یک سانحه مسیر زندگیاش را تغییر داد. همه چیز از یک تصادف ناگوار در بهمن ۹۲ شروع شد. نه فقط خواهر و برادرش، که پاهایش را هم از دست داده بود. اتفاقی تلخ که میتوانست برای همیشه فاصلهای عمیق بین رقیه شجاعی و زندگی بیندازد، اما قطع نخاع شدن و زندگی روی ویلچر هم نتوانست ارتباط او با زندگی را قطع کند. او خیلی زود انتخابش را کرد و این انتخاب انزوا و گوشهنشینی نبود. کمتر از دو سال بعد از آن اتفاق ناگوار، رقیه شجاعی برگی تازه در زندگی خود باز کرد و خیلی زود با به دست گرفتن تفنگ و کسب گردنآویز طلای بازیهای پاراآسیایی جاکارتا نشان داد که خواستن توانستن است و هیچ اتفاقی نمیتواند زندگی انسان را تغییر دهد اگر خودش نخواهد. رقیه شجاعی در کمتر از پنج سال از اتفاقی که سرنوشتش را تغییر داده بود، در نخستین حضورش در رقابتهای پاراآسیایی طلا گرفت و بر سکوی قهرمانی ایستاد.
باورش سخت است که در این مدت کوتاه آنقدر خوب با شرایط کنار آمده باشی.
خب واقعاً سخت است. در یک لحظه زندگیتان به طور کل تغییر میکند، اما چارهای نبود. حالا دیگر این زندگی من بود. باید تصمیمم را میگرفتم. باید انتخاب میکردم. یا گوشهنشینی و انزوا را در پیش میگرفتم یا مثل همه آدمهای دیگر زندگی میکردم؛ با اندکی تفاوت و سختی بیشتر. کار سادهای نبود؛ لگنم شکسته بود، دستم آسیب دیده بود، نخاعم آسیب دیده بود، اما از سال ۹۳ کار درمانی را شروع کردم. باید با خودم کنار میآمدم. اتفاقی بود که افتاده بود. نمیشد همه عمر ماتم گرفت.
برای شروع زندگی تازه به ورزش رو آوردی؟
خب من قبل از آن اتفاق هم ورزش میکردم. والیبال بازی میکردم، البته به صورت تفریحی. بعد از آن خواستم والیبال را ادامه بدهم، اما پزشک اجازه نداد. گفتند این ورزش برای قطع نخاعیها مناسب نیست و به ستون فقرات آنها آسیب بیشتری میزند. پس باید رشته دیگری را انتخاب میکردم. از زمان دبیرستان که آمادگی دفاعی داشتیم، تیراندازی را دوست داشتم. البته در شهر ما امکانات این ورزش برای معلولین نبود. برای همین از شهریور ۹۵ تپانچه دست گرفتم. چون ابعاد تفنگ بزرگ بود و حمل آن برایم سخت و دشوار، به همین خاطر تپانچه دست گرفتم.
فکر میکردید در نخستین مسابقه قهرمان کشوری اول شوید؟
برای رسیدن به این موفقیت راه سختی را طی کردم. حضور در مسابقات با شرایط جسمی من کار سادهای نبود. از زنجان به تهران پرواز نداشت. با قطار هم نمیتوانستم بروم، چون مسافت زیادی را باید تا ایستگاه طی میکردم. پس مجبور بودم با اتوبوس بروم که سوار و پیاده شدنم و همچنین طی مسافتی به این طولانی خیلی سخت بود. حتی مجبور بودم نشسته پلههای اتوبوس را بالا و پایین بروم، اما خب توانستم همه آن سختیها را تحمل کنم و از تیر زدنم لذت ببرم. بیشترین لذت را زمانی حس میکردم که تیر میزدم. دیگر هیچ چیز دیگری حس نمیکردم که چطور رسیدم یا حتی زمان چطور میگذرد. فقط از تیر زدن و اجرای تکنیکم لذت میبردم.
ارتباط برقرار کردن با جامعه جدیدی که به آن قدم گذاشته بودی سخت نبود؟
ما یک مجموعه در شهر خودمان داریم به اسم تیم شهر که برای ورود به آن باید یک پروسهای را طی میکردم تا وارد تیم شهر زنجان بشوم. آنجا بچهها رقیه شجاعی را بدون اینکه بدانند ویلچری است و با آنها تفاوت دارد قبول کردند. این روحیه خوبی به من میداد. شاید در جمعهای دیگر خیلی راحت نبودم، اما بین آنها خیلی راحت بودم. خودشان پیشنهاد میدادند که تیر بزنیم. جمع صمیمی و خوبی بود که باعث شد احساس غریبی نکنم و کمکم پیشرفت کنم به طوری که وقتی رئیس هیئت تیراندازی تلاش من را دید، سالن را برایم رایگان کرد. در حالی که هیئت تیراندازی با هیئت جانبازان و معلولان دو مقوله کاملاً جداست و میتوانست کمکی نکند.
چه شد که تپانچه را کنار گذاشتی و تفنگ به دست گرفتی؟
شهر ما امکانات لازم را نداشت. از طرفی حمل تفنگ برایم سخت بود، اما سرمربی تیم ملی گفت: پوزیشن من برای تفنگ خوب است و تأکید کرد هر کاری سختی خودش را دارد و من سمت تفنگ رفتم و بعد از دو ماه تمرین، در مسابقات آزاد کشوری اول شدم.
مسیر موفقیت را خیلی خوب طی کردی و در اولین مسابقات برونمرزی سهمیه پاراآسیایی گرفتی.
مهر ۹۶ در جام جهانی کرواسی سهمیه R۲ (ایستاده) پاراآسیایی را گرفتم؛ تقریباً کمتر از یک سال بعد از شروع تمریناتم. آن زمان مسابقات ۴۰ تیر برگزار میشد. اولین مسابقه من بود، تجربه کم و استرس زیادی داشتم. چادر مسابقات هم وسیله گرمایشی نداشت، اما توانستم از ۴۰ تیر ۴۰۰ بزنم و لب مرز حد نصاب ورودی را بگیرم، اما پنجم و حذف شدم، ولی در مسابقات سوم فروردین امارات راهی فینال شدم. همه چیز خوب بود و نفر اول بودم، اما با یک اشتباه حذف شدم. خیلی ناراحت شدم و گریه کردم، چون میتوانستم نفر اول بشوم، اما اشتباه کردم. خودم اشتباه کردم. همانجا، اما با خودم عهد کردم که در پاراآسیایی جبران کنم.
چطور شد که در امارات برای اولین بار R۳ (نشسته، درازکش) هم زدی؟
قرار نبود در R۳ شرکت کنم، اما گفتند رئیس هیئت اسمم را رد کرده و باید تیر بزنم. فقط یک هفته فرصت تمرین داشتم، اما سهمیه مسابقات جهانی کره را گرفتم. در آن مسابقات برای نخستین بار در R۲، ۶۰ تیر زدم. بعد از آن هم در مسابقات جهانی کره ششم شدم.
تصور میکردی در نخستین حضورت در بازیهای پاراآسیایی طلا بگیری؟
در جاکارتا داورها که مرا دیدند، گفتند دوباره گریه نکنی. گفتم نه، آمدم برای جبران و برای کسب موفقیت نه گریه کردن و خدا را شکر توانستم نتیجه زحمات خودم و مربیانم را بگیرم و قهرمان شوم. حالا به توکیو ۲۰۲۰ و طلای پاراالمپیک فکر میکنم.
اما چرا در R۳ نتوانستی موفقیت R۲ را تکرار کنی و طلا بگیری؟
خب من در شهرستان شرایط تمرین در درازکش را ندارم.R۳ به سیبل الکترونیکی نیاز دارد و من مجبورم سیبل را عوض کنم که قدرتش را ندارم و کسی هم نیست که این کار را انجام دهد. بهخاطر همین در درازکش زیاد تمرین نداشتم. در جاکارتا هم بدون تمرین شرکت کردم. در اردو هم بنا به صلاحدید مربی تمرین نداشتم و همه تمرکزم روی ایستاده R۲ بود.
در جاکارتا انتظار چه مدالی را از خودت داشتی؟
اصلاً به این چیزها فکر نمیکردم. هر کسی دوست دارد برای کشورش افتخارآفرینی کند، اما من آن لحظه فقط از تیر زدنم لذت میبرم. به هیچ کس هم توجهی ندارم. اینکه چه میکند و چطور تیر میاندازد. انگار در سالن تنها هستم. فقط فکر تیر زدن و اجرای درست تکنیکهایم هستم.
چه شد که مادرتان فکر کرد در جاکارتا پنجم شدید؟
چون نفر پنجم رفته بودم مادرم فکر کرده بود پنجم شدم و وقتی فهمید قهرمان شدم و طلا گرفتم خیلی خیلی خوشحال شد.
چهارمین طلای کاروان ایران را گرفته بودی. مدالی که در رنکینگ و ردهبندی کاروان تأثیر بسزایی داشت. چرا شادی نکردی؟
شوکه شدم. همه میآمدند تبریک میگفتند و گریه میکردند، اما من فقط نگاه میکردم. خوشحال بودم که موفق شدم، اما نتوانستم عکسالعملی نشان دهم.
این موفقیت تغییری در شرایط رقیه شجاعی ایجاد کرد؟
من برای گرفتن امتیاز تیراندازی نمیکنم و مدال نمیگیرم. قبل از هر چیز از خدا میخواهم جنبه موفقیت را بدهد. اینکه بعد از کسب طلا، تغییری در رفتارم ایجاد نشود. بعد از آن، هیچ توقعی از کسی ندارم و البته به همان اندازه هم دوست ندارم کسی توقعی از من داشته باشد. همه سعیام را میکنم، اما هیچ توقعی ایجاد نمیکنم و قولی نمیدهم، ولی همه تلاشم را برای کسب موفقیت میکنم و امیدوارم موفقیت بعدی المپیک ۲۰۲۰ باشد.