یکی از ارکان اصلی در جنگافروزی و کشتار و ویرانی یمن، تضمین محیط امنیتی و مرزهای امن منطقهای برای رژیم صهیونیستی است که اکنون در پروژه جنگ به بنبست رسیده و هزینههای آن بر هدفگذاریهای قبلی پیشی گرفته است. راهبرد فعلی امریکا پایان دادن به جنگ نیست ولی استراتژی مرتبط با امنیتسازی برای رژیم صهیونیستی را در گامی جدید و با محوریت عربستان در دریای سرخ پایهگذاری کرده است.
ترامپ در مواضعی روشن، منطق مهم دفاع از رژیم سعودی و بنسلمان را به کارکردهای این رژیم در تأمین امنیت و موجودیت صهیونیستها مرتبط دانست تا فضای کنگره امریکا را نیز با یک شوک هشداری مواجه کند.
شاید به همین دلیل است که کنگره امریکا در حالت گیجی بهسر میبرد و سنا برای تنبیه بنسلمان و عربستان در یمن گامهایی برداشته ولی مجلس نمایندگان در نقطه مقابل، رویکرد سنا را متوقف میکند؛ لذا ترامپ و رژیم صهیونیستی که در کشتار و جنگافروزی به هدفهای خود دست نیافتهاند، احتمالاً پروسه جنگ فرسایشی در یمن را در دستور قرار بدهند و اهتمام خود را روی دریای سرخ و بابالمندب قرار خواهد داد. ترامپ و صهیونیستها و رژیم سعودی بهخوبی میدانند که با شکست در یمن و پایان جنگ زودهنگام، موازنه قدرت به زیان آنها در دریای سرخ و بابالمندب تغییر خواهد کرد و مرزهای امنیتی ایران از تنگه هرمز به بابالمندب کشیده خواهد شد که برای صهیونیستها یک کابوس تلقی میشود. ایده تشکیل اتحادیه کشورهای دریای سرخ، یک ایده اسرائیلی است که به تازگی از زبان مقامات و استراتژیستهای صهیونیست به عنوان گامی اضطراری مطرح شده است و رسماً و علناً رژیم سعودی، پروژه امنیتسازی برای اسرائیل را بهعهده گرفته و از طریق رشوههای تحقیرآمیز به دولتهای حاشیه دریای سرخ و بابالمندب، شش کشور را درکنار خود قرار داده است. نکته جالب این است که اتیوپی در این ترکیب قرار نگرفته و رژیم ژنرال بشیر اخوانی، حفظ سلطهاش را به مشارکت در این پروژه اسرائیلی گره زده است. این سرافکندگی گفتمانی برای جریان اخوان بهسادگی قابل تطهیر نیست. برای نخستوزیر صهیونیستی این یک کابوس هولناک است که بهجز بحرانهای اقتصادی، سیاسی، ائتلافهای حکومتی و اتهامات حقوقی و امنیتی در داخل این رژیم، در محیط پیرامونی و پس از چند دهه تلاش و مزدورسازی حاکمان عرب پیرامونی، با چینش امنیتی جدیدی از سوی مقامات منطقهای روبهرو است که برای هیچیک از آنها، چه در غزه و چه در مرزهای لبنان و چه در سوریه و چه در یمن یا عراق و ایران، پاسخی راهبردی و تعیینکننده ندارد، خصوصاً اینکه امریکا نیز هرگز به یک اقدام مستقیم در غرب آسیا برای تغییر این معادله فکر هم نمیکند ولی اکنون با رسوایی قتل فجیع خاشقجی و سرزنشهای گسترده جهانی علیه بنسلمان، بهترین شرایط را برای ایجاد یک پیکره جدید و امنیتساز برای صهیونیستها و منافع امریکا، ملاحظه کرده و بهکار گرفتهاند. رژیم سعودی و بنسلمان ضعیف شده، بهجز تقدیم اموال و ثروتهای سعودی به امریکا، آمادگی بهتری برای امتیازدهیهای نقشپذیری امنیتی در منطقه خواهند داشت. سرنوشت این اتحادیه نیز به دلایل ذاتی، همانند سرنوشت شورای همکاری خلیجفارس است و بهجز رسوایی و ناکامی چیزی ثبت نخواهند کرد.