بعضیها از بس مسئولیت کار دیگران را به گردن میگیرند دچار رماتیسم گردن میشوند! از طرفی گردن بعضیها هم حسابی از بیمسئولیتی کلفت شده است و روی تن منطق آنها سنگینی میکند. آنها بیمسئولیتی را حق مسلم خود میدانند و انگار لطف مکرر دیگران به حق مقرر آنها تبدیل شده است. جالب است که به راحتی میتوانند بار خود را بر گردن دیگری انداخته و شب، سر آسوده بر بالین بگذارند. اصلاً ناف سبک زندگی بعضیها را با بیمسئولیتی بریدهاند.
کارها را به امان خدا رها نکنیم
بدون شک مسئولیتپذیری یکی از نقاط قوت موفقیت انسانهای رشد کرده است. مسئولیتپذیری آدم را منعطف میکند تا در هر شرایطی از پس هر مسئولیتی برآید و جای پای خود را در مسیر رشد و کمال محکم بسازد. مسئولیتپذیری دلیلی برای اعتماد به نفس است. چون آن کسی که کار خود را انجام دهد و به کسی نسپارد دیگر زیر بار منت و درخواست و حرفهای سنگین دیگران نمیرود.
مسئولیتپذیری آستانه آگاهی انسان را نیز بالا میبرد. انسان مختار است و نباید به اجبار کاری را بر عهده بگیرد. بهتر این است که قبل از شروع هر کاری به انتهای آن فکر کنیم. وقتی با آگاهی و اختیار، کاری را آغاز میکنیم باید مسئولیت آن را نیز به عهده بگیریم و به پایان برسانیم، چراکه از قدیم گفتهاند کار را آن کرد که تمام کرد. نمیشود که آتشی روشن کنی و خاموش کردن آن را به عهده دیگران یا به امان خدا بگذاری. بعضی وقتها رشته کار را رها میکنیم و میگوییم خدا خودش درست میکند. درست است که خدا مهربان و قدرتمند است، اما زمانی قدرت او دستگیر ما آدمها است که خودمان کمر همت بسته باشیم و تلاش کنیم و از او عاقبت بخیری کار پیشرو را درخواست کنیم. بعضیها فکر میکنند توکل به خدا یعنی من کاری را آغاز میکنم و انتهای آن را خدا برای من اداره کند، اما غافل از این هستند که بنده باید یک قدم بردارد و آن وقت خدا ۱۰ قدم جلو بیاید.
بیمسئولیتی یک بیماری است
بیمسئولیتی بیماری واگیردار و ارثی است که میتواند از والدین به فرزندان آنها هم منتقل شود؛ پس پیش از واقعه جلوی رخ دادن آن را بگیرید. مسئولیتپذیری، ویژگی یک شخصیت سالم است پس سالم باشید. خود را حساب و کتاب کنید تا نسلی بیمسئولیت تربیت نکنید. سبک زندگی جهان با تعادل و هماهنگی اجزای آن برقرار است. اگر عضوی از زیر کار و مسئولیت خود در برود دیگر عضوها باید جور او را بکشند و انرژی منفی در کائنات پخش میشود.
ما خیلی وقتها کور زندگی خود و بینای زندگی دیگران هستیم. این یعنی واقعیت زندگی خود را نمیبینیم و فقط راهکار برای دیگران پیدا میکنیم. کمی هم به واقعیت درونی خود اهمیت دهیم. واقعیت زندگی خود را دیدن یعنی یا به اندازه آرزوهایت تلاش کن یا در حد تواناییات آرزو کن.
از خودت انتظار بیش از حد نداشته باش. انتظار بیش از حد سطح توقع انسان را بالا میبرد و چشم را به دیدن حقیقت میبندد. این امر باعث میشود واقع گرا نباشی و کاری را شروع کنی که از عهده آن برنمیآیی و در میانه راه دست از تلاش کردن میکشی و از مسئولیتپذیری هم شانه خالی میکنی. پس مهمترین گام در رسیدن به کمال مسئولیتپذیری را میتوان واقعگرایی دانست.
چتر نجاتی به نام زمان حال
وقتی به زمان حال میچسبی و تمرکزت را روی آن میگذاری پس به لحظه لحظه آن پاسخگو خواهی بود و این یعنی مسئولیتپذیری. وقتی در برابر زمان حال خود مسئولیتپذیر باشی پس وقتی این حال به گذشته تبدیل شود از یادآوری آن شاد خواهی شد، چون مأموریت خود را به کمال رساندهای و از زمان استفاده کردهای، اما در آینده نامعلوم غرق شدن چیزی جز فراموشی حال برای تو نخواهد داشت و این یعنی بیتوجه بودن به مسئولیتهای اکنون که باید به آنها رسیدگی کنی. پس یکی از گامهای رسیدن به مسئولیتپذیری را میتوان عشق ورزیدن به زمان حال دانست.
به زندگیات معنا بده
همیشه باید انگیزه وجود داشته باشد تا انسان بتواند مسئولیتپذیر باشد. مسئولیتپذیری در تلاش کردن و تاب آوری خلاصه میشود و مادامی که برای خودت انگیزه و معنا پیدا نکنی پس حس و حالی برای تلاش کردن و تاب آوردن هم نخواهی داشت.
امروزه افسردگی و در خود فرو رفتن به سبک زندگی شیک و باکلاس بعضیها تبدیل شده است. حس ناکامی و افسردگی باعث میشود فرد تلاش نکند و دست از مسئولیتپذیری بردارد. پس گام مهم دیگر در رسیدن به کمال مسئولیتپذیری را معنی دادن به زندگی بدان.
وقت شناسی فقط در رسیدن به موقع در یک قرار با فرد دیگر نیست بلکه انسان باید اول یاد بگیرد که وقتشناس زندگی خود باشد، یعنی برای انجام مسئولیتت یک زمان معین را در نظر بگیر و سر وقت به قرار با خودت و وجدانت برس. وجدان را میتوان عامل مسئول در مسئولیتپذیری دانست. پس به وجدانت یاد بده که وقت شناس باشد و به هوای آیندهای نامعلوم و امروز و فردای خانه خراب کن، کار زمان حال را فراموش نکند و حسابی به آن بچسبد. این زندگی بدون هدف به ما داده نشده است پس در برابر آن باید مسئول و مسئولیتپذیر باشیم.