هفته گذشته خبری از سوی سفیر روسیه در سازمان ملل مبنی بر توافق مسکو-تلآویو بر سر خروج نیروهای همپیمان ارتش سوریه از جنوبغرب سوریه منتشر شد که این خبر با بازتابهای گستردهای در داخل ایران مواجه شد.
دررابطه با اظهارنظرها و تصمیمات اخیر مقامات روسی در وهله نخست به نظر میرسد که پدیده تاحدودی مبهم است و مشخص نیست که روسها در حال انجام چه کاری هستند. اما دقیقا برخلاف این اظهارنظر اولیه به نظر من این موضعگیری روسیه کاملا واضح و قابل پیشبینی است. باید توجه داشت که استراتژی روسیه در ورود به عرصه سوریه از ابتدا برای تقویت موضع خود به عنوان یک بازیگر نظم منطقهای در خاورمیانه بوده است. روسیه با هدف آنکه به این موقعیت نزدیک شود، مهمترین استراتژیای که انتخاب کرد و در این مدت آن را پیگیری و تقویت کرد، این بود که به عنوان یک نیروی موازنهگر چندجانبه بین نیروها عمل کند. به عبارت دیگر اینکه روسیه در عین حال به مقامات ارشد و سیستم امنیتی ایران و به سیستم امنیتی اسرائیل دسترسی دارد و با عربستان، ترکیه، اردن، دولت سوریه و آمریکا همکاری میکند، بخشی از استراتژی اولیه روسها بوده و آنها از ابتدا تلاش کردند تا به موقعیتی برسند که نقش یک موازنهگر خارجی قدرتمند را در منطقه ایفا کنند. روسیه در پی آن است که ساخت مطلوب نظم را در خاورمیانه ایجاد کند؛ بنابراین این اتفاق در ساختار استراتژیک تفکر روسی خیلی غیرطبیعی نیست و نقش روسیه به عنوان موازنهگر خارجی است. در این میان این پرسش مطرح است که آیا این اقدامات روسیه الزاما معنای بد و نامطلوبی برای ایران دارد یا یک مفهوم و پیام مطلوب؟ در این رابطه باید یک فرض کلی را درنظر گرفت مبنی بر اینکه نزدیکی ایران به روسیه و بهطور کلی هرگونه همگرایی امنیتی تهران با مسکو در موضوع ساختهای منطقهای مطلوب بازیگران فراملی مانند آمریکا نیست؛ بنابراین طبیعی است که مجموعهای از شایعات، اخبار مشکوک و اطلاعات غلط در این فضا وجود داشته باشد؛ بنابراین این یک شاخصه کلیدی است که در مسیر این تحلیل اطلاعات باید قرار بگیرد. با این شاخصه، بسیاری از حرفها ساختار اطلاعات غلطی است که نباید به آن توجه کرد یا مبنای تحلیل قرار داد. در بررسی کلی این بحث باید توجه داشت از یک سو بعد از چند برخوردی که طی ماههای اخیر میان ایران و اسرائیل اتفاق افتاد و منجر به اولین برخوردهای مستقیم میان دو طرف شد که حتی از اوج تنشها در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ هم بالاتر بود و از سوی دیگر با اتفاقاتی که درباره برجام در حال رخدادن است و فشارها در حوزه منطقهای، به نظر میرسد روسیه با هماهنگی طرف ایرانی به سمت یک استراتژی کاهش تنش در منطقه در حال حرکت است که این استراتژی در بلندمدت به نفع ایران است. یعنی ایران یک سری منافع کلیدی در سوریه ایجاد کرده که این منافع کلیدی و استراتژی حضور ایران در سوریه فینفسه با این هدف بوده که بتواند منافع امنیتی ایران را در منطقه تامین کند. در این بین یکی از مهمترین منافع امنیتی این بود که آستانه تنش را به حد درگیری مستقیم با اسرائیلیها نرسانیم. به نظر من سیاست روسیه در برهه فعلی باید در این ساختار تعریف شود؛ بنابراین این برآورد و تحلیل که ایران از جانب روسیه در حال دور زده شدن است تحلیل درستی نیست. چراکه به نظر میرسد که این مذاکرات و هماهنگیها بدون هماهنگی طرف روس با طرف ایرانی عملا امر غیرممکنی است. به بیان دیگر این امکان وجود ندارد که روسیه برای نیروی زمینی ایران در یک منطقه مشخص تصمیم بگیرد و ایران آن تصمیم را اجرا کند. از دیگر سو در ساختار امنیتی ایران نیز به این جمعبندی رسیدهاند که باید به سمت کاهش تنش یا حداقل افزایشندادن تنش با اسرائیل حرکت کنیم. مهمترین مطالبهای که در این میان وجود دارد نیز این است که ایران از مجاورت مرز بین سوریه و اسرائیل خارج شود. در نتیجه برخلاف آنچه اخبار و تحلیلها انتشار میدهند من این تحولات را در یک ساختار وسیعتر هماهنگی بین ایران و روسیه میبینم و در مسیر بزرگتر، کاهش تنش در منطقه با استفاده از ظرفیت موازنهگری خارجی که روسیه توانسته برای خود ایجاد کند تحلیل میکنم؛ بنابراین این استراتژی زیان و ضرری برای ایران ندارد و اساسا بدین مفهوم هم نیست که ایران آنچه در سوریه داشته را قرار است از دست بدهد یا تمام داشتههای کلیدی در سوریه را به طرف روس یا دیگر طرفها واگذار کند. در این قالب اگر فرض را بر این بگذاریم که این اخبار واقعیت داشته باشد در حقیقت ایران از یک سری مناطق موجب تنش خارج خواهد شد و این میتواند با یک قالب استراتژی کاهش تنش بهویژه در شرایطی که ما تحت فشار مسائل برجامی قرار داریم یک اتفاق خوب قلمداد شود. این نکته را نیز باید در نظر داشت که به دلیل آنکه ظرفیتهایی که ایران در سوریه ایجاد کرده ظرفیتهایی غیرقابل انکار است، ظرفیتهایی است که از منظر نظامی روی زمین خود را تعریف کرده و از لحاظ نظامی از وضعیت کنونی سوریه تفکیکناپذیر است، بنابراین در این فضا به ظرفیتهای ایران آسیبی وارد نخواهد شد.
بحث دیگری که در مورد همکاریهای ایران و روسیه بعضا مطرح میشود این است که آیا این همکاریها تاکتیکی است یا استراتژیک؟ من معتقد هستم که نمیتوان همکاریهای تهران-مسکو را در این قالب تعریف کرد، بلکه این همکاریها نوعی همگرایی امنیتی است و ما به این همگرایی امنیتی نیاز داریم. همچنین این همگرایی امنیتی میتواند حفاظت از ایران را در برابر فشارهای بیرونی افزایش دهد. از دیگر سو این همگرایی امنیتی کاملا مبتنی بر منافع مشترک میان دو طرف است. در عین حال گفتمانی که میگوید ایران مهرهای است که روسیه از آن استفاده میکند اصلا مبتنی بر واقعیت نیست. زیرا این گفتمان طرف ایرانی را یک نیروی منفعل فاقد توان کنشگری میبیند که هم خرد و عقلانیت سیاسیاش از طرف روسی پایینتر است و هم عرصههای میدانی ضعیفتری را کنترل میکند. اما واقعیت بدین صورت نیست؛ ما تجربیات تاریخی متعددی داریم و سیاستمداران ایرانی نیز با آگاهی از این تجربیات تصمیم میگیرند. نکته مهمتر اینکه ایران در سوریه منابعی را در اختیار دارد که تکمیل کننده منابع روسیه است؛ بنابراین یکی از دلایل ایجاد این همگرایی این بود که روسیه و ایران در بازی سوریه از منابع تکمیلکننده برخوردار بودند. منظور از منابع تکمیلکننده این است که زمانی که روسها میتوانستند از نیروی هوایی، پوششهای دفاع هوایی گسترده یا استراتژی دریایی وسیع که ایران چنین منابعی را در اختیار ندارد، استفاده کنند، ایران میتوانست از ظرفیتهای مستشاری بالا در عرصه زمین، در جنگهای زمینی و جنگهای چریکی نامنظم و نامتقارن استفاده کند؛ منابعی که روسیه در اختیار نداشت؛ بنابراین اینجاست که این همگرایی رخ میدهد، یعنی وابستگی متقابل ایران و روسیه در بازی روسیه عامل این همگرایی بوده است و این همکاریها به مفهوم انفعال یکی از طرفین نیست. همچنین این روایت مبنی بر انفعال ایران که اصلا واقعیت ندارد، جمهوری اسلامی را از فرصتهای همکاری با روسیه محروم میکند.
در نهایت اینکه من بهشخصه معتقد هستم باید واقعگرایانه این موضوع را نگاه کرد؛ مبنی بر اینکه ایران منافع مشترکی با روسیه دارد و در صحنه سوریه در وضعیت فعلی نقض منافع ملی ایران مشاهده نمیشود. یعنی حتی در مساله ایجاد مناطق کاهش تنش نیز به نظر من این مساله در بلندمدت به کاهش تنش میان ایران و اسرائیل در صحنه سوریه منجر میشود و این دقیقا همان چیزی است که ایران در برهه فعلی در صحنه منطقهای و بینالمللی به آن نیاز دارد. درواقع بیش از این نباید در عرصه مذاکرات برجامی و عرصه بینالمللی به ایران فشار وارد شود چراکه شاهد بودیم اخیرا افزایش تنشها تا مرز درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل پیش رفت.