از قدیم راستگفتهاند که پیروزی هزار پدر دارد، اما شکست یتیم است. روز گذشته مراسم بدرقه پیکر مونیکا محمدی، عضو تیم ملی بانوان یک غایب بزرگ داشت و آن هم کسی نبود جز مدیر عامل شرکت خودروسازی که یکی از تولیداتش مونیکا را به سفری ابدی فرستاد، جایی که تولیدات این شرکت و شرکت رقیبش سالهاست مردم را راهی دیار باقی میکند؛ دختری که به شوق بازی در تیم ملی فوتبال خودش را از امریکا به ایران رساند، اما بامداد سوم دیماه در واژگونی خودروی تیبا در حاشیه شهرستان بم جان باخت. تردیدی وجود ندارد که اگر خودروی مورد اشاره، بدنهای مثل خودروهای روز دنیا داشت و مونیکا به نحوی با آن خودرو به یک افتخار دست پیدا کردهبود، مدیر عامل همین شرکت، اولین کسی بود که در مراسم حاضر میشد تا کنار مونیکا عکس یادگاری بگیرد و با محصول عرضهشده شرکتش، فخر فروشی کند که ای کاش اینگونه بود و هر روزه مردم بیگناه با محصولاتش قتل عام نمیشدند.
دو روز قبل وقتی فیلم زنده سوختن هفت مسافر خودروی ون در آزادراه قم کاشان منتشر شد، دل هر بینندهای به درد آمد. این فیلم هنوز در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و در هر انتشارش با خود تأثر و تألم به همراه دارد. تأثر از اینکه زنده سوختن مردم هم نمیتواند وجدان مسئولی ر ادر این کشور به گونهای متأثر کند که بخواهد به دلیل اتفاقی که افتاده از مردم درخواست گذشت کند؛ مثلاً وزیر راه بگوید از اینکه نقاط حادثهخیز جان مردم را میگیرد، متأثر است.
وزیران صنعت که میهمان چند روزه دولتها هستند، از ارابههای مرگی که با مجوز آنها در جادهها کشتار به راه میاندازند، متأثرند، اما دریغ که مرگ جمعی مردم با این خودروها خم به ابروی کسی نمیآورد. راستش آدم میماند چه اتفاقی دردناکتر از اینگونه از مرگ باید روی دهد تا چرایی ادامه فعالیت این خودروهای مرگبار مورد پرسش قرار گیرد.