کد خبر: 927280
تاریخ انتشار: ۲۷ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۳:۴۱
گفت‌وگوی «جوان» با پدر و مادر شهید صفت‌الله مقدم
پسرم دوستی داشت به اسم ناصر کاظمی که خیلی به هم علاقه داشتند. عجیب است که این دو نفر با فاصله یک ساعت از هم شهید شدند. انگار دوری هم را تحمل نمی‌کردند. البته پسرم اهل این نبود که بگوید حتماً شهید می‌شوم. می‌گفت: می‌جنگم اگر پیروز شدیم که شدیم اگر هم شهادت نصیبمان شد که قسمتمان بود
فریده موسوی
چند وقت پیش بود که مطلبی در خصوص شهید جواد مقدم در گفت‌وگو با پدر و مادر شهید منتشر کردیم. پدر و مادری که جز جواد، فرزند دیگرشان صفت‌الله را نیز تقدیم اسلام و انقلاب کرده‌اند. شهید صفت‌الله مقدم برادر بزرگ‌تر جواد بود و زودتر از او نیز به شهادت رسید. در واقع عروج او بود که جواد را نیز جزو قافله بهشتیان کرد. گزارش ما از دیدار و گفت‌وگو با حجت‌الاسلام اسدالله مقدم پدر و صفیه حسینی مادر شهید صفت‌الله مقدم را پیش‌رو دارید.

دانش‌آموز تیزهوش
خانواده مقدم آذری زبان هستند و مثل خیلی از آذری زبان‌ها مهمان نواز. هر جای خانه‌شان را که نگاه کنی، تصویری از دو شهید خانواده می‌بینی. با این پدر و مادر شهید به زبان آذری گفت‌وگو می‌کنم تا راحت‌تر باشند. پدرشهید از اینکه یک همزبان از آن‌ها مصاحبه می‌گیرد، خوشحال است. می‌گوید:جمع سن هر دو پسرم به ۴۰ سال نمی‌رسید. جواد تنها ۱۷ سال داشت که در شلمچه مفقود شد و صفت‌الله هم در ۲۲ سالگی به شهادت رسید.

تصاویر هر دو شهید که یکی در نوجوانی و دیگری در ابتدای سنین جوانی شهید شدند، روی طاقچه نگاه‌مان می‌کنند. مادر می‌گوید: صفت‌الله فرزند بزرگ خانواده بود. سال ۱۳۳۹ به دنیا آمد و سال ۶۱ هم شهید شد. اگر الان می‌ماند ۵۸ سال داشت. به حتم برای خودش خانواده تشکیل داده بود و سری در سر‌ها درآورده بود. صفت‌الله دانش‌آموز تیزهوشی بود و دو کلاس درسی‌اش را طی یک سال خواند. مطمئنم اگر می‌ماند الان از نظر تحصیلات رتبه بالایی داشت.

پدر شهید در تکمیل صحبت‌های همسرش می‌گوید: این پسر علاقه عجیبی به کتاب خواندن داشت. پول توجیبی‌هایش را عوض اینکه هله و هوله بخرد، جمع می‌کرد کتاب می‌خرید. حتی پیاده به مدرسه‌اش می‌رفت و پیاده می‌آمد تا پول‌هایش را جمع کند. همین آگاهی باعث شد از جوان‌های انقلابی محله شود و بعد از پیروزی انقلاب هم در سپاه مشغول خدمت گردد.

پیشکسوت جهاد
شهید صفت‌الله مقدم از پیشکسوتان عرصه دفاع مقدس بود. این را از حرف‌های پدر و مادر شهید می‌فهمم و با حساب سنش که ابتدای جنگ ۲۰ سال داشت، می‌توان حدس زد که از اولین روز‌های جنگ در جبهه‌ها حضور یافته بود. مادر شهید می‌گوید: پسرم جزو اولین جوان‌هایی بود که به جبهه اعزام شد. حتی قبل از جنگ در کردستان حضور یافته بود و با ضد انقلاب می‌جنگید. دو سال تمام در کردستان ماند و فقط گاهی به مرخصی می‌آمد. بعد از دو سال فکر کردیم دیگر به جبهه نمی‌رود. گویا تازه اول راه است و صفت‌الله حالا حالا‌ها قصد ندارد جبهه را رها کند.

پدر شهید ادمه می‌دهد:پسرم دوستی داشت به اسم ناصر کاظمی که خیلی به هم علاقه داشتند. عجیب است که این دو نفر با فاصله یک ساعت از هم شهید شدند. انگار دوری هم را تحمل نمی‌کردند. البته پسرم اهل این نبود که بگوید حتماً شهید می‌شوم. می‌گفت: می‌جنگم اگر پیروز شدیم که شدیم اگر هم شهادت نصیبمان شد که قسمتمان بود.

از مادر شهید می‌پرسم با این همه حضورش در جبهه مجروح هم شده بود؟ می‌گوید: بله بار‌ها مجروح شده بود. ماجرای شهادتش هم اینگونه بود که رفته بود یکی از دوستانش را نجات بدهد که گلوله قناسه دشمن به گردنش می‌خورد و به شهادت می‌رسد. سال ۶۱ بود که خبر شهادتش را آوردند. اول به همسرم گفته بودند و او هم این خبر را به من داد. صفت‌الله اولین فرزندمان بود. وقت دنیا آمدنش خیلی ذوق داشتیم. وقتی خبر شهادتش را شنیدم، تمام خاطرات کودکی‌اش مثل فیلم از جلوی چشم‌هایم عبور کرد.

با وجود اینکه ۳۶ سال از شهادت صفت‌الله گذشته است، هر وقت صحبت از شهادت به میان می‌آید، مادر شهید بغض می‌کند. دیگر نمی‌تواند حرف بزند و پدر شهید می‌گوید:صفت‌الله از همان کودکی‌اش به فکر افراد نیازمند بود. با دوچرخه‌اش می‌رفت نان می‌گرفت و به سرباز‌ها می‌داد. می‌گفتیم چراغی که به خانه رواست چرا خرج دیگران می‌کنی؟ می‌گفت: این سرباز‌ها غریب هستند و نمی‌خواهم احساس غربت کنند. همین رفتارهایش باعث شد تا دیگر بچه‌هایم نیز از برادر بزرگ‌ترشان راه و رسم معرفت و مردانگی را یاد بگیرند. پسر دیگرم جواد هم دنبال صفت‌الله رفت و او هم در سال ۶۵ در شلمچه آسمانی شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار