بیشتر مواقع تصمیمهای احساسی را با دلایل منطقی توجیه میکنیم. برای مثال وارد فروشگاهی میشویم و بوی قهوه در آن فروشگاه ما را از خود بیخود میکند و متقاعد میشویم که هر چیزی در آن فروشگاه وجود دارد را بخریم یا در آن فروشگاه به فروشندهای برمیخوریم که زبان بسیار چرب و نرمی دارد و قدرت او بر قدرت عقل ما میچربد و به بهانه مد و به روز بودن باز هم متقاعد میشویم وسایلی را بخریم که حتی سالی یک بار هم از آنها استفاده نمیکنیم. اینجا تنها دلیل منطقی ما این است که خرید حس خوبی به آدم میدهد و باید چیزی را خرید که به روز باشد، حتی اگر کاربردی نداشته باشد، چون دخترخاله، خواهرشوهر و فلان دوست ما از آن وسیله دارند، اما غافل از یک ترفند بازاریابی ناب هستیم که با قرار دادن ما در شرایط احساسی و هیجانی مثل مدگرایی و این داستانها باعث فروش کالای خود میشوند. ذهن انسان به راحتی قابل تحریک است. تحریک آستانه خرید یکی از ترفندهای جالب بازرگانی و علم تجارت و خرید و فروش است. کافی است که فرد بداند چگونه با عملی ثابت ذهن هر خریداری را تحریک کند.
افراط در خوش سلیقگی!
مد از نظر لغوی سلیقه و روش معنی میشود. در حقیقت، ذات بشر در پی خوش سلیقگی و نوگرایی است. خداوند انسان را زیبا آفریده و در او ویژگی زیبادوستی را قرار داده است، پس انسان به طور فطری در پی زیبایی و بعد از آن تنوع طلبی در این زیبایی است. پس مد در اینجا یعنی سلیقه در زیبایی شناسی و نوگرایی، اما این موضوع هم مانند بسیاری از مسائل جنبههای منفی دارد و باز هم مثل همیشه ما انسانها با افراطگرایی آن را به وادی نزول میکشانیم. چشم انسانها در پی زیبایی شناسی به راحتی قابل جادو شدن است، به نوعی که بعد از خرید با خود میگوید این همه وسیله به چه درد من میخورد، اما هنگام خرید به هیچ وجه متوجه این افراطگرایی نیست.
مد و نوگرایی میتواند هم آراستگی ظاهری و هم باطنی برای ما به وجود بیاورد، اما اگر تبدیل شود به کمالطلبی یا افراطگرایی، آن وقت دیگر زیبا نیست بلکه مایه دردسر میشود. مدگرایی افراطی هرچند در ظاهر توجیهی از نوگرایی و به روز بودن است، اما در باطن دارای درونمایهای از عقب ماندگی است.
افراطگرایی همیشه سبب پسرفت است، زیرا وقت و هزینه گران قیمتی باید صرف آن شود، در صورتی که نصف آن هزینه و وقت را اگر صرف فرهنگ خود کنیم نتیجهای باور نکردنی در زندگی پیدا خواهیم کرد.
اینجاست که این واژه به تضادی با خود میرسد. کلمهای که خلق شده است برای رشد و به روز شدن، اکنون به مایه عقبماندگی تبدیل میشود. تفکر اینکه هر چه دیگران دارند پس من هم باید داشته باشم و به اصطلاح به روز بمانم این اصلاً مدگرایی و به روز بودن نیست، بلکه هر روز به دیروز خود برمیگردیم و به جای بالا بردن سطح دچار ضعف سطح میشویم و این کهنه روزی و عقبماندگی است. مدگرایی واژه بسیار زیبایی است و اگر سر جای خود استفاده شود زیباتر هم است. اما این عقب ماندگی را نباید مدگرایی بنامیم. چشم و همچشمی اصلاً مدگرایی نیست.
زندگی را زندگی نمیکنیم
اگر مدگرای واقعی باشیم پس سعی میکنیم کارهای مثبتتری انجام دهیم و به روز شویم مانند اینکه سرانه مطالعه را به روز کنیم. چون کتابها دارای به روزترین اطلاعات هستند. بر سر کتاب خوانی مدگرا باشیم و نه فقط لباس، مدل مبل و وسایل آشپزخانه. اینکه چقدر نوک بینی ما بالاتر میرود اصلاً مهم نیست، بلکه شرط اصلی بالا بودن درک ما از زندگی است.
ما از زندگی کردن فقط روز را به شب رساندن یاد گرفتهایم و فکر میکنیم هر چقدر زرق و برق این شب و روز بیشتر باشد پس موفقتر خواهیم بود، غافل از اینکه زندگی را زندگی نمیکنیم. احساسی خرید کردن یکی از نقاط ضعف ماست و بهترین بازاریابها میدانند که چگونه آستانه خرید شما را از چشم و همچشمی و به اصطلاح مد سرشار کنند.
بعد از مدتی شما به خرید ابزار بدون استفاده عادت میکنید و هر چه وسایل شما بیشتر شود پس آشفتگی ذهنی شما هم بیشتر خواهد شد. رفته رفته کمال طلب میشوید و فکر میکنید که کمال یعنی پر وسیلگی و کامل شدن کمدهای شما از لباس. کمال را به هر چه بیشتر بودن ظروف کریستالی میدانید. خانمها فکر میکنند اگر خانه آنها پر از وسایل زرق و برق دار باشد پس زندگی آنها شادتر خواهد بود و نقابی از رضایتمندی به صورت میزنند و مدگرایی به عاملی علیه آرامش خانواده تبدیل میشود.
سبکتر زندگی کنیم
پر وسیله بودن و سنگین باری به سبک زندگی افراد باکلاس تبدیل شده است و به عبارتی هر کس بیشتر خرید کند پس باکلاستر است. الان دیگر خانهها به انبار شخصی تبدیل شدهاند و میتوان صنعتی با آنها راهاندازی کرد. شعار مردم به اصطلاح امروزی هم شده است «مدگرا باش تا کم نیاوری.»
درست است که از وسیله کم نمیآوری، اما از سطح تفکر منطقی قطعاً کم میآوری و هر چه بامت بیش پس برفت بیشتر. اینگونه است که هرچه داشته باشی باز هم به چشمت کم به نظر میرسد و حرص به پر وسیلگی پیدا میکنی. این حرص و افراطگرایی به روز بودن سبک زندگی را سنگین میکند و زندگی دچار اضافه وزن میشود.
هر نوگرایی که نو نیست
میگویند هر چه در جستن آنی، آنی. اگر در پی نوگرایی باشی پس وجودت هم نو و سرشار از زندگی میشود، اما نوگرایی در اندیشه، تفکر و بهتر زیستن. اینکه مدل کفش فلانی را تقلید کنی به معنای مد و نوگرایی نیست، بلکه کهنهکاری تعبیر میشود. اگر هم میخواهی مدگرا باشی پس در پی چیزی باش که ارزش تو را بالا ببرد و نه اینکه باعث آشفتگی خیال و ذهن تو باشد. مدگرایی و افراط در آن مانند زنجیر ادامهداری خواهد بود که تو را حریص میسازد و حرص در هیچ چیز مفید نیست. پس سعی کن در اخلاق و کمال نوگرا باشی، نه اینکه دچار پسرفت شوی. هر چیز که در ظاهر انجام دهی به باطن تو سرایت میکند و هر چیز که در باطن تو باشد قطعاً ظاهر تو را فرا میگیرد. پس چه بهتر که علاوه بر نو کردن ظاهر، باطن خود را هم نو کنی و به روز باشی.
زیباترین ویژگی انسان را میتوان زیبایی دوستی او دانست. زیبایی شناسی مهمترین ویژگی مد و مدگرایی است. به علت فطری بودن مدگرایی و تنوع طلبی انسان تمامی افراد جهان مد در تلاش هستند که ذهن انسان را با زیباییهای ظاهری فریب دهند، اما انسان نوگرا و مدگرای واقعی میداند که نباید آستانه احساسی پایینی داشته باشد و هر چه را به اسم مد به او نشان میدهند را به دست آورد.
پس در تلاش باش تا ذهن خود را نو کنی و نه فقط ظاهر را. هر چه باطن تو پرتر باشد در نتیجه ظاهر نو و کاملی خواهی داشت و نیازی نیست به ساز هر مدی برقصی تا زیبا باشی.