همه میدانیم سخن گفتن نیاز انسان است و سخن مناسب و گزیده گفتن لازمه ارتباط بهینه اجتماعی است، اما نکته مهم در این است که بدانیم هر حرف و سخنی را در چه جایی و با چه شکل و شمایلی و به چه کسانی بگوییم. اینکه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد همان اصل مهم سخن گفتن و ارتباط اجتماعی است. اینکه بدانیم مطابق با وضع و حال افراد و مکان درست آن سخن بگوییم. درست صحبت کردن آن هم در خانواده و اجتماعی که در آن زندگی میکنیم یک مهارت است و بیشک هرکسی این مهارت را ندارد باید یاد بگیرد.
متناسب با جایگاه خود حرف بزنیم
گفتار هر انسانی بیانگر شخصیت اوست. فردی که مؤدب و باشخصیت باشد هرگز حاضر نمیشود در بدترین شرایط هم با کلمات ناشایست شخصیت خود را زیر سؤال ببرد. اما دور و بر خود افراد زیادی را میبینیم که برایشان مهم نیست ادبیات و لحن کلامی که دارند آیا شایسته شخصیت و موقعیت اجتماعی آنها هست یا نه؟ تا جایی که فلان مسئول حرفهایی میزند و ادبیاتی را به کار میبرد که به قول قدیمیها از جنس چالهمیدانی است. بعضی واژهها و کلمات سخیف هم متأسفانه در جامعه باب و به اصطلاح تکیهکلام همه میشود. فرهنگ زیبا و شایسته صحبت کردن و کلمات را درست و بجا به کار بردن مدتی است در جامعه کمرنگ شده است. آداب چگونه زیبا صحبت کردن در جامعه انگار دیگر رعایت نمیشود و کسی هم دوست ندارد آن را رعایت کند. انگار شمشیرها را برای یکدیگر از رو بستهایم و فقط منتظر زمان و مکان مناسب هستیم که با نیش و کنایه و جملات دردناک روح یکدیگر را خراش بدهیم. در واقع دیگر مالک زبان خود نیستیم.
مالک زبان خود باشیم
میگویند تا وقتی حرف در دهانتان است و هنوز از آن استفاده نکردهاید مال شماست، اما وقتی از دهانتان خارج شد و به فردی یا جمعی بازگو کردید دیگر شما صاحب آن نیستید. اینکه مالک زبان خود باشیم یک هنر است که معمولاً درصد کمی از افراد صاحب این هنر هستند. شاید حرف و سخن در ظاهر فقط یک کلمه یا یک جمله ساده باشد ولی همین کلمه یا جمله ساده عواقب و پیامدهای بسیاری دارد که خیلی از ما آدمها از آن بیخبر هستیم. این کلمات ساده در قالب یک جمله میتواند یکی را تا عرش بالا ببرد و دیگری را بر فرش بکوبد. میتواند یک زندگی را به نابودی بکشاند یا به یک زندگی سر و سامانی بدهد. شگفتا از کار این زبان که اگر مهار نشود و لجام گسیخته باشد، چه گناهان که نمیکند، چه آبروها که نمیریزد و چه دوستیهایی که به دشمنی بدل نمیکند. با حرف زدن چه پشیمانیهایی که پیش نمیآید، چه دلهایی که نمیشکند و چه اسراری که فاش نمیشود. به راستی اگر با فکر و اندیشه بدانیم که چه بگوییم که بعد از آن که گفتیم پشیمان نشویم که چرا گفتیم خودش یک هنر بزرگ است. اینکه موقعیتسنجی کنیم و درست و غلط هر سخنی را که به زبان میآوریم بدانیم دیگر نه به دیگران آسیب میرسانیم نه خود را آزار میدهیم.
با آدمهای حراف و بدزبان چه کنیم؟
همه ما در زندگی حتماً برای یک بار هم که شده با افرادی که فقط حرف میزنند بدون آنکه به آنچه میگویند فکر کنند، برخورد داشتهایم. افرادی که فک مبارک خود را بدون هیچ استراحتی مدام تکان میدهند بدون آنکه به آنچه میگویند کمی تأمل کنند بعد ادامه دهند. در واقع متکلم وحده به معنای واقعی هستند. معمولاً این افراد همیشه فکر میکنند حق با آنهاست و این دیگران هستند که نمیفهمند. پس هر جور که دوست دارند با زبان نیشدار خود دیگران را میآزارند. در اکثر مواقع این افراد ظاهر بسیار جدی به خود میگیرند و دیگران را از بالا به پایین نگاه میکنند و، چون خود را عقل کل میدانند پس به خود حق میدهند هر جور که دوست دارند با دیگران صحبت کنند. شاید در ابتدا همین دیگران به سخنان این افراد گوش بدهند و بپذیرند که او حرف درستی میزند ولی بعد از مدتی صحبتهای او تأثیرش را از دست میدهد و متعاقباً دیگران نه تنها به حرفهای او گوش نمیدهند، بلکه در دل هم به او میخندند یا اصلاً به سخنان او اهمیت نمیدهند. در حقیقت این افراد اسیر و بنده همان یک تکه گوشت در دهان خود هستند. زبان آنها افسار عقل آنها را به دست گرفته است و دیگر مالک آن نیستند. یکی از راههایی که بتوانیم خود را از دست اینگونه افراد نجات دهیم این است که برای یک بار هم که شده به آنها بگوییم که حق با شما نیست و شما اصلاً درست نمیگویید. حتی اگر این یک بار به ضرر ما تمام شود این کار را بکنیم. برای یک بار هم که شده به او بگوییم که اشتباه میکند و با این نوع صحبت کردن فقط به دیگران و خودش آسیب میرساند. شاید بهتر است ترمز دستی این افراد را خود ما بکشیم. خلاصه کلام اینکه مراقب زبان خود باشیم و افسار عقل خود را به دست زبانمان ندهیم که اگر بدهیم همین زبان اسرار درونی ما را فاش میکند. با همین زبان کوچک است که به دیگران فخر میفروشیم و آنها را اذیت میکنیم. به آنها تهمت میزنیم و آنها را تحقیر میکنیم. در نتیجه بهتر است حرفمان را مزه مزه و بعد از دهان خارجش کنیم. در واقع سنجیده سخن بگوییم تا عواقب بد آن دامان خود ما را هم نگیرد.