چند درصد افراد از محیط کاری خود راضی هستند و دل به کار میدهند؟ چند درصد احساس میکنند فعالیت و تلاش آنها در محیط کار مؤثر است؟ چند درصد تلاش میکنند تا محیط کارشان را با نظرات و پیشنهادات سازنده ارتقا دهند؟ چند درصد مشکلات کاری خود را بهراحتی با کارفرما در میان میگذارند؟ چند درصد احساس میکنند اگر راهحلی ارائه کنند مورد تأیید و تشویق قرار میگیرند یا اگر ترفیع یابند مورد حسادت و بیمهری سایرین قرار نمیگیرند؟ چند درصد افراد احساس امنیت شغلی و امید به آینده کاری دارند تا احساس همبستگی بیشتری با کار کنند، منافع کاری را با منافع خود همسو ببینند، برای منافع آن محیط تلاش کنند و محیط کار خود را خانه دومشان در نظر بگیرند؟ پاسخ به این پرسشها و سؤالاتی از این دست از آن رو اهمیت دارد که رابطه مستقیمی با میزان کارآمدی کارکنان در تولید کالاها و خدمات دارد. در سال حمایت از کالای ایرانی توجه به اینگونه سؤالات و تلاش برای پاسخگویی به آن اهمیتی مضاعف پیدا میکند.
سلامت کارکنان پویایی سازمان را تضمین میکند
برای بالا بردن کیفیت محیط کار لازم است در درجه اول به سلامت کارکنان اهمیت داده شود. سلامت جسمی و روانی کارکنان مستقیماً در منافع یک سازمان تأثیر میگذارد. زیرا کارمندان سالم کارایی بیشتری دارند و احساس توجهی که دریافت میکنند به آنها دلگرمی میدهد و مشتاقانهتر فعالیت میکنند. برعکس بیماری و ازکارافتادگی کارکنان موجب اتلاف انرژی و سرمایههای مادی و انسانی در محیط کار میشود و خسارات زیادی را به دنبال دارد. برای سلامت کارکنان لازم است خدمات ورزشی و تسهیلات رفاهی ایجاد شود، امنیت و بهبود شرایط کار فراهم شود و کارکنان از خدمات پزشکی و روانشناختی و فکری و مددکاری برای برطرف کردن بیماریهای جسمی و روحی و خانوادگی یا مشکلات اجتماعی بهرهمند شوند.
امنیت شغلی موجب ارتقای تولید و خدمات میشود
نکته دیگر امید به تداوم کار و داشتن امنیت شغلی و احساس امنیت در محیط کار و حمایت در موقع ازکارافتادگی است که این امنیت و حمایت به افزایش انگیزه شغلی کارکنان میانجامد. کارکنانی که نگران از دست دادن شغل خود هستند یا میترسند در صورت آسیب دیدن برکنار شوند یا محیط کاری آنها ناآرام و پرتنش باشد یا با سایر کارکنان رابطه خوبی ندارند موفقیتی کسب نمیکنند و این به ضرر سازمان است و موجب کمکاری و دلسردی کارکنان خواهد بود. در یک محیط پرتنش و استرسآور که هر کس به فکر منافع خود باشد و نتواند منافع جمع را در نظر بگیرد، کار گروهی دچار مشکل و موجب زیان سازمان خواهد شد. بیشک افسردگی و ناامیدی کارکنان نقش مؤثری در کاهش تولیدات و خدمات یک مؤسسه دارد و امنیت شغلی نیز موجب افزایش کمی و کیفی کالاها و خدمات میشود.
مشارکت کارکنان در تصمیمگیریها، مشکلات سازمان را حل میکند
دخالت دادن کارمندان در تصمیمگیریها فرصت دادن به آنها در اعمال نظر و مشارکت آنها در حل مشکلات نه تنها مرز بین کارکنان و کارفرمایان را از بین نمیبرد بلکه موجب میشود آنها همبستگی بیشتری با محیط کار پیدا کنند و با کار پیوند قویتری برقرار کرده و از کارشان لذت ببرند و این موجب افزایش تولید و خدمات در محیط کار خواهد شد. در این زمینه خوب است در سازمانها و محیطهای کاری موازین اخلاق کاری به کارکنان آموزش داده شود تا متوجه شوند چگونه باید رفتار کنند تا کیفیت کار و تولیدات داخلی افزایش یابد.
مسئولیتپذیری جمعی برای حل مشکلات اقتصادی لازم است
از آنجا که انسانها در جمع زندگی میکنند و زندگی گروهی نیز به مسئولیتپذیری جمعی نیاز دارد، لازم است هر کسی علاوه بر منافع شخصی به رشد جمعی و محیطی خود نیز توجه داشته باشد. اگرچه رقابت در دنیای کسب کار امروز شکل و قیافه خاص خود را پیدا کرده و افراد برای عقب نماندن در عرصه رقابتها لازم است با تغییرات دنیای امروز و پیشرفت تکنولوژیهای جدید، خود را بهروز کنند و آگاهیهای خود را نسبت به نیازها و احتیاجات متغیر و متفاوت مردم افزایش دهند، اما توجه به وجدان جمعی و انصاف و عدالت اجتماعی هم لازمه زندگی در جامعه ماست. کشور ما امروز نیازمند مسئولیتپذیری جمیع آحاد مردم در عرصههای مختلف اقتصادی است. توسعه ملی و افزایش توان اقتصادی و رشد تولیدات داخلی نیازمند همفکری گروههای مختلف جامعه است؛ چراکه جامعه همچون یک اندام به همه عوامل خود نیازمند است و اگر در یکی از اجزایش اختلالی ایجاد شود کل سیستم را مختل میکند. بیماری جامعه هم زمانی درمان میشود که کل سیستم به درمان رو بیاورد و همه در رفع مشکل آن مشارکت کنند.