سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: آیا رابطه قدرتمند مادر- فرزندی در دوران پیری مادر، میتواند به رابطه قدرتمند دیگری یعنی فرزند- مادری تبدیل شود؟ وقتی پدر به عنوان یکی از رئوس مثلث مقدس پدر، مادر، فرزند از دنیا برود، برخورد فرزندان با مادرشان در دوران پیری چگونه خواهد بود؟ زنی که عمری را با شوهر و فرزندانش سپری کرده، خانم خانه بوده و در بیشتر موارد نقش حیاتی در خانواده داشته و به جرئت میتوان گفت اعضای خانواده به او وابسته بودند، اکنون که تنها و سالخورده شده است یا باید تنها یا با دیگر فرزندانش زندگی کند و دیگر آن احساس مستقل بودن و چتر حمایتی برای خانواده را برای خود نمیبیند. بسته به روحیات مادران، واکنشهای آنها نسبت به این شرایط یا توقعاتشان متفاوت خواهد بود. مسلماً کنار آمدن با شرایط زندگی جدید برای همه آسان و یک شکل نیست به ویژه برای مادرانی که عمری را با روحیه سختگیرانه بابت ادب و تربیت فرزندان و انضباط در امور خانه سپری کردهاند.
یک مادر در اوایل دوران کودکی بیشترین تأثیر را بر فرزندان خود دارد. قدرت این پیوند بهگونهای است که فقدان یا کم رنگ شدن حضور مادر میتواند زندگی فرزند را تا حد ویرانی بکشاند؛ لذا بسیاری از فرزندان آنچنان وابستگی به والدین و به ویژه مادر خود پیدا میکنند که به هیچ وجه حاضر نیستند تلألو این گوهر گرانبها در زندگی خدشهدار شود. در جوامع امروزی و عرف اخلاقی متعارف ممکن است مراقبت از والدین در سنین پیری را تحت عنوان اقدامی اختیاری به رسمیت بشناسد لیکن معمولاً پسران و دختران چنین کاری را واجب و جزو وظایف خود در تجربه زندگی میدانند. در حقیقت میتوان گفت که اولویتهای مراقبت در زندگی خانوادگی از این قرار است: ابتدا پرورش و تربیت فرزندان، سپس والدین نیازمند مراقبت و در عین حال تعهدات متعارف نسبت به شریک زندگی که بنوعی در رده سوم و گاهی با درجه اهمیت کمتری قرار میگیرد. تنشهای زناشویی که ممکن است از این اولویتبندی ناشی شود، بهدلیل توجه بیشتر زوجین به دو بعد دیگر، ناخودآگاه ناچیز و کم رنگتر میشوند. البته برقراری توازن جهت مصادره مهر و مراقبت بین اعضای خانواده نباید از نظر زوجین دور بماند. جلسه بگذارید و مسئولیت را بین خود تقسیم کنید. بعد دیگری که در موضوع مراقبت از سالخوردگان مهم و تأثیرگذار است، تأثیرگذاری آن بر تصویر خودمان در نظر خودمان است. در یک پروژه تحقیقاتی که با برخی از همکارانم انجام دادیم، تأثیر و خروجی مراقبت از سالمندان را در پویایی خانواده و خیر و سعادت شخصی آنها بررسی و مطالعه کردیم. بسیاری از تجربیات فرزندان – پسران و دختران میانسال- از مراقبت از والدین یا والد مادر خود مثبت بود. بسیاری از پسران و دختران میانسال با مراقبت از مادر، عملکرد خود را مطابق با معیارهای بالای انسانیت و نجابت انسانی، احساس میکردند. بسیاری نیز فهمیدند که نیاز والدین به یک کودک بزرگسال (!) دو طرفه است. حتی در بزرگسالی، پسران و دختران میگفتند که آنها هنوز هم به مادر در کنار خود احتیاج دارند. آنها احتیاج داشتند که حال او کاملاً خوب باشد. اگر او ناراحت بود، نمیتوانستند با آن کنار بیایند. مراقبت از یک والد کار پیچیدهای است. دانستن و شناخت خصوصیات روحی هر مادر با توجه به رفتار و ویژگیهایی که در دوران فعالیتش به عنوان مادر در خانواده داشته، برای مواجهه و کنار آمدن با رفتارهای خاصش در دوران کهنسالی و مراقبت از وی حائز اهمیت است. بسیاری افراد گمان میکنند مادرشان نسبت به گذشته عوض شده؛ برخی به دلیل تغییرات فیزیولوژیکی و برخی به دلیل تغییر روحیات و مقتضیات سنی او میباشد. نشان دادن وفاداری و محبت خود به کسی که همه چیز خود را پای عزیزانش در زمانی که جوان بود ریخته و تکتک اعضای خانواده مدیون او هستند، نباید به عنوان کاری بغرنج و لطفی اضافه به والد تلقی شود. شاید هر عقل سلیمی بگوید میانسالی زمانی است که دیگر میتوانم بیشتر به خودم فکر کنم یا به تفریح و مسافرت بروم ولی حالا دچار احساس منفی بشود مبنی بر اینکه در عوض توجه به خودم باید به فکر همه افراد خانواده باشم، جز خودم! یا دچار احساسات منفی دیگری بشود مانند حالت اضطراب در مورد اینکه آیا میتواند نیازهای والدین مسن را برآورده سازد و به امور بهداشتی و سلامتی آنها رسیدگی کند. پاسخ این است بله. با کمی مطالعه روانشناسی و اعتماد بنفس و به مرور کسب تجربه، خواهید فهمید که بهخوبی امکانپذیر است.
هنگامی که نگهداری از مادری مسن دشوار توصیف میشود، نباید فراموش کرد که خودمان هم با افزایش سن دشوارتر میشویم! پس مادر ما هم از این قاعده مستثنی نیست. عصبانی مزاج شدن، نیاز به کنترل، خودشیفتگی، حسادت و کمبودهای عاطفی آنها میتواند حتی یک فرزند پسر یا دختر میانسال با اعتماد بهنفس را با یک معضل وحشتناک مواجه کند ولی این وضعیت برای همه خواهد بود و غیر قابل حل یا غیر قابل رویارویی نیست. در ذهن خیلیها مطرح میشود که چگونه میتوانم با مادرم درست رفتار کنم تا احساس خجالت نکند و من هم شرمنده نشوم؟ یک مادر سالخورده که اکنون کم طاقت شده کسی بود که پاسخگوی نیازهای فرزندانش بود و حالا کمی در برآوردن حتی نیازهای خود ناتوان شده و ممکن است سریع گلایه یا انتقاد را شروع کند. صرفاً مقتضیات و کاستیهای دوران پیری ممکن است نیاز او به همدلی را بزرگتر کند همین و بس. شما بدون ناامیدی به مراقبتهای خود ادامه دهید. حتی برخی مادران که خیلی خود جوش و متکی بخود بودند، ممکن است نیاز به کمک را انکار کنند و حتی منکر این شوند که از کمکهای ارائه شده فرزندان بهره میبرند. یک مادر کنترل کننده، ناظم و ناظر در زمان محوریت خود در خانه نیازهای بهخود را توسط خود و همسرش تأمین میکرد، اما حالا ممکن است نیازهای خود را از طریق دستور دادن آن هم با کمی بیصبری نشان دهد و طوری رفتار یا صحبت کند که گویا هرگونه عدم رعایت خواستههایش از سوی شما باید کم گذاشتن و عدم توجه اخلاقی به او تلقی شود. مادری که از نظر عاطفی شاید مثل گذشته بدلیل کهولت سن و زوال نسبی عقل نتواند پشتیبان عاطفی فرزندانش باشد و مطالبات ضمنی یا سنگینی داشته باشد. گاهی یک مادر ممکن است حمایتی که از خواهر یا برادر دیگر شما میگیرد را تحسین کند و حتی شما را سرزنش کند که چرا مثل سایر بچههایش به او نمیرسید. اصلاً از این صحبتها ناراحت نشوید. ممکن است یک مادر خود شیفته آسایشگاه را ترجیح دهد ولی مادر دیگری فرزندانش را به افراد حرفهای که میتوانند پشتیبانی فوری، گسترده و عملی از او داشته باشند، ترجیح دهد.
نیازهای والدین پیر، مرحله جدیدی از پیوند قدرتمند مادر- فرزندی را تشکیل میدهد. شناخت این نیازها کمک میکند تا پسران و دختران میانسالی که با آنها روبهرو میشوند، برای خواستههای جدید آماده بشوند. همچنین به درک علت اینکه چرا بسیاری از ما ممکن است در این دوران مانند دلهرهها و سردرگمی دوران کودکی دچار اضطراب بشویم، کمک میکند. من به عنوان یک روانشناس معتقدم که درک مسئله، درک اینکه چرا مادر قدرت خود را حفظ میکند، مسیری برای بقاست. اما ما همچنین باید مراقب منبع پشتیبانی دیگرمان- شریک زندگیمان- هم باشیم و اجازه ندهیم او با خواستهها و شرایط جدید دچار مشکل شود و توازن را برقرار کنیم.
برگرفته از سایت: psychologytoday. com
*نوشته: تیری آپتِر