کد خبر: 920208
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۳
پایان جنگ از دید یک ژنرال عراقی
گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. گویی که یک میلیون قربانی (کشته و زخمی و معلول) بر جای نمانده، گویی که 100 میلیارد دلار بدهی بر جای نمانده و گویی که 30 میلیارد دلار ذخایر ارزی که پیش از جنگ در اختیار داشتیم از بین نرفته است.
علیرضا محمدی
۱۵ مرداد ۶۷ آتش بس در جبهه‌ها برقرار شد. دو روز بعد صدام گردهمایی بزرگی در بغداد ترتیب داد تا پیروزی خود را جشن بگیرد! او در حالی مردم کشورش را به پایکوبی دعوت می‌کرد که از هشت سال جنگ چیزی به دست نیاورده بود. در سالروز برقراری آتش‌بس بین ایران و عراق، نگاهی به داشته‌های کتاب «ویرانی دروازه شرقی» نوشته سرلشکر وفیق سامرایی از افسران ارشد اطلاعاتی ارتش بعث عراق می‌اندازیم. ارزش داشته‌های این کتاب در آن است که نویسنده به عنوان یک عراقی از دیده‌های خود در آن سوی مرز‌ها می‌گوید.
«با پایان جنگ صدام پشت تریبون میدان پیروزی بغداد ایستاد و در حالی که عبای مشکی رنگ تابستانی و لباس سنتی عربی بر تن داشت، در جشن‌های بزرگی که در حوالی کاخ ریاست جمهوری آغاز شده بود و در جمع هزاران نفر از مردمی که به همین مناسبت گرد هم آمده بودند، با فریبکاری تمام شرکت کرد؛ گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است.»
وقتی صدام با دشداشه عربی‌اش در میدان پیروزی می‌رقصید، از جنگ تحمیلی او به ایران حدود ۲۸۸۰ روز می‌گذشت. همزمان ۶۰ الی ۷۰ هزار نظامی عراقی در اردوگاه‌های اسرای جنگی ایران خبر پیروزی خود‌خوانده او را می‌شنیدند و در انتظار آزادی بودند. ظاهراً عراق اوضاع بدی نداشت. با ۲۵۰ هزار نفر به ایران حمله کرده بود و اکنون ارتشش رقم خیره‌کننده یک میلیون و ۱۵۰ هزار نظامی آماده به رزم را در خود می‌دید. آمار ادوات زرهی و زرادخانه‌های هوایی نیز از رشد چهار برابری خبر می‌دادند. اما عراق تنها ارتش نبود، اقتصاد متزلزل این کشور نیز حرف‌هایی برای گفتن داشت.
«گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. گویی که یک میلیون قربانی (کشته و زخمی و معلول) بر جای نمانده، گویی که ۱۰۰ میلیارد دلار بدهی بر جای نمانده و گویی که ۳۰ میلیارد دلار ذخایر ارزی که پیش از جنگ در اختیار داشتیم از بین نرفته است. گویی که ۵۰ میلیارد دلار موادی که به صورت‌های مختلف وجود داشت و در طول جنگ به هدر رفت، وجود نداشت و گویی که ده‌ها میلیارد دلار، به دنبال متوقف شدن صادرات نفتی ضرر نکرده‌ایم.»
پیش از آنکه صدام لباس سردار قادسیه را به تن کند، عراق در شرایط اقتصادی مناسبی قرار داشت. آنطور که وفیق سامرایی اعتراف می‌کند، این کشور ۳۰ میلیارد دلار ذخایر ارزی پیش از شروع جنگ با ایران داشت، اما این ذخایر در کنار درآمد‌های نفتی که بعد از امضای معاهده الجزایر با شاه پهلوی گسترش نیز یافته بود، بین سال‌های ۱۳۵۹ و ۶۰ (پیش از شروع جنگ) صرف خرید تجهیزات نظامی شد. ارتش عراق به سرعت گسترش پیدا کرد تا به کشوری حمله کند که در شاخصه‌هایی، چون وسعت، جمعیت و موقعیت استراتژیک برتری‌های قابل توجهی نسبت به او داشت. هرچند صدام می‌خواست به تقلید از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، نبرد با ایرانی‌ها را تبدیل به حمله‌ای برق‌آسا و موفق کند، اما جنگ هشت سال طول کشید و ضربات غیرقابل جبرانی به کلیت عراق وارد کرد.
۱۷ مرداد ۱۳۶۷ در حالی سردار قادسیه و جمعی که سامرایی آن‌ها را «ساده لوح» معرفی می‌کند در میدان پیروزی بغداد مشغول پایکوبی بودند که جنگ علاوه بر خسارات مادی، منجر به خسارت‌های معنوی بسیاری نیز به مردم عراق شده بود. سامرایی می‌نویسد: «صدام در حالی دستور جشن می‌داد که انگار مبانی جامعه متزلزل نشده است. گویی که نه بیوه‌ای در کشور هست و نه یتیمی و نه عقب ماندگی عمومی. این‌ها واقعیت‌هایی است که صدام از آن‌ها به خوبی آگاهی داشت ولی کسانی که ظرف سال‌های آینده تاریخ را ورق خواهند زد، کسانی نخواهند بود که این مرحله را لمس کرده و تلخی‌های آن را چشیده باشند، بلکه مردم دیگری خواهند بود که در برابرشان کاغذ‌هایی وجود خواهد داشت که بر اساس رهنمود‌های صدام و در زمان حیات وی به رشته‌تحریر درآمده و راجع به یک رهبر پیروزمند و افتخاراتش نگاشته شده است. افراد ساده‌لوحی که در این میدان حضور به هم رسانیده و برای این رهبر فریاد سر می‌دادند، اطلاعی از آمار‌های مربوط به فجایعی که به بار آمده نداشتند.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار