در فرزندان اميرالمؤمنين و حضرت زهرا (س) تا قيامت باقي است. در شماره آتي به مسئله «ولايت و امام عصر(عج)»، ولايت نواب اربعه و پس از آن به ولايت نواب عام ايشان خواهيم پرداخت. ان‌شاءالله...

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر