سرويس جامعه جوان آنلاين: تمام مدت در خیابانهای شهر چه در حین رانندگی چه در حال پیادهروی، باید مراقب باشیم افراد مجنون و سرگردانی که تعادل روحی و روانی ندارند به ما آسیب جانی و مالی نرسانند. همیشه از ارابههای مرگ در خیابانها صحبت کردهاند و تذکرهای بسیاری داده شده است تا قانونگذارها فکری کنند به حال این افراد که با حرکات نمایشی خود برای دیگران ایجاد خطر میکنند، ولی گویا مسئولان هم از دست این افراد عاجز شدهاند و غیر از جریمه کردن افراد خاطی راه دیگری پیدا نکردهاند. اما آیا جریمه کردن و توقیف کردن خودروی این افراد برای تنبیه و مجازات کافی است؟ با توجه به وضعیت تصادفات و آمار تلفات جانی و مالی که شاهد هستیم، قطعاً کافی نیست! اخیراً خبر تصادف دختر پورشهسوار اصفهانی در شبکههای اجتماعی بهشدت سروصدا کرد. این تصادف هم مثل تمام تصادفات دیگری که در سطح شهر هر روز و هر شب اتفاق میافتد بوده ولی یک تفاوت با سایر تصادفات داشته است و آن هم رفتار وقیحانه و گستاخانه دختر پورشهسوار است که تعجب همگان را برانگیخت.
ماجرا از این قرار بود که دو خودروی پورشه هنگام شب، در سطح شهر اصفهان کورس گذاشته و یکی از این دو خودرو با انحراف از مسیر اصلی با خودروی پرایدی برخورد میکند و موجب فوت راننده خودروی پراید میشود. طبق گفته شاهدان عینی راننده همان پورشه که پسر جوانی بوده است از خودرو پیاده میشود و فرار میکند. راننده پورشه دوم دختر جوانی است که با داد و فریاد و جیغ نمیگذارد مأموران پلیس به وظایف خود عمل کنند و مانع از بردن خودروها میشود.
تا اینجای ماجرا مثل تمام تصادفات است. اما نکته قابلتأمل در این حادثه رفتار و برخورد گستاخانه یکی از راکبان این دو خودرو است. دختری که به طرز بسیار عجیبی با صحنه برخورد میکند و طلبکارانه از خسارات وارد شده به خودروی میلیاردی خود شکایت میکند و در مورد راننده پراید که در این حادثه کشته شده است میگوید: «عیبی ندارد دیه او را پرداخت میکنیم!» راننده پسر از ترس پیاده میشود و فرار میکند. دختری که سوار پورشه دیگر بوده با پسر تماس میگیرد و گلایه میکند که چرا به پورشه پدرش آسیب زده شده است. در ادامه دختر از ماشین خود ۳۵ میلیون پول نقد و چهار عدد گوشی موبایل در میآورد! گویا هر دو ماشین متعلق به پدر دختر بوده است. در ویدئوهایی که از دختر مالک پورشه در فضای مجازی تکثیر شده او دائماً در حال جیغ کشیدن است و دائماً میگوید: «چرا نمیگذارید سوار ماشینم بشم؟ اون آقا هم برادرمه!» دختر اصفهانی پولدار با صدای بلند میگوید: «چرا ماشینم رو میبرید؟ این ماشین کلی پولشه! این ماشین بابامه!» پلیس میگوید: «آدم کشتید.» دختر میگوید: «کشتیم که کشتیم! دیهاش را میدهیم!» درواقع او با این عبارت این باور را ترویج میکند که به همین راحتی مثل یک آب خوردن میتوان آدم کشت و بعد پولش را داد!
پسر ۱۵ سالهام با حالت ناراحت و در عین حال همراه با بهت و حیرت از اتاقش بیرون میآید. صدایش میکنم. به طرفم برمیگردد. حالش را میپرسم. با نگاه بهتآمیز به من نگاه میکند و میگوید: «این دختر آدم کشته ولی میگوید کشتم که کشتم. این یعنی چی؟ مگه این قتل نیست؟ مگه مجازات قتل قصاص نیست؟ پس چرا میگوید دیهاش را میدهم؟ برام توضیح بدید؛ من معنی این حرفها را نمیفهمم! من درک نمیکنم وقتی آدم بکشی با پرداخت دیهاش میتوانی از مجازات آن راحت شوی.» با بهت و ناراحتی به پسر نوجوانم نگاه میکنم که هضم و درک این موضوع چقدر برایش سخت و دردناک است. به او چه باید بگویم؟ غیر از اینکه بله این درست است و در قانون ما وقتی فردی در تصادف کشته میشود فرد مقصر با پرداخت دیه فرد متوفی میتواند آزاد باشد و مجازات دیگری هم ندارد. وقتی این پسر نوجوان که نماینده نسل خود است نمیتواند این گستاخی را هضم کند چطور انتظار داریم افکار عمومی این نوع رفتارها و این بیقانونیها را هضم کند؟ ما چگونه میتوانیم ترس از قانون و مجازات سخت آن را به فرزندانمان گوشزد کنیم وقتی چنین وقاحت و گستاخی در سایه پولدار بودن در جامعه بروز میکند؟
در روزهای پایانی سال بحث دیه و بالا رفتن قیمت آن با توجه به تورم بیش از حد، به یک موضوع حساس تبدیل شده بود. با تورم موجود به هر شکلی که محاسبه میشد قیمت دیه سر به فلک میکشید و رقم نجومی پیدا میکرد که فقط دلهره و اضطراب را به جان جامعه میانداخت. اما مسئولان مربوطه با حساب و کتابهایی که فقط خودشان از آن سر در میآورند با افزایش چند درصدی دیه موافقت کرده و رقم دیه در ماههای عادی و ماههای حرام را اعلام کردهاند. ولی وقتی قیمت خودروها به شکل عجیب و غیرقابل تصوری افزایش پیدا کرده و به تعداد ماشینهای میلیاردی در سطح شهر اضافه شده است، عدد نرخ دیه در برابر این تورم بدجور رنگ باخته است. رنگ باخته است، وقتی افراد یکشبه پولدار میشوند، اما یکشبه فرهنگ استفاده از این پولها را پیدا نمیکنند. وقتی این افراد فرهنگ استفاده از پول را نداشته باشند طبیعتاً باید شاهد این نوع رفتارها و بیاخلاقیها در جامعه باشیم. وقتی اشیا ارزشمندتر از جان انسان میشود چه انتظاری به غیر از این باید داشته باشیم؟ پراید چه ارزشی دارد که جان پرایدسوار آن ارزش داشته باشد؟!
از سویی پلیس سریعاً اعلام کرد که راننده خاطی پورشه متعلق به هیچ یک از مسئولان نبوده و راننده آقازاده نبوده است. این تأکید به چه معنی است؟ آیا بیان این جمله خودبهخود شائبه تفاوت در نوع برخورد با مجرم و خاطی را در افکار عمومی ایجاد نمیکند؟! آیا آقازاده نبودن این خاطیها این مشکل بیاخلاقی را حل میکند؟ اکنون دیگر نوع برخورد با این افراد مهم نیست، مهم این است که باید مراقب باشیم اخلاق و انسانیت در جامعه ما کمرنگ نشود. باید مراقب باشیم معیارهای اخلاقی و قانونی جامعه با خطکش پول قابل اندازهگیری نباشد! اگر چکش قانون نتواند خطکش پول و پارتی را بشکند تردیدهای مردم در این باره به بدبینی و بیاعتمادی تبدیل خواهد شد.