سرويس فرهنگي جوان آنلاين؛مهرآوه مسعودی:«نفس» از سریالهای پربیننده رمضان ۹۶، به تازگی پخش خود را از آی فیلم به اتمام رسانده است. این مجموعه قصه عاشقانه متفاوتی را در بحبوحه انقلاب و مبارزات آن سالها تعریف میکند که این تفاوت را میتوان در وصال زودهنگام دو شخصیت اصلی یعنی ناهید و روزبه و همچنین شخصیت چند وجهی مرد قصه دید. شخصیتی مرموز و ملون که تا پایان، برگهای ناگفتهای از وجوه شخصیتی خود را نمایان و در نهایت بی رحمانه و بی تردید، عشق به همسر و فرزندش را مذبوح عشق به آرمان و بازیهای سیاسی اش میکند. در واقع ناهید بعد از ازدواج با روزبه که عضو سازمان مجاهدین خلق (منافقین) است، همراه و همگام مبارزات مسلحانه همسرش میشود. او سادهانگارانه پا در راهی میگذارد که خود هیچ شناختی از آن ندارد و تنها از دریچه ذهن روزبه بدان مینگرد. روزبه، اما همانطور که گفته شد نقطه مقابل ناهید، شخصیت مرموزی است که عمده بار غافلگیری فیلمنامه بر عهده او است. این شخصیت، مخاطب را تا قسمت آخر همراه میسازد و ناگهان پس از پایان ماموریتش، چهره تازهای از خود به نمایش میگذارد و زن و فرزندش را رها میکند و از مهلکه میگریزد.
«نفس» به دلیل همین چند وجهی بودن شخصیت هایش و تصمیمهای ناگهانی آنان قصه پیچیدهای دارد که به رغم ریتم کند در قسمتهای نخست، برای مخاطب پر تعلیق و جذاب است و گشودن کلاف پیچیدگیهای آن تا دقایق پایانی قسمت آخر به طول میانجامد. به خاطر همین رمزگشایی قطره چکانی و ترکیب سیاست و عشق است که «نفس» برای همراه ساختن مخاطب با خود پتانسیل و کشش فراوانی دارد و میتواند سلایق گوناگون و سنین مختلف را با خود همراه کند. عموما کسانی که سالهای انقلاب را از سر گذراندهاند درگیر سویههای سیاسی قصه میشوند و جوان ترها با لحظههای عاشقانه آن انس بیشتری برقرار میکنند. جلیل سامان کارگردان «نفس» در ترازوی عشق و سیاست در این مجموعه، کفه عشق را سنگینتر میداند و معتقد است مجموعه اش قصه عاشقانهای را در بستر حوادث سیاسی و تاریخی بازگو میکند. این ادعا پذیرفتنی است، زیرا که سریال به تاریخ سیاسی آن سالها نگاه جزء به جزء ندارد و با وجود آن که در قصه، عشق فدای بازیهای سیاسی میشود، اما در کلیت اثر جنبههای سیاسی زیر سایه ماجرای عاشقانه میروند و در نمایش آنها چندان وفاداری به تاریخ نشان داده نمیشود.
اگر پیگیر مجموعههای تلویزیونی اخیر سامان باشید، میدانید که سالهای منتهی به انقلاب و سرنوشت اعضای وابسته و یا جدا شده از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) نقطه اشتراک آثار او است. این نویسنده و کارگردان در سالهای گذشته سه گانه «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و «نفس» را در همین فضا و با مضامین نسبتا مشترک روی آنتن برده است. در این سه مجموعه شخصیت اصلی به نوعی با سازمان مجاهدین و اقدامات مسحانه اش، پیش و پس از انقلاب در ارتباط است. سامان به این طریق و با قصه گویی به نقد علمکرد این سازمان میپردازد و از آن سو، برای هر چه جذابتر کردن قصه اش و دوری از شعارزدگی، سعی میکند از جنبههای دراماتیک زندگی شخصی این افراد بهره ببرد. در این مورد سابقه نویسندگی جلیل سامان برای پرداخت به جزئیات در فیلمنامه به مدد او میآید که در «نفس» این روند به اوج و پختگی میرسد و اینگونه بهترین سرانجام برای سومین قسمت از سه گانه عاشقانه – سیاسی سامان رقم میخورد. هر چند هنوز نقطه پایانی برای نفسهای مجموعه آخر این کارگردان گذاشته نشده است و با پایان باز و در هالهای از ابهام «نفس»، مخاطبان همچنان در انتظار فصل دوم زندگی شخصیتهایی هستند که در ۳۰ قسمت روزگارشان را به نظاره نشستهاند.
یکی از ویژگیهای بارز نفس که به یقین در جذب مخاطب تاثیر زیادی دارد، ترکیب بازیگران آن است؛ ترکیبی خوش رنگ از هنرپیشگان حرفهای و نام آشنا در کنار بازیگران جوان و کمتر شناخته شده. در این مجموعه پر بازیگر برای نقشهای فرعی و گاه کوچک نیز از بازیگران چهرهای، چون داریوش فرهنگ، پژمان جمشیدی، هادی حجازی فر و فاطمه گودرزی استفاده شده و برای نقشهای اصلی نیز انتخاب مناسبی صورت گرفته است؛ چنانکه علیرضا کمالی در نقش روزبه به درستی در یک لحظه عشق، سرما و ابهام را در نگاهش به نمایش میگذارد. ساناز سعیدی ایفاگر نقش ناهید نیز بازیگر جوان و تازه کاری است که بعد از حضوری کوتاه در سریالی دیگر، برای نخستین بار بازی در نقش اصلی را با «نفس» تجربه کرد و توانست با اثبات تواناییهای خود، بعد از آن در سریالهای «سارقان روح» و «بچه مهندس» هم حضور داشته باشد. به هر رو، ترکیب متنوع بازیگران، بازیهای باورپذیر و همچنین غافلگیریهای متعدد قصه حتی تا لحظههای پایانی، «نفس» را به مجموعهای همچنان قابل تامل و دیدنی بدل کرده است.