کد خبر: 1148600
تاریخ انتشار: ۱۳ فروردين ۱۴۰۲ - ۲۱:۱۰
«تکاپوی امریکا برای دستیازی به نفت ایران» در آینه اسناد لانه جاسوسی
کودتای امریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. ش، بهترین فرصت را برای ایالات متحده امریکا فراهم کرد تا به مدت ۲۵ سال، ۲۴ میلیارد بشکه نفت را به ارزان‌ترین قیمت از چاه‌های نفت ایران استخراج کند. هم از این روی اسناد لانه جاسوسی امریکا، مملو از نکات مهمی است که این سیاست استکباری را در کنار زدن رقیب [انگلستان]و سپس چپاول نفت کشورمان نمایان می‌سازد. در مقال پی آمده، چند سند مربوط به جاسوسی‌های سفارت امریکا از مسائل و افراد مرتبط با نفت ایران را مورد بازخوانی و تحلیل قرار داده‌ایم. امید آنکه مفید و مقبول آید.
انوشه میرمرعشی


انگلیس و شروع داستان غارت نفت ایران
«ویلیام نکس دارسی» تاجر و سرمایه‌دار بسیار ثروتمند انگلیسی، از طریق دو باستان‌شناس فرانسوی مطلع شد در ایران، نشانه‌هایی مبنی بر وجود نفت هست، بنابراین فرصت را از دست نداد و خواهان انعقاد قرارداد با ایران شد. او با مذاکراتی که با تعدادی از درباریان کرد و البته با قدری پول خرج کردن! بسیار راحت توانست نظر مساعد مظفرالدین شاه قاجار را جلب کند. بر همین اساس در سال ۱۹۰۱. م (۱۲۸۰. ش)، او توانست امتیاز استخراج، بهره‌برداری و سپس لوله‌کشی نفت و قیر در سراسر ایران به استثنای پنج استان آذربایجان، گیلان، مازندران، استرآباد (گرگان) و خراسان را به مدت ۶۰ سال از شاه ایران بگیرد. دارسی بر اساس آن قرارداد متعهد شده بود طی دو سال، شرکتی را برای بهره‌برداری از امتیاز استخراج نفت تأسیس کند و از عواید حاصل از بهره‌برداری و فروش نفت، ۱۶ درصد به عنوان حق‌الامتیاز به دولت ایران بپردازد. علاوه بر این ۲۰ هزار لیره نیز نقداً و به اندازه همین مبلغ سهام شرکت را به دولت ایران بپردازد. درست هفت سال بعد از عقد این قرارداد، کمپانی دارسی در منطقه مسجدسلیمان با میدان نفتی وسیعی مواجه شد که دارای مقادیر زیادی از این ثروت خدادادی بود. از آن مقطع استخراج و تولید نفت ایران- البته کاملاً به نفع دولت انگلستان- آغاز شد.
براساس اسناد تاریخی تولید نفت ایران در سال ۱۲۹۶. ش، به ۵ هزار بشکه در روز می‌رسیده است، اما این میزان با پیدا شدن چاه‌های نفت در مناطق دیگر، سال به سال افزایش پیدا کرد، به طوری که در سال ۱۳۲۹. ش (سال ملی شدن صنعت نفت)، به ۶۶۴ هزار بشکه در روز رسیده بود! اما پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. ش و عقد قرارداد‌های نفتی میان ایران با ایالات متحده امریکا، به پاس خدمات این کشور در ساقط کردن دولت دکتر مصدق، کم‌کم شرکت نفت انگلیس و کارکنانش توسط امریکایی‌ها حذف شدند تا جایی که با افزایش مداوم استخراج نفت ایران با دستور و مدیریت امریکایی‌ها، در سال ۱۳۵۷. ش استخراج نفت به ۶ میلیون بشکه نفت در روز رسیده بود!

وقتی امریکایی‌ها مشغول شناسایی شدند!
سابقه بیش از ۵۰ ساله سلطه شرکت نفت «بریتیش پترولیوم» [که به غلط شرکت نفت انگلیس و ایران ترجمه می‌شود]بر منابع نفتی ایران، باعث شده بود امریکایی‌ها بعد از کودتای ۲۸ مرداد و انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفتی با محمدرضا، نتوانند به این راحتی‌ها عنان استخراج نفت را در دست بگیرند. در واقع آن‌ها برای خارج کردن رقیب از صحنه نفت‌خواری، نیاز به اطلاعات جامع و کامل داشتند. برای همین به وسیله جاسوسان خویش، شروع به جمع‌آوری اطلاعات درباره مدیران و متخصصان نفتی انگلیسی شاغل در ایران و مدیران و متخصصان حوزه نفت کشورمان کردند. همچنین آن‌ها در پی آن بودند تا از موضع جریانات سیاسی داخل ایران درباره روابط نفتی ایران و امریکا مطلع شوند. یکی از اسناد قابل توجه لانه جاسوسی که به همین موضوع اختصاص دارد، مربوط به مصاحبه یکی از مأموران سفارت امریکا با شاپور بختیار است که در ژوئن ۱۹۶۱. م (خرداد ۱۳۴۰. ش) و به شماره گزارش ۵۵۷۹ تنظیم شده است. در این سند بختیار، موضع جبهه ملی درباره قرارداد کنسرسیوم نفتی امریکا با ایران را بیان کرده و رسماً اعلام می‌دارد جبهه ملی با قرارداد کنسرسیوم هیچ مخالفتی ندارد! چنانچه در بخشی از این سند بختیار اظهار داشته است: «هر سیاستی که در نهایت در مقابل کنسرسیوم انتخاب می‌شود، باید سیاستی باشد که به وسیله موقعیت و شرایط زمان دیکته شود، البته وقتی زمان برای موافقت نفت می‌رسد، هر نوع تجدیدنظری باید از طریق بحث و گفتگو صورت پذیرد و نه از طریق اقدامات حاد و ناگهانی. آن‌هایی که با سروصدا صحبت از توقیف می‌کنند، از طرف جبهه ملی مورد تنفر هستند. یکی از دانشجویان در دانشگاه می‌گفت: مرگ بر کنسرسیوم و ما او را اخراج کردیم. هر کسی که تا این حد از سیاست‌های رسمی جبهه ملی به دور باشد، حق ندارد اظهار نظر عمومی در پشتیبانی از جبهه ملی بکند...». (اسناد لانه جاسوسی، جلد ۲، ص ۶۵۰).
شاید یکی از عجیب‌ترین نکات این سند، اشاره بختیار به اخراج یک دانشجو از دانشگاه، به جرم مخالفت با کنسرسیوم باشد که توسط عناصر به اصطلاح «ملی» انجام شده است.

اطلاعاتی درباره مقامات و مسئولان شرکت نفت ایران!
از آنجا که مزه نفت ارزان ایران، به مذاق امریکایی‌ها بسیار خوش آمده بود و علاقه‌مند بودند به توسعه سرمایه‌گذاری در بخش استخراج نفت بپردازند و سال به سال سود بیشتری از این راه به دست بیاورند، پس لازم می‌بود اطلاعات خود را تکمیل و سلطه بیشتری بر شریان نفت ایران پیدا کنند. پس همچنان جاسوسی و جمع‌آوری اطلاعات توسط نفوذی‌های سفارت، در زمینه نفت ایران ادامه داشت. به طور مثال بنا بر سندی به شماره ۳ که در تاریخ ۲۳ اوت ۱۹۶۹. م (اول شهریور ۱۳۴۸. ش) تنظیم شده، اطلاعات جامعی درباره مدیران و مسئولان نفتی ایرانی و انگلیسی‌هایی که همچنان در آبادان مشغول کار بوده‌اند، ارائه شده است. در بخشی از این سند طولانی و جامع آمده است: «باقر مستوفی: از آغاز کار کمپانی پتروشیمی ملی، مدیر آن بوده و عضو سابق هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران است. مستوفی احتمالاً یک مهندس لایق و شایسته است. مع‌هذا اخلاق و احساساتش او را به سویی می‌کشد که مسائل غیراحساسی را که کمپانی ملی پتروشیمی با آن روبه‌رو است، به طور بی‌طرفانه و بی‌نظرانه تجزیه و تحلیل نمی‌کند. می‌توان تصور کرد اگر کمپانی دارای مدیریتی واقع بین بود، از بعضی مسائل رقت‌انگیز که قسمت‌های آبادان و شاهپور با آن روبه‌رو است، جلوگیری می‌شد. مستوفی به علت از کار افتادن بندر شاهپور کارش را از دست داد، ولی امکان دارد که هنوز هم شاهد انتخابش به این سمت باشد... دکتر رضا فلاح: یک فرد لایق، پرانرژی و باتجربه، در هیئت اجرایی نفت است. رضا فلاح برای چند سالی، عضو مدیره شرکت ملی نفت ایران بوده است. با ترقی او به سطح ریاست فعالیت‌های امور غیرداخلی شرکت ملی نفت ایران، وی نقش برجسته‌ای در رابطه با شرکت ملی نفت ایران یا دولت ایران و شرکت‌های نفتی خارجی که در ایران کار می‌کنند و مخصوصاً آنچه مربوط به کنسرسیوم است، ایفا کرده است. اگر چه او مشتاق است رئیس شرکت ملی نفت ایران بشود، اما ممکن است که هرگز به چنین هدفی دست نیابد. در کشمکش‌های داخلی شرکت ملی نفت ایران و در خلال مذاکرات فیمابین شرکت ملی نفت ایران یا دولت ایران با کنسرسیوم و نادیده گرفتن اقبال در تماس با شاه، موجب مقداری دشمنی بین اقبال و فلاح شده است. در مذاکرات با کنسرسیوم در ماه می، نقش فلاح به طور زیادی از بین رفته بود. شایعاتی در جریان بوده که امکان دارد فلاح، از کارش به عنوان سرپرست امور بین‌المللی برکنار شود و تنها عضویت هیئت مدیره را در اختیار داشته باشد. بنا به گزارشاتی، او به هر حال هنوز هم مورد اعتماد کامل شاه می‌باشد... دکتر منوچهر اقبال: از حدود سال ۱۹۴۶ که از سمت نخست وزیر برکنار شده، رئیس شرکت ملی نفت ایران بوده است. او که طی تحصیلات دانشگاهی دکترای پزشکی گرفته، ذاتاً یک سیاستمدار است. اگرچه زبان فرانسه او خیلی عالی است، اما دانش زبان انگلیسی او محدود است، ولی علاقه دارد نشان دهد که موضوع را فهمیده، اگر چه این موضوع حقیقت نداشته باشد. کنسرسیوم تجارب تلخی را از این مورد به دست آورده است. از آنجا که ایران وزیر نفت ندارد، اقبال به عنوان رئیس شرکت ملی نفت ایران، چنین نقشی را در طرح گسترده‌ای ایفا می‌کند. استثنای قابل توجه در این مورد، جمشید آموزگار است (وزیر دارایی) که نمایندگی دولت ایران را در اپک به عهده دارد. اگر چه اقبال نه یک نفتگر حرفه‌ای است، همچون سایر مقامات اجرایی شرکت نفت و نه در امور نفتی متبحر است، ولی به نظر می‌رسد نقش وزیر نفت را به خوبی اجرا می‌کند و به نظر می‌رسد به اندازه کافی از منافع نفتی ایران دفاع می‌کند. خوشبختانه اقبال، اساساً فردی محافظه‌کار می‌باشد و مایل است پا را از گلیم خود فراتر نگذارد و به نظر می‌رسد همیشه نقشی را که کمپانی‌های نفتی در آینده از نظر ساختن کشور می‌توانند داشته باشند، در ذهن دارد. به هر صورت به عنوان یک سیاستمدار خوب، وفاداری او کاملاً مختص شاه است، بنابراین شاید کمتر مایل باشد یک تکنوکرات باشد که درباره مطالبی حرف بزند که مخالف عقاید یا تمایلات شاه باشد... س. الف. ی. اوبراین: از ژوئن ۱۹۶۷ تا به حال، مدیر کل کنسرسیوم بوده است. او مورد احترام و علاقه زیاد کارمندانش که رابطه کاری دوستانه و نزدیکی با او دارند، می‌باشد. بدون شک از زمانی که او مدیر کل کنسرسیوم شده است، اخلاقیات پیش رفته است. اوبراین نه تنها خودش را مدیر کنسرسیوم در ایران می‌داند، بلکه خود را نماینده کنسرسیوم‌ها در ایران نیز می‌داند. این موضوع قبلی البته مورد قبول لندن نیست، لندن از اینکه اوبراین گاهی به جای اینکه چشم بسته از نظریات اعضای کنسرسیوم دفاع کند، نقش واسطه را انجام می‌دهد نیز آزرده است. اوبراین در بحث‌های مربوط به امور کنسرسیوم، ما را یاری کرده و بی‌ریاست. او کاملاً از منافع قانونی ما در فعالیت‌های کنسرسیوم، آگاهی دارد و به نظر می‌رسد هرگز جنبه‌های عملی منافع ما را نادیده نمی‌گیرد و از مقدار کمکی که در زمان احتیاج، ما می‌توانیم به او بدهیم، آگاه است. دلیلی وجود ندارد که معتقد باشیم روابط بین سفارت و مدیر کل کنسرسیوم در هنگامی که مدیر کل امریکایی است، مقدم و خیلی نزدیک‌تر از روابط دیگر کنسرسیوم‌ها با «او براین» می‌باشد... جان وسیور: عضو هیئت مدیره پالایشگاه و سرپرست امور قرارداد‌های دولتی. او از فعالیت‌های مربوط به کنسرسیوم کاملاً اطلاع دارد. دانش حقوقی‌ای که او دارد، باعث شده است به طور غیرعادی در زمینه اطلاعاتی که ارائه می‌دهد، جانب احتیاط را رعایت کند. در مجموع آدم مفیدی است. وی از کمپانی شل مستمری می‌گیرد...». (اسناد لانه جاسوسی، جلد ۲، ص ۳۹۰).
یکی از نکات جالب این سند، توجه ویژه امریکایی‌ها به خصوصیات شخصیتی و اخلاقی مدیران نفتی ایرانی و میزان سرسپردگی‌شان به شخص شاه است. همچنین توجه به اختلافات شخصی و کاری این مدیران باهم، از نقاط حائز اهمیت این سند به شمار می‌رود و اینکه قاعدتاً بر مبنای جمع‌آوری همین دست اطلاعات بوده است که امریکایی‌ها توانستند در سال ۱۳۵۲. ش، یک قرارداد جدید نفتی با ایران امضا کنند؛ قراردادی که بر اساس آن، شرکت‌های نفتی امریکایی توانستند با استفاده از آن تا پنج سال بعد، یعنی تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی، به میزانی شوک‌آور به چپاول نفت ایران بپردازند.

مذاکره با دولت موقت، برای ترساندن آنان از آینده نفتی ایران!
با پیروزی انقلاب اسلامی و الغای قرارداد کنسرسیوم، امریکایی‌ها باید به دالان‌های جدیدی برای ادامه چپاول نفت ایران دست پیدا می‌کردند، البته کمی قبل از آن و بر اساس اسناد لانه جاسوسی، در دوره اعتصاب کارکنان شرکت نفت ایران، امریکایی‌ها که می‌دیدند استخراج و تولید نفت به کمترین حد خود رسیده است، با ارتباط‌گیری با کویتی‌ها به دنبال جبران نفت مصرفی خود بوده‌اند، به طوری که بر مبنای سند شماره ۲۲ که در تاریخ دوم بهمن ۱۳۵۷. ش تنظیم شده است، شرکت نفت کویت قول داده است با استخراج بیشتر نفت به کمک امریکایی‌ها، کمبود نفت مصرفی آن‌ها را تأمین کند. (اسناد لانه جاسوسی، جلد ۴، ص ۷۴۶). اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع به کار دولت موقت، مذاکرات امریکایی‌ها با اعضای نهضت آزادی در موضوعات مختلف و از جمله مسئله نفت آغاز شد. بنا بر سند شماره ۲۱ که در تاریخ سوم ژوئن ۱۹۷۹. م (۱۳ خرداد ۱۳۵۸. ش) توسط یکی از مأموران سیاسی سفارت امریکا تنظیم شده است، امریکایی‌ها قصد داشتند در دیدار با نماینده مهندس بازرگان (نخست وزیر)، دولت موقتی‌ها را از عواقب پایین بودن سطح تولید و صادرات بترسانند تا دولت موقت با تغییر سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی، اقدام به تولید و افزایش صادرات نفت بکند. در بخشی از این سند آمده است: «مسئله سیاست ایران درباره قیمت‌گذاری و تولید و صادرات نفت، باید در عالی‌ترین سطح دولت موقت ایران مورد بحث قرار گیرد. مقصود از این مراجعه از این قرار خواهد بود: ۱- روشن کردن سیاست دولت موقت ایران، ۲- تحت تأثیر قرار دادن نخست‌وزیر درباره عواقب بسیار جدی ادامه کمبود کنونی تولید و مارپیچ قیمت‌ها روی اقتصاد کشور‌های واردکننده نفت، اعم از کشور‌های پیشرفته و کم رشد، ۳- خاطرنشان ساختن این نکته که کاهش بیشتر صادرات نفت ایران، اثر بلافاصله و جدی روی قیمت حاشیه‌ای (از قرار هر بشکه) خواهد داشت و به طور اجتناب‌ناپذیری دوری تسلسلی از افزایش قیمت‌ها در سراسر کشور‌های اوپک خواهد داشت، ۴- خاطرنشان ساختن این نکته که تولیدکنندگان نفت، مانند ایران، از اثرات یک رکورد جدی و بالقوه پردوام در نتیجه تمایل کوته‌بینانه تولیدکنندگان و صادرکنندگان برای به دست آوردن حداکثر سود، از اعمال سلطه خود بر بازار مصون نخواهند ماند،
۵- پیشنهاد کردن اینکه به نفع ایران و همچنین جهان وارد‌کننده نفت خواهد بود که ایران لااقل به طور موقت صادرات نفت خام خود را افزایش دهد... به رغم نگرانی من بر سر امکان و پیامد‌های جدی سیاست آگاهانه دولت موقت ایران برای پایین آوردن صادرات نفت، بدون شک احتمال قوی‌تری وجود دارد که تولید و صادرات نفت، به علت وخیم شدن مسئله قومی عرب در خوزستان و اعتصابات ملهم از عوامل سیاسی و غیره، در آینده کوتاه‌مدت کاهش یابد یا در میان‌مدت در نتیجه خطراتی که در کوتاه‌مدت علاوه بر مشکلات فنی، ایران با آن‌ها مواجه خواهد بود...» (اسناد لانه جاسوسی، جلد ۲، صص ۲۱۹ تا ۲۲۱).

کلام آخر
به رغم تلاش فوق‌العاده امریکایی‌ها در سال اول عمر نظام جمهوری اسلامی برای بازگشت به دوره طلایی غارت نفت ایران، با ماجرای تسخیر لانه جاسوسی امریکا در تهران، عملاً نقشه‌های‌شان نقش بر آب شد و به همین دلیل هم درست از همان زمان، سیاست تحریم اقتصادی و از جمله تحریم‌های نفتی ایران را آغاز کردند؛ آغازی که چند سال بعد، به جنگ نفتکش‌ها و رویارویی مستقیم ایران و امریکا در آب‌های خلیج فارس کشیده شد، اما باز هم سودی برای امریکایی‌ها نداشت. حتی در دهه‌های بعد و با وجود توسعه سال به سالی تحریم‌های نفتی ایران، یانکی‌ها باز هم نتوانستند آرزوهای‌شان برای دسترسی به منابع نفتی ایران را محقق کنند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار