رسانهها و گعدههای فرهنگی و هنری مختلف همواره محمل مباحثی مانند سینما به عنوان یک صنعت یا هنر مخاطب خاص و همچنین بررسی مصادیق یا حدود و ثغور این مسئله بوده است. برای روشنتر شدن بیشتر این موضوع و بررسی مؤلفههای تعیینکننده در آن لازم بود که به مصاحبت با فیلمسازی بنشینیم که نگاهی صنعتی به سینما دارد و خود را وامدار مردم میداند، همچنین سابقه و تجربه همکاری با سینمای کشورهای دیگر و موفقیت در فروش را توأمان کسب کرده است. قربان محمدپور نویسنده و کارگردان سینما این روزها مشغول اتمام کار جدیدی در همکاری مجددش با سینمای هندوستان و آغاز تولید فیلم سینمایی با مشارکت سینمای کرهجنوبی است.
این کارگردان سینما در پاسخ به این سؤال که آیا اساساً به سینمای تجاری اعتقاد دارید یا نه؟ میگوید: حتماً، بله! سینما یک صنعت است و اگر غیر از این تعریفی درباره آن داشته باشیم نباید انتظار مردمی بودن و پیشرفت در این عرصه را داشته باشیم، البته آنچه به عنوان سینمای غیرتجاری در ایران مطرح است و مثلاً افرادی مثل مرحوم عباس کیارستمی در آن فعالیت میکردند، ربطی به سینمای بدنه ندارد و برای فیلمساز اینکه چقدر با مردم ارتباط برقرار کند، مطرح نیست. وقتی از سینما به عنوان یک هنر- صنعت حرف میزنیم از آثاری سخن میگوییم که جذابیتشان در داشتن قصه و درام و تعلیق است به نحوی که هم مخاطب عام را به سالن سینما میکشاند و هم مخاطب خاص را. شخصاً در ساخت فیلم به جای جشنوارهها به مردم چشم میدوزم و دوست دارم وامدار مردم باشم.
سینمای مخاطب خاص، شخصی است
این فیلمساز میگوید: گرایشی هم در سینما داریم که به تعبیر من «سینمای شخصی» است و حالا زیاد کار به این ندارد که مردمی باشد مانند سینمای مخاطب خاص در کشور خودمان که البته در سینمای کشورهای دیگر از جمله لهستان و امریکا و... نمونههای مشابه زیادی در این باره به وفور وجود دارد. اینگونه آثار ممکن است دنبال حضور در جشنوارهها باشند و مؤلفههایی مثل مردم، تجارت و فروش اصلاً برایشان معنا و مفهومی ندارد و دنبال این هم نیستند! اما وقتی حرف از این میزنیم که سینما باید صنعت باشد، سینمایی است که فیلمساز دغدغه این را دارد فیلمش بفروشد و سود بکند. فیلمساز در این سینما برای ایجاد جذابیت بیشتر از سوپراستارها در فیلمش استفاده میکند و ممکن است اثرش سرشار از لحظات نابی باشد که مخاطب با آنها ارتباط برقرار میکند و لذت میبرد.
محمدپور که تجربه خوبی را با سینمای هند یا همان بالیوود در جریان ساخت فیلم سلام بمبئی در کارنامه کاریاش دارد، درباره مؤلفههایی که موجب انتخاب سینمای یک کشور ثانویه مثل هندوستان برای تولید اثر سینمایی نزد او شده عنوان میکند: من دو تا فیلم با همکاری بالیوود با نامهای سلام بمبئی و دختر شیطان ساختهام، از طرف دیگر یک فیلم دیگری را به عنوان اولین فیلم تولید مشترک کشورهای ایران، کره و ویتنام در دست ساخت دارم. اما در رابطه با اینکه چرا کشور هند را برای تولید کار مشترک انتخاب کردم باید بگویم که من مدتها ذهنم مشغول این بود که مردم ایران کدام سینما را میشناسند، کدام سینما برایشان جذابیت دارد یا اینکه کدام ستارهها و سوپراستارها را میشناسند. قطعاً اگر با کشوری مثل مالزی میخواستم کار مشترک بسازم خب از آنجایی که ما سینمای این کشور و ستارههای آن را نمیشناسیم شاید برای مردم کشورمان جذابیتی نداشته باشد. این مثال درباره کشورهای دیگری مثل اندونزی و سنگاپور یا حتی کشوری که ممکن است نامش را هم کمتر شنیده باشند نیز صادق است، اما واقعیت این است که به طور سالانه چندین فیلم سینمایی از بالیوود هندوستان در کشورمان و به خصوص از طریق شبکههای مختلف تلویزیونی پخش میشود و به همین دلیل بسیاری از افراد، ستارههای سینمای هندوستان را تا حدود زیادی میشناسند و با آنها آشنا هستند. تولیدات کشور کرهجنوبی هم به همین شکل است و سالانه دهها سریال کرهای از شبکههای مختلف سیما پخش میشود. به همین خاطر مردم نسبت به بازیگران کرهای آشنایی پیدا کردهاند و برخی چهرههای کرهای مثل لییونگ آئه (leeyoung- Ae) که مردم ایران او را با نام یانگوم میشناسند، نزد مردم کشورمان از محبوبیت بالایی برخوردارند، به همین دلیل من هم با این بازیگر زن کرهای برای بازی در فیلم مشترکم با کشورهای ویتنام و کرهجنوبی وارد مذاکره شدم.
فرهنگ ایرانی باید غلبه داشته باشد
محمدپور در ادامه میگوید: یک موضوع بسیار مهم دیگری که در موفقیت و فروش بالای چنین آثاری به خصوص همکاری سینمای ایران با بالیوود هندوستان مؤثر است این است که مردم کشور هندوستان یک قرابت ریشهای و فرهنگی با فرهنگ ایرانیان دارند، به طوری که حدود ۸۰۰ سال زبان فارسی به عنوان زبان رایج در هندوستان مورد استفاده قرار میگرفته و همه اینها برای یک فیلمساز دلیل خوبی است که بخواهد با ساخت فیلم سینمایی مشترک، مردم دو کشور را به هم نزدیکتر کند.
از طرفی ساخت اثر مشترک با یک کشور دیگر نمیتواند و نباید باعث این شود که فیلمساز وجه ایرانیزه بودنش را از دست بدهد. فیلمسازی که در ایران زندگی کرده به دانشگاه رفته و رشد کرده نباید تحت هر عنوانی حالا سینمای تجاری یا هر مقوله دیگری، اصالت ایرانی یا غلبه نگاه فرهنگ و سبک زندگی ایرانی را در آثار و تولیداتش لحاظ نکند، چه اینکه تفوق اصالت فرهنگ و ریشههای ایرانی باید در هر اثر سینمایی مشهود باشد.
خانواده، مادر و عشق
کارگردان «سلام بمبئی» در پاسخ به این سؤال که خانواده، مادر و عشق در سینمای ایران به نحو محسوسی کمرنگتر از قبل شده، آیا اصرار شما در تکریم سه ضلع این مثلث به خصوص مادر که جایگاه محوری و مافوق تصوری در تحکیم خانواده دارد، اقدامی باسمهای بود یا نشئت گرفته از واقعیت و حقیقت یک باور، خاطر نشان میکند: این مسئله به نوع آداب و شخصیت خود فیلمساز برمیگردد. شاید دیگر این جمله کلیشه شده باشد، اما باور کنید من وقتی به خودم نگاه میکنم که با وجود گذشت ۴۸ سال از عمرم، هنگامی که در حضور پدر و مادرم هستم به خودم اجازه نمیدهم وضع و ظاهری غیروجیه و بد داشته باشم، میدانم که این ریشه در فرهنگ ما دارد و باید در آثار سینمایی ما برجسته شود. باور کنید من آرزو دارم که پدر یا مادرم خواستهای از من داشته باشند یا اینکه بتوانم برایشان کاری انجام بدهم. جایگاه والدین نزد خداوند هم جایگاه غیرقابل وصفی است تا جایی که گفتن یک کلمه مثل «اُف» هم نهی شده است. این نگاه آنقدر برای من مهم است که در فیلمها و کارهایم به صورت ناخودآگاه ظهور و بروز میکند. این بحث تکریم والدین و به خصوص مادر، نه فقط در سلام بمبئی که در فیلم سینمایی «دختر شیطان» هم که به تازگی تمام شده وجود دارد. فیلم دختر شیطان نیز کار مشترکی است بین سینمای ایران و هندوستان که درباره اغوای انسانها توسط دختر شیطان است که در آن از چهار کلیپ با زبان هندی، اما بسیار متفاوتتر از سلام بمبئی و درباره موضوع فیلم استفاده کردهایم. از طرفی ما در این فیلم به بحث داعش پرداختهایم و اینکه اقدامات و رفتارهای این افراد عین خود شیطان است.