سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- حسین گلمحمدی: برخی از ما ایرانیها در افراط کردن در دنیا بینظیریم. فقط کافی است چند نفر دوست و آشنا به ما بگویند فلان کار را اگر انجام دهید زندگیتان زیر و رو میشود، تمام هم و غممان را روی آن کار میگذاریم. مثلاً یک دوست یا همکار بگوید خوردن چای سبز لاغرمان میکند، از فردا شروع میکنیم لیوان لیوان چای سبز میخوریم و فکر میکنیم اینطوری چربیهایمان سریعتر آب شده و به زودی باربی خواهیم شد! در خیلی کارهای دیگر این افراط و به قول معروف شور هر چیز درآوردن را مشاهده میکنیم. یکی از این افراط ها در نظام آموزشی کشور نمود پیدا کرده که دانشآموزان را با کتابهای کمک درسی خفه کردهایم و یکی از شاخصترین آن، ماجرای جایگزینی فعالیتهای خلاقانه و مهارتی به جای مشق و تکلیف ابتداییهاست، اقدامی بسیار ضروری و ارزنده که به دلیل همان افراطکاری، موجب ایجاد دردسر برای بسیاری از والدین شده است.
قدیمترها تصور معلمان این بود که با افراط در دادن مشق شب میتوانند به سواد و به قولی به آدم شدن دانشآموزان کمک کنند در حالی که جواب عکس میداد. در زمان حال هم سیستم آموزشی کشور با توجه به تحقیقاتی که کشورهای پیشرفته در زمینه روش صحیح آموزشی انجام دادهاند به این نتیجه رسیده است که اگر به پرورش مهارتهای دانشآموزان مثل کشورهای پیشرفته بیشتر توجه کنند به موفقیت و پیشرفت آنها در زندگی کمک کردهاند. تا اینجا این تصمیم و به مرحله انجام رساندن آن بسیار هم خوب است، ولی به شرطی که طبق روش و اصول صحیح آن انجام شود. مادری میگفت: فرزند دبستانی دارد که او را بسیار گرفتار کرده است! به قدری تکالیف غیردرسی فرزندش زیاد است که کلاً روند زندگی او را دچار مشکل کرده است. او میگوید: «طبق روش جدید آموزشی در مدرسه فرزندم روال بر این شده که بیشتر بر روی خلاقیت و مهارتهای دانشآموزان ابتدایی کار شود. خب این خیلی خوب است و دانشآموزان مهارتهایی را یاد میگیرند که در آینده میتوانند از این مهارتها در زندگی خود استفاده کنند، اما این روش تا جایی خوب است که تمام این آموزشها در مدارس انجام شود و کاری برای خانه آورده نشود.»، اما از آنجایی که هر کاری در کشور ما به افراط کشیده میشود و حال همه را بد میکند این روش هم حال والدین را بد کرده است. بچهها در کنار تکالیف درسی که به خانه میآورند هر شب یک کاردستی باید درست کنند و فردا با خود به مدرسه ببرند. خب درست کردن این کاردستیها کار چه کسی میتواند باشد؟ دانشآموز ابتدایی که وقتی تکالیفش را انجام میدهد خسته است آیا دیگر حال و حوصله درست کردن کاردستی را هم دارد؟ مسلماً انجام این تکلیف بر عهده والدین به خصوص مادر خانواده است.
این مادر خسته و شاکی میگوید: «وقتی از سر کار به خانه میرسم تازه باید بروم وسایلی را که معلم مدرسه برای درست کردن کاردستی سفارش داده با قیمتهای دولا پهنای امروز بخرم و بعد بیایم بنشینم و کاردستی دخترم را درست کنم یا حداقل به او کمک کنم، زیرا دخترم وقتی تکالیفش را انجام میدهد دیگر توانی برای درست کردن کاردستی ندارد. او وقتی از مدرسه میآید خسته است و دیگر توان این کارها را ندارد. گاهی کارهایی که در مدرسه میخواهند از توان و استعداد بچهها فراتر است و چارهای نیست که ما هم باید وارد عمل شویم. دخترم گریه میکند و میگوید مامان باید کاردستی من از همه قشنگتر باشد. با این حال که خسته و بیحوصله است باز او را به کار میگیریم و میخواهیم خودش هم در درست کردن کاردستی کمک کند، ولی چه فایده که چیزی متوجه نمیشود. اینکه آموزش و پرورش میخواهد مهارت دانشآموزان را پرورش دهد خیلی خوب است، ولی تمام این فعالیتها باید در خود مدرسه انجام شود و هیچ کاری به خانه آورده نشود. بچهها به قدر کافی در مدرسه خسته میشوند. وقتی به خانه برمیگردند دیگر جان و توانی برای انجام این کارها ندارند. بالطبع وقتی کاری به عنوان تکلیف به خانه آورده میشود والدین برای اینکه به فرزندشان کمک کرده باشند بخشی از کار را برعهده میگیرند. خب این دانشآموز از انجام این تکلیف چه آموزشی میبیند؟»
واقعاًٌ مسئولان آموزشی اگر قصد بالا بردن مهارتهای دانشآموزان را دارند چرا از روشهای تجربه شده کشورهای موفق در این زمینه کمک نمیگیرند؟ انجام فعالیتهای مهارتهای زندگی در همان مدرسه کفایت میکند نیازی نیست بیش از حد به مهارتهای این دانشآموزان فکر کنید، چون قطعاً مهارتهای والدینشان را بالا میبرید نه مهارت دانشآموزان را!
در مقاطع تحصیلی بالاتر هم شرایط بهتر از دوره ابتدایی نیست، فقط مدلش فرق دارد! باز هم آموزش و پرورش کشور به تقلید از نظامهای پیشرفته آموزشی تحقیق و پژوهش درسی مورد توجه خود قرار داده است. تا اینجای کار هیچ مشکلی نیست. بچهها بزرگتر شدهاند پس قاعدتاً میتوانند از پس کارهای خودشان بربیایند، اما در اینجا هم باز نکتهای وجود دارد و آن عدم هماهنگی معلمان با یکدیگر در دادن تکالیف به دانشآموزان است که صدای والدین را درآورده است. پدری از آشنایانمان میگفت: «از بس پژوهشهای پسرم را انجام دادهام خودم یک پژوهشگر شدهام!» به او گفتم: «چرا شما کارهای پسرتان را انجام میدهید؟ او بزرگ شده است، این پژوهشها برای آموزش و یادگیری بهتر فرزند شماست. بگذارید خودش تکالیفش را انجام دهد.» در جواب گفت: «بیچاره پسرم وقت انجام دادن این پژوهشها را ندارد. به قدری معلمان کار و تکلیف به این بچهها میدهند که اصلاً وقت انجام تحقیق را پیدا نمیکنند. معلمان مدرسه اصلاً با هم هماهنگ نیستند و هر کدام برای خودشان تکالیفی میدهند که تمام وقت آنها را در خانه میگیرد؛ بنابراین برای اینکه نمرهای از او کم نشود مجبورم خودم کارهای غیردرسی او را انجام دهم.»
به راستی آیا این روش تدریس فایدهای هم دارد؟ تحقیق و پژوهش برای آموزش و یادگیری بهتر مباحث علمی است که در تمام دنیا در کنار تدریس تئوری این مباحث تحقیقات عملی هم صورت میگیرد تا به طور کامل یادگیری انجام شود. اگر کار تحقیقاتی به دانشآموزان داده میشود دیگر همان معلم انبوهی از تکالیف را به دانشآموزان نمیدهد و سایر معلمان هم با هماهنگی دیگر معلمان طوری برنامهریزی میکنند که دانشآموزان وقت برای انجام و مطالعه تمام دروس خود داشته باشند. در این صورت میتوان از یک کار آموزشی همراه با تحقیق و پژوهش نتیجه گرفت.
آموزش علم در کنار پرورش مهارتهای زندگی قطعاً نتیجه بسیار بهتری دارد. این روش آموزشی در اکثر کشورهای دنیا در حال انجام است و تمام محققان نظامهای آموزشی به این نتیجه رسیدهاند که آموزش نظری دانشآموزان برای جامعه کافی نیست. آموزشی که بچهها در کنار آن کارهای عملی هم انجام دهند و در عین حال با فعالیتهای پرورشی ابعاد وجودی خود را رشد دهند قطعاً به فرآیند پیشرفت و تکامل آنها کمک میکند. اگر سیستم آموزشی کشور ما هم به این نتیجه رسیده باشد بسیار عالی است، اما به شرطی که در نحوه انجام آن برنامهریزی درستی داشته باشند، زیرا ممکن است همین افراط و از یک ور بام افتادنها نتیجه عکس بدهد و دلزدگی و سرخوردگی دانشآموزان را به همراه داشته باشد.