به گزارش جوان آنلاین، محمد رضا کائینی، دبیر سرویس تاریخ روزنامه جوان، در اینستاگرام خود نوشت: در یادداشت پیشین نوشتم دکتر مصدق در اردیبهشت سال سی در مجلس شانزدهم و طی نطقی، سخنی گفت بدین مضمون که: "یک پیرمرد نورانی به خواب من آمد وگفت:برو نفت را ملی کن!" ... پس از سخنان او، آشتیانی زاده از وکلای همان دوره به او پاسخ با مزهای داد به این شرح: "از چیزهایی که مسلما انحصاری نیست، یکی هم خواب دیدن است. بنده هم خواب دیدم یک مرد نورانی باوقاری که روی تخته سنگ بزرگی نشسته بود، مرا صدا کرد. از سیما و حرکاتش معلوم بود این همان مردی است که به خواب آقای مصدق آمده است و ایشان را مامور پاره کردن زنجیرهای اسارت و بدبختی از دست و پای ملت ایران نموده است. او با اشارات دست مرا به نزدیک خود خواند... به اسم مرا نامید و گفت: پیغام مرا به جناب آقای دکتر مصدق برسان و بگو که با عمله یهود، برای مسلمانان مسجد نتوان ساخت و کشیش مسیحی و مجوس، پیشنمازی مسلمانان نتواند کرد... من میترسم بازکردن زنجیر از دست وپای ملت ایران، فقط وسیله عوض کردن حلقهها و تعویض رشتههای زنجیر باشد و زنجیر کهنه را با نو و محکم عوض بکنند."
صرف نظر از شخصیت و کارنامه آشتیانی زاده، تاریخ و مردم باید قضاوت کنند که او در پیشبینی غایت طریقی که مصدق پیش گرفته بود، تا چه حد به صواب حدس زده است؟...تاریخ بخوانیم
پ.ن. اول: برخی دوستان در پیامهای خصوصی یا عمومی خویش، بر این بنده خرده گرفته بودند که دکتر مصدق را به دلیل استناد به یک رویای معنوی یا صادقه به سخره گرفته است، در حالی که مطلقا چنین نیست و نویسنده نیز چنین قصدی نداشته است. هدف این بود که نشان دهیم که آن مرحوم نیز، بدین عوالم اعتقاد داشته و آن را در کردار سیاسی خویش دخالت میداده است.
پ.ن. دوم: تصویر فوق، دکتر مصدق را در حاشیه دادگاه نظامی در سلطنت آباد تهران نشان میدهد.