به سادگی هرچه تمامتر به دست فراموشی سپرده شد. یکبار دیگر، اصل ماجرا فدای فرعیات و لابهلای حاشیهها گم شد! قرار به مشخص کردن هیئتهایی برای بحثهای المپیک بود، بزرگترین رویداد ورزشی که توجه فراوان میخواهد و برنامهریزیهای حساب شده و بلندمدت، اما در روزهایی که همه حواسشان به داستان بازنشستهها و چانهزنیها برای ماندن یا رفتن آنهاست، کمتر کسی به داستان المپیک ۲۰۲۰ فکر میکند. به چگونگی چیدمان هیئتهایی برای بررسی اصولی رقابتهایی که ژاپنیها از مدتها قبل شماره صندلی ورزشگاههای آن را هم مشخص کردهاند! این دقیقاً همان فرق فاحش بین ورزش ما با آنهایی است که همه برنامههایشان اصولی و روی حساب و کتاب است، آنقدر که از مدتها قبل از امروز میدانند کدام صندلی در کدام ورزشگاه برای کدام تیم، کشور و فرد خاص است. البته نه به این خاطر که آنها داستانها و حاشیههای خود را نداشته باشند، نه، اما بدون شک اصل ماجرا را فراموش نمیکنند و به مسائل فرعی نمیپردازند. اگر هم مشکل و اتفاقی رخ دهد یا حاشیه و جنجالی ایجاد شود، همه کار و بار خود را زمین نمیگذارند و به تماشا نمینشینند که اگر اینطور بود، آنقدر منظم و سازمانیافته پیش نمیرفتند که بدانند کدام قسمت در ورزشگاه و کدام صندلی آن در المپیک برای چه کسی و از چه کشوری است!
ژاپنیها از امروز حساب و کتاب صندلیهای ورزشگاههای المپیک را هم دارند، اما ما به تماشای حاشیههای بازنشستهها نشستهایم و فراموش کردهایم که قرار بود برنامهریزیهایی برای المپیک داشته باشیم. قرار بود هیئتهایی برای پیشبرد بحثها و داستانهای این رویداد مهم تعریف کنیم.
حواسمان نیست، حواسمان به واقعیت ماجرا و کار خودمان نیست که اگر بود، کاراتهکاران با هزینه شخصی در پی جمع کردن امتیازات لازم برای حضور در المپیک نبودند و رؤسای فدراسیونها بابت بیپولی به جان هم نمیافتادند که فلان رشته اینقدر هزینه دارد و ما اینقدر. نه اینکه به جان هم افتادن رؤسای فدراسیونها در رسانهها کار درست و قابل قبولی باشد، نه، اما این تنشها تنها نشاندهنده یک چیز است و آن مهیا نبودن شرایط برای حضوری پرقدرت در المپیک است. اینکه ورزشکاران یک رشته برای از دست ندادن امتیازهای لازم برای حضور در المپیک با هزینه شخصی راهی مسابقات شوند را نمیتوان با بیپولی فدراسیون و کمبود بودجه توجیه کرد. مشکلات مالی، داستان دیروز و امروز ورزش ایران نیست و سالهای سال است که جزئی جداییناپذیر از ورزش بوده، اما آیا نباید مسئولان بالارتبه برای دور زدن یا فرار از این مشکل راهی بیابند؟ آیا قرار است همه دست روی دست بگذارند و به تماشا بنشینند که اگر ورزشکاری توانایی مالی داشت با هزینه شخصی خود برای کسب امتیازهای لازم پیشقدم شود و اگر نداشت حسرت حضور در المپیک را به جان بخرد؟!
برایمان تعجبانگیز و غیرقابل باور است که ژاپنیها از حالا میدانند که کدام قسمت هر ورزشگاه به چه کشوری تعلق دارد و از این صندلی تا آن صندلی استادیومهای ورزشی آنها متعلق به چه افرادی و از چه کشورهایی است. البته باید تعجب آور باشد، وقتی برگزاری جلسه برای مشخص شدن هیئتهایی برای پیشبرد بحثهای المپیک فدای حاشیهها و جنجالهای بازنشستهها میشود، بیآنکه توضیحی قانعکننده وجود داشته باشد. باید هم از این همه نظم و حساب و کتاب دیگران متعجب شویم، وقتی عادت کردهایم چند ماه، تنها چند ماه مانده به مسابقات مهمی، چون المپیک استارت آمادهسازی را بزنیم. باید هم برایمان نظم و انضباط و حساب و کتاب دیگران غیرقابل باور باشد. چرا، چون اینجا با نوع نگاه آقایان هرگز در خصوص جلساتی که وعده برگزاری آن برای هفته آینده داده شده هم نمیتوان خیلی با اطمینان حرف زد. جلساتی که در بسیاری از مواقع به دلایلی نامعلوم یا کماهمیت لغو میشوند. نگاه نادرستی که باعث میشود در دو سال باقیمانده تا المپیک، آینده تیمها برای حضور در این رویداد مهم، مبهم و نگرانکننده باشد، چراکه نه فقط هیچ برنامهای برای این حضور وجود ندارد که هنوز فرصتی هم پیش نیامده تا جلسهای برای تعیین هیئتهایی برای پیشبرد بحثهای المپیک تشکیل شود، چراکه آقایان حواسشان جایی دیگر و به مسائل حاشیهای، چون داستان بازنشستهها و تغییرات ناشی از آن گرم است. زد و بندهای این داستانها هم فرصتی برایشان نمیگذارد که به مسائل مهمتری، چون المپیک بپردازند.