انتشار خبر به آتش کشیده شدن چند کارتنخواب توسط یک جوان و دوستانش آنهم برای خنده و تهیه کلیپ از واکنش قربانیان، زخم عمیقی بر پیکر وجدان جامعه و زنگ هشداری برای جامعهشناسان و روانشناسان از سقوط اخلاق و انسانیت در میان برخی از جوانان است. بیشک با شنیدن این خبر در ذهن هر کدام از ما در خصوص چرایی وقوع چنین حادثه هولناکی علامت سؤالی بزرگ نقش میبندد. پیشینه فردی و خانوادگی متهم اصلی این حادثه مجموعهای از علل مختلف روانشناسی و جامعه شناختی از جمله فقر فرهنگی و اقتصادی، محیط زندگی مملو از آسیب و تربیت خانوادگی نادرست و مهمتر از همه وجود اختلالات شخصیتی را پیش روی قرار میدهد. متهم و برادرانش از اراذل و اوباش سطح یک و دو تهران هستند. سرقت، ورود به عنف، آزار و اذیت و نزاع و درگیریهای متعدد و شرب خمر و... گوشهای از سوابق قضایی و انتظامی وی است.
یکی از علل مؤثر در بروز چنین جرائمی، محیطی است که فرد در آن رشد و نمو پیدا میکند. زندگی در محلاتی که ارتکاب جرم و عصیانگری در برابر هنجارهای اجتماعی مایه تفاخر ساکنان است به فرد میآموزد که برای جلب توجه و پذیرش اجتماع پیرامون خود، دست به ارتکاب جرم بزند و با رفتارهایی از جمله حمل سلاح سرد، نزاع و درگیریهای متعدد بر سر مسائل واهی و پوچ و رفتارهای نمایشی، چون خالکوبی و مستی و خودزنی و عضویت در باندهای خلافکاری برای خود کسب اعتبار کند. درست زمانی که در نقاط مختلف پایتخت افراد با افتخار از اینکه تا کنون پایشان به کلانتری باز نشده حرف میزنند در برخی مناطق دیگر از جمله محل سکونت متهم، ارتکاب جرم، گذران محکومیت در زندان و تعدد دستگیری و زیر پا گذاشتن مرزهای اخلاقی و قانونی موجب تفاخر و احساس قدرت است. در این مناطق به دلیل فقر مادی و فرهنگی نوجوانان محرومیتهای هیجانی و اقتصادی زیادی را تجربه میکنند که همین امر موجب میشود تا برای مقابله با احساس ناخوشایند حقارت، فقر و همچنین نادیده گرفته شدن در جامعه و حس طرد شدگی گرد هم جمع شده و اقدام به تشکیل گروهها و باندهای خلافکاری کنند تا در سایه همرنگی و همنشینی با افرادی شبیه به خود احساس طردشدگی از جامعه را جبران کرده و در نتیجه دریافت تأیید از سوی سایر اعضای گروه و حضور در کنار آنان شخصیت و هویت پیدا کنند.
احساس حقارت و میل به دیده شدن و تأثیرگذاری روی اذهان دیگران و همچنین محرومیت هیجانی از جمله دلایل رویآوری این افراد به تفریحات کاذب و آسیبزا مانند حرکات نمایشی خطرناک با موتور، دعوا و قدرتنمایی و اوباشیگری و در این مورد خاص به آتش کشیدن قربانیان توسط متهم است.
علاوه بر این موارد، دلایل روانشناختی مانند ابتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی نیز در ارتکاب به جرم افراد مؤثر و تأثیرگذار است. از جمله نشانههای این اختلال، عدم وجود حس همدلی و ناتوانی در درک رنج وارده به قربانی است. همچنین عدم وجود حس ترس و عبرت آموزی که باعث میشود این افراد با وجود گذران محکومیتهای متعدد و آسیبدیدگی در جریان درگیریها و نزاعهای گوناگون همچنان به رفتارهای جامعه ستیزانه خود ادامه دهند تا زمانی که در یکی از همین نزاعها و درگیریها کشته شده یا محکوم به حبسهای طولانی مدت گردند که باز هم به دلیل عدم وجود احساس ترس و عبرت از حوادث، بسیاری از آنها از جمله وحید مرادی در زندان در درگیری با سایر زندانیان به قتل میرسند.
اما نکته قابل تأمل قدرتنمایی پوشالی این افراد است! انتخاب یکی از ضعیفترین و بیدفاعترین اقشار جامعه برای آزار و اذیت و تهیه کلیپ برای چند ثانیه تفریح و خنده گویای این حقیقت است که متهم برخلاف ظاهر خشن و تلاشی که برای قدرتنمایی و اوباشیگری دارد فردی به شدت آسیب پذیر، ضعیف با انبوهی از رنجهای روحی و آسیبهای روانی و احساس حقارتی بیپایان است که به خوبی نشان دهنده کودکی و نوجوانی سرشار از تنبیه و تحقیر و حتی سوءاستفاده است که باعث شده از هیچ تلاشی برای جبران رنجهای روحی خود فروگذار نکرده و البته به دلیل شخصیت ضعیف خود به جای افراد قوی و توانمند به سراغ قشری ضعیف و بیدفاع برود و از آزار آنان احساس قدرت و بزرگی کنند و طبق اظهارات خود وی در زندگی هرگاه از کسی کتک خورده و زورش به او نرسیده به سراغ برادر و نزدیکان کوچکتر وی رفته و با ضرب و شتم آنان حس کینه و انتقام خود را ارضا کرده است.
مطالعات صورت گرفته در پلیس آگاهی تهران بزرگ روی مرتکبان جرائم خشن گویای این واقعیت است که بسیاری از افرادی که ما به عنوان اراذل و اوباش میشناسیم در واقع بیماران روانی دچار اختلالات شخصیتی از جمله ضد اجتماعی هستند که متأسفانه هیچگاه مشکلات آنها تشخیص داده نشده و درمان نمیشوند و تنها پس از اقدام به رفتارهای آسیب زننده جامعه متوجه آنان میشود و پس از دستگیری توسط پلیس در زندان هیچگونه اقدام درمانی یا تلاش برای بازاجتماعی آنان صورت نمیگیرد و زندگی این افراد تبدیل به چرخه باطلی از دستگیری و زندان و ارتکاب جرم مجدد پس از آزادی میشود که در نتیجه انرژی و توانی که باید توسط پلیس صرف مقابله با جرم در جامعه شود در این چرخه باطل تکرار به طرز چشمگیری هدر میرود.
فرد دارای اختلال شخصیت ضد اجتماعی:
از هنجارهای اجتماعی پیروی نمیکند که باعث دستگیری او میشود مانند آزار دیگران، دزدی و تخریب اموال دیگران.
آنها اغلب برای کسب منافع یا لذت شخصی مثلاً برای به دست آوردن پول و رابطه جنسی فریبکاری کرده و دروغ میگویند و با استفاده از اسم مستعار یا کلاهبرداری دیگران را فریب میدهند.
این افراد بعد از اینکه دیگران را اذیت و آزار میدهند یا دزدی میکنند یا دیگر اعمال ضداجتماعی انجام میدهند اصلاً احساس پشیمانی نمیکنند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی، پرخاشگر هستند و ممکن است بارها درگیر کتککاری یا مرتکب حملات بدنی شوند مثلاً کتک زدن همسر یا فرزند.
• این افراد به ایمنی خود یا دیگران توجهی نمیکنند. مثلاً سرعت زیاد در رانندگی دارند یا با حالت مستی رانندگی میکنند، یا رفتارهای جنسی پر خطر و مصرف مواد دارند.
• افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی وظیفه نشناس و غیرمسئول هستند.
• این افراد قربانیان را به خاطر ساده لوح بودن، عاجز و ناتوان بودن سرزنش میکنند یا آنها را سزاوار سرنوشتشان میدانند. مثلاً وقتی مردی به یک نفر تجاوز میکند، میگوید در هر صورت این اتفاق برای او میافتاد.
پیشنهادات
۱- فراهم آوردن یک سیستم جامع غربالگری به منظور شناسایی به موقع افراد دچار اختلالات شخصیتی در مراحل مختلف زندگی از جمله زمان حضور فرد در مدرسه، اقدام برای گذران خدمت سربازی، استخدام و سایر مراحلی که امکان سنجش وضعیت روانی افراد فراهم است.
۲- تعهد آموزش و پرورش به انجام وظیفه خود به عنوان نهاد پرورش دهنده افراد جامعه در تربیت و اصلاح رفتار دانشآموزان دچار مشکلات تربیتی به جای طرد و اخراج آنان ۳- فراهم آوردن شرایط تخلیه هیجانی نوجوانان و جوانان به منظور جلوگیری از اشتغال فرد به تفریحات و هیجانات کاذب و مضر برای اجتماع.
۴- تهیه برنامههای آموزشی در خصوص پیشینه فردی و خانوادگی و همچنین سرانجام قضایی مرتکبان جرائم خشن و در پایان اشاره به این نکته ضروری است که پلیس نه تنها با شناسایی و دستگیری سریع افرادی که مخل آسایش و آرامش شهروندان هستند به وظیفه ذاتی خود در کشف و مقابله با جرائم عمل میکند که متأسفانه در برخورد با مرتکبان جرائم خشن همچون بسیاری دیگر از آسیبهای موجود در جامعه، تنها نهاد مسئولی است که یک تنه به تعهد شغلی و انسانی خود عمل کرده و حتی با ورود به حوزه آموزش شهروندان و تأسیس مراکز مشاوره در مسیر پیشگیری نیز گام برداشته و بار مسئولیت نهادهای متولی آموزش و درمان را نیز به دوش میکشد. نهادهایی که اگر به موقع و مسئولانه در اصلاح رفتار افراد و تربیت و آموزش و درمان آنان اقدام کند هرگز نوبت به برخورد قهری و سلبی و سایر اقدامات پلیس نخواهد رسید.
کارشناس اداره اجتماعی پلیس آگاهی تهران بزرگ