کد خبر: 938025
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۳
سهل انگاری و ولنگاری خانواده­ها کنار عدم آموزه­های اجتماعی یکی از مهمترین دلایلی است که موجب قربانی شدن فرزندان به خصوص در سنین بلوغ می­شود که در بسیاری از موارد جبران آن سخت و گاهی محال خواهد بود. آن هم در شرایط اجتماعی امروز که متأسفانه فرزندان با دسترسی آسان به فضای مجازی با اندکی غفلت مورد طعمه افراد شیطان صفت قرار می­گیرند. پرونده­ای که هفته گذشته در دادگاه کیفری استان تهران مورد تحقیق قرار گرفت، دختر 16 ساله به خاطر بی­توجهی مادر خانواده با اغفال پسری که مشغول خدمت سربازی بود مورد اذیت و آزار قرار می­گیرد که متهم آن بعد از طرح شکایت و نظریه پزشکی قانونی با حکم دادگاه روانه زندان می­شود.

به گزارش خبرنگار ما، ماه گذشته دختر 16 ساله به نام شکوفه همراه مادرش با مراجعه به اداره آگاهی از پسر 19 ساله به نام عرشیا شکایت کرد و در توضیح به مأموران گفت: «در خانه سگ سفیدی داشتم که تصمیم به فروش آن گرفتم. مشتری آن سگ را پیدا کردم و با او در پارک آبی تهرانپارس قرار گذاشتم. روز قرار به پارک رفتم و بعد از فروش سگ روی صندلی نشسته بودم تا اینکه دختری به نام نیلوفر کنارم نشست و همکلام شدیم. بعد از کمی صحبت شماره­ام را گرفت و رفت. فردای آن روز عرشیا تماس گرفت و فهمیدم شماره­ام را نیلوفر به او داده است. عرشیا گفت سرباز است و درخواست دوستی و رابطه کرد. من هم قبول کردم.» شاکی ادامه داد: «چند روز قبل با عرشیا برای خرید لباس به بازار رفتیم. او وقتی فهمید مقداری طلا دارم خواست تا آنها را بفروشم و با پول آن لباس بخرم. قبول کردم و بعد از خرید لباس او مرا مجبور کرد شب را در خیابان بخوابیم.» متهم در حالیکه به شدت گریه می­کرد گفت: «آن شب در خیابان ماندیم اما فردای آن شب عرشیا مرا به خانه­اش برد. بعد از خوردن نوشیدنی آهنگی گذاشت و بعد کنارم نشست. کمی صحبت کرد و بعد بدون توجه به التماس­هایم...»

با طرح این شکایت، دختر جوان به پزشکی قانونی فرستاده شد و بعد از تأیید ادعای شاکی از سوی کارشناسان، عرشیا و نیلوفر شناسایی و بازداشت شدند. عرشیا در اولین بازجویی­ها جرمش را انکار کرد. سپس نیلوفر نیز به عنوان رابط آشنایی شاکی و متهم مدعی شد از انگیزه پسر جوان اطلاعی نداشته است.

به این ترتیب پرونده برای تحقیقات بیشتر به شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی تولیت و مستشار ملکی فرستاده شد و هفته گذشته با دعوت از شاکی و متهمان پرونده جلسه تحقیقات تشکیل شد.

ابتدا شاکی بار دیگر شکایت خود را مطرح کرد و گفت: «متهم وقتی فهمید قصد شکایت دارم مرا منصرف کرد و گفت خانواده­اش را برای خواستگاری به منزلمان می­فرستد. از آنجائیکه آبرویم در خطر بود قبول کردم اما زیر قولش زد حتی پاسخ تماسهایم را هم نمی­داد به همین دلیل تصمیم گرفتم از او شکایت کنم و حالا برایش درخواست اشد مجازات دارم.»

در ادامه مادر شاکی نیز گفت: «روزی که شوهرم از این اتفاق باخبر شد خانه را ترک کرد و ما را تنها گذاشت. او مرا در این حادثه مقصر می­داند زیرا هر وقت شکوفه می­خواست بیرون برود مخالفتی نمی­کردم و او را به دوستانش می­سپردم. فکر می­کردم نباید او را خیلی محدود کنم اما اشتباه کردم. باید او را با خطرهایی که در کمینش بود بیشتر آشنا می­کردم. اینطور با مخالفت­های من و پدرش بهتر کنار می­­آمد. آن روز هم شکوفه به بهانه خرید لباس بیرون رفت. وقتی شب به خانه نیامد فکر کردم در منزل دوستش است به همین دلیل خیلی پیگیر نشدم تا اینکه وقتی به خانه برگشت فهمیدم چه اتفاقی افتاده است.»

سپس نیلوفر که بارها موجب آشنایی دختران و پسران شده بود در جایگاه ایستاد و گفت: «پسران محل مرا می­شناختند و از من شماره دختر می­خواستند تا با آنها دوست شوند. به این بهانه در پارک با دختران دوست می­شدم و شماره آنها را در اختیار پسران مورد نظر می­گذاشتم. عرشیا هم پسر همسایه بود که به پیشنهاد او شماره شکوفه را در اختیارش گذاشتم. باور کنید از انگیزه او اطلاعی نداشتم و نمی­دانستم او قصد اذیت و آزار دارد.»

او در پاسخ به سئوال هئیت قضایی که آیا در این مورد انگیزه مالی داشته­ای یا نه؟ گفت: «خیر هیچ پولی در این مورد نگرفته­ام فقط می­خواستم دو عاشق را به هم برسانم!»

در ادامه متهم نیز در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: «وقتی با شاکی تماس گرفتم، او در همان تماس اول قبول کرد با هم دوست شویم. چند روز از آشنایی ما نگذشته بود که شاکی یک شب تماس گرفت و گفت پدرم مرا از خانه بیرون کرده و لباس مناسب تنم نیست به همین دلیل از من خواست به بازار برویم. وقتی به بازار رفتیم خودش طلاهایش را فروخت و لباس خرید. بعد از خرید هم گفت می­ترسد به خانه برود به همین دلیل در خیابان ماندیم. شب بعد دلم برایش سوخت و نمی­خواستم در خیابان بماند به همین دلیل به میل خودش به خانه ما آمد و صبح زود نیز از خانه بیرون رفت.» متهم در پاسخ به نظر کارشناسان پزشکی قانونی گفت: «باور کنید او را آزار ندادم و احتمال می­دهم وقتی از خانه ما بیرون رفته از سوی فرد ناشناسی مورد اذیت و آزار قرار گرفته است.»

در پایان متهم به دستور هئیت قضایی بنا به شکایت شاکی و اعلام نظر کارشناسان پزشکی قانونی بازداشت و روانه زندان شد. نیلوفر نیز از آنجائیکه مدرکی علیه وی نبود تبرئه و آزاد شد. به این ترتیب پرونده در نوبت رسیدگی قرار گرفت تا بعد از محاکمه متهم حکم لازم صادر شود.

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار