سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- داریوش یوسفوند (روانشناس): چرا فرهنگ مردم به گونهای است که برای هزار سکه مهریه بستن کلی تلاش میکنند، اما برای سلامت روان و آموزش و مشاوره زوجها یک سکه هزینه نمیکنند؟ چرا تجملات و سنتهای عروسی و ازدواج هنوز ارزشمندتر از ۱۰ جلسه مشاوره برای زوجین است؟ پدر و مادرها چه زمانی به این مقوله حیاتی فکر خواهند کرد؟ آیا خلأ فرهنگی - شناختی وجود دارد؟ آیا نیاز به آگاهسازی اجتماعی است؟ آیا خلأ قانونی در این بین مشهود است؟ آیا عملکرد مشاوران خانواده و ازدواج در این بین دارای مشکل است؟ آیا در این زمینه نیازی به مداخله بیمهها برای آسانسازی فرآیند مشاوره و درمان و ارزیابی سلامت روان پیش از ازدواج نیست. در واقع به همان اندازه که جامعه بر خود ضرورت میداند که به جزئیترین رسوم و رفتارهای غیرضروری ازدواج پرداخته و بابت آن هزینههای کلان پرداخت شود که صرفاً هیچ برآیندی ندارد، اما بابت هزینه ارزیابی سلامت روان، مشاوره پیش از ازدواج و درمان پیش از ازدواج این فرهنگ و آگاهی وجود ندارد که یک ضرورت الزام آور برای تداوم و ثبات زندگی زناشویی است، پس چگونه میتوان انتظار پایداری خانواده را داشت؟ وقتی خانوادهها هنوز به این الزام و باور نرسیدهاند که برای پایداری یک زندگی سلامت روان، رفتار و عملکرد بسیار مهمتر از تمام هزینهها و رسوم و فاکتورهایی است که به طور سنتی نسل به نسل و گاهی آسیب رسان در شریان زندگی نفوذ و تداوم دارد، وظیفه فرهنگسازی در این زمینه بر عهده کیست؟ در چنین شرایطی کار به جایی میرسد که در جامعه شاهد بروز پدیدههایی همچون ازدواج سفید و جشن طلاق هستیم که نتایج و تبعات فقدان آموزش برنامهریزی برای ازدواج سالم هستند. بیشک این موارد هیچ سنخیتی با فرهنگ و عرف ما ندارد، در حالی که ازدواج آگاهانه منجر به چنین آسیبهایی نمیشود.
جشن طلاق یک هشدار جدی است
ابراز خشم ناشی از سالها خشم سرکوب شده یک رابطه که دلایل خانوادگی، اجتماعی و قانونی منجر به تداوم آن شده، منتج به پدیدهای همچون جشن طلاق میشود که زنان و مردان طلاق را یک آزادی بدانند و اقدام به برگزاری جشن کنند. صرف بروز این جشن میتواند نشان دهنده هشداری برای متخصصان و سیاستگذاران باشد که خانوادههایی که هم اکنون در یک زندگی به ظاهر پایدار هستند، امکان اینکه پایداری این زندگی را نه فاکتورهای سلامت یک خانواده، بلکه شرایطی غیر از این نگه داشته باشد وجود دارد. هنگام بروز طلاق نوعی احساس آزادی به زنان دست میدهد و رها شدن از فشارهای ناشی از یک زندگی دارای چارچوب خانواده را به دنبال دارد. بروز جشن طلاق زنگ هشداری است برای دقیق شدن و تمرکز بر وضعیت فعلی خانوادههای طلاق نگرفته که هر آن ممکن است با این بحران مواجه شوند. این فاکتور میتواند به موارد متعددی از قبیل: مسائل مرتبط با قوانین خانواده، سبکهای مداخلات خانوادهها در زندگی زوجین، فاکتورهای مرتبط با سلامت روان و عملکرد زوجین، میزان تعهدپذیری زوجین و سطح انعطاف آنان در زندگی ساختارمند خانواده مربوط باشد.
ازدواج سفید و سرنوشت سیاه در انتظار زنان
ازدواج سفید به نوعی از رابطه گفته میشود که در آن زوج بدون ثبت قانونی رابطه خود در منزل مسکونی با هم زندگی میکنند. طبعاً رابطه با جنس مخالف، محور این رابطه خواهد بود که به دلیل مخالفت قانون با این رابطه ممکن است عواقب سنگینی برای زن در بر داشته باشد. آسیبهایی که این ازدواج برای زنان به دنبال دارد؛ بارداری ناخواستهاست که به دلیل عدم ثبت ازدواج و مخالفت قانون با تولد فرزند در این نوع رابطهها منجر به سقط غیرقانونی جنین میشود. این مسئله نقطهای بحرانی برای زنان از نظر سلامت جسمی و عاطفی است. تحول هورمونی که در زنان هنگام بارداری رخ میدهد منجر به بروز اثرات فیزیولوژیک و عاطفی در آنها خواهد شد. از طرفی مردان دارای میزان تعهدپذیری پایین در این ازدواجها بیشتر به دنبال گذار مرحلهای بدون داشتن تعهد در برابر زن یا چارچوب خانواده هستند. با توجه به سطح آسیبی که زنان در این فرآیند متحمل میشوند و نبود ساختار قانونی بابت تعریف حمایتپذیری قانونی از این نوع ازدواج و تداوم پنهانی آن «حال به دلیل نبود قانون تدوین شده حمایت کننده یا عدم پذیرش خانوادههای زوج در ازدواج سفید» میتواند بستر بسیار آسیبزایی را برای زنان رقم بزند. این شرایط بستری برای مردان با هدف تأمین نیازهای عاطفی و فیزیکی به دور از دارا بودن تعهد و مسئولیت را فراهم میکند. از طرفی یکی دیگر از عوامل منجر به شکلگیری یا تداوم این نوع ازدواجها میتواند فقدان بسترهای پایدار برای ازدواج دائم باشد.
طلاق توافقی هم نباید به سادگی انجام شود
طلاق توافقی شاید تنها گزینه قانونی پیشگیری از بروز جزایی و جنایی شدن روابط زناشویی است و چنانچه نبود باید منتظر روابط تنشآفرین بین زوجین میبودیم، زیرا چارهای جز ورود به رفتارهای آسیبزا نخواهد بود. میتوان پیشبینی کرد در نبود طلاق توافقی چنانچه زوجین دارای سبک زندگی آسیبزایی باشند و به هر دلیلی مرد راضی به طلاق دادن همسر خود نباشد، خانواده وارد تنشی شود که منتج به بروز پرخاشگری فیزیکی، روابط فرا زناشویی و... شود که نتیجه آن در هر صورت آسیبی به بستر خانواده را فراهم میآورد. این بدان معنا نیست که بستر طلاق توافقی به سمت آسان شدن شرایط طلاق پیش برود، زیرا برای استمرار حیات خانواده، طلاق توافقی نیز نباید به سادگی انجام شود. در این زمینه نیاز به کار مطالعاتی عمیق است و در حال حاضر زوجین مجبور به حضور در جلسات طولانی «حداقل ۳۰ جلسه» مشاوره خانواده نزد مشاور دارای مدرک تخصصی و شایستگی بالینی و تخصص لازم و مورد تأیید سازمانهای متبوع از قبیل: انجمن ازدواج و خانواده کشور هستند. در مواردی طلاق توافقی میتواند تنها گزینه پیشرو باشد که از آسیب بیشتر زوج و کانون خانواده جلوگیری کند. پس در این زمینه قضات خانواده و روانشناسان مورد تأیید بسیار ضروری است. افرادی که دارای تخصص بسیار بالا و دارای تعهد اخلاق حرفهای هستند بیشترین دقت و احتیاط لازم را در نظر داشته باشند تا تصمیم و مداخله و مشاوره آنها کمترین آسیب را برای تصمیم به تداوم زندگی زوج یا جدایی برای زوجین و فرزندان به دنبال داشته باشد.