انتخابات میدان فعالیت احزاب و گروههای سیاسی است و میتوان آنها را پس از مردم، مهمترین بازیگران مؤثر در این آوردگاه دانست. احزاب و گروههای سیاسی شکل میگیرند تا اولاً در مسیر جامعهپذیری سیاسی در جامعه فعالیت نمایند، ثانیاً در فرایند جابهجایی قدرت مؤثر باشند و بستر را برای فعالسازی جامعه معطوف به صندوق رأی نقشآفرین باشند تا آن را که اکثریت میپذیرد، بر صندلی قدرت بنشیند. بنابراین، مهمترین تریبونهایی که وظیفه دارند تا مشوق حضور مردم در انتخابات و پررونق بودن میدان رقابت باشند، بدون شک تریبونهای احزاب و گروههای سیاسی هستند. کافی است نگاهی به انتخاباتهای متعدد کشورهای مدعی دموکراسی غربی بیندازیم تا مشخص گردد که متولیان رونق مشارکت احزاب هستند و میزان مشارکت نسبت مستقیمی با فعالیت احزاب و گروههای سیاسی دارد.
در این معرکه، حاکمیت و نظام سیاسی به مثابه پردهنشینان عمل میکنند و تنها وظیفه بسترسازی را بر عهده دارند و این احزاب سیاسی هستند که به مثابه شاهدان بازاری جلوهگری و با ابزارهای تبلیغاتی که دارند کالای خود را تبلیغ میکنند تا مشتریان (مردم) را به گزینش و انتخاب و رأی دادن ترغیب کنند. حزب سیاسی اگر قرار باشد که در بزنگاه انتخابات غیرفعال باشد یا آنکه ژستی تحریم بگیرد و هواداران را دعوت به قهر با صندوق نماید، نه تنها به رسالت قانونی خود عمل نکرده است، بلکه در مسیر گروههایی حرکت کرده است که از آنان به عنوان اپوزیسیون و براندازان یاد میکنند.
متأسفانه در جمهوری اسلامی بخشی از احزاب سیاسی به مثابه گروههای فشاری نقشآفرینی میکنند که برای سهمخواهی در قدرت فعالاند، اما حاضر به پاسخگویی و انجام رسالت قانونی خود نیستند و از پذیرش مسئولیت در قبال مشارکت سیاسی اعراض دارند. صدایشان در نقد و تخریب بلند است و حقوقشان را از حاکمیت و مردم با صدای بلند طلب میکنند، اما از انجام رسالت خود شانه خالی میکنند.
نمونه بارز این رفتار طیف رادیکال اصلاحطلبان هستند که این روزها سیاست تحریم و قهر را با صندوق رأی برگزیدهاند. آنان حاکمیت و نظام سیاسی را متهم میکنند که بستر حضور اصلاحطلبان در انتخابات را هموار نمیکند و با سیاستهای «خلوصگرایانه» به یکدستی حاکمیتی میاندیشد، لذا خیری برای این جریان از بابت حضور در انتخابات وجود ندارد! و معتقدند در این کارناوال از پیش تعیین شده انتخابات دلقک بازی نخواهند بود و در انتخاباتی نمایشی قرار نخواهند گرفت. سعید حجاریان میگوید: «اصلاحطلبان انتخابات را تحریم نمیکنند، اما دیگر دست به کار عبث نمیزنند».
رادیکالها نه تنها خود قصد مشارکت در انتخابات ندارند، بلکه مستمراً تکرار میکنند که مردم حالشان خوب نیست و تمایلی به مشارکت ندارند! تکرار این ادعا تنها با هدف توصیف احوال روزگار نیست، بلکه تلاشی است هدفمند برای آنکه مردم را از شرکت در انتخابات باز بدارند. به واقع عملیات روانی است تا سیاست تحریم انتخابات را عینیت بخشند.
این سیاست در حالی وضع شده است که بخش عمدهای از چهرههای شناخته شده این جریان اصلاً در انتخابات ثبت نام نکردهاند که بخواهند ردصلاحیت شوند. علت این ثبت نام نکردن را نیز باید در این حقیقت تلخ دید که جریان رادیکال دل به شعلهور شدن مجدد اغتشاشات در سالگرد بلوای مهسا بسته بود و منتظر بود تا از آب گل آلود ماهی خود را بگیرد و نگران بود که حضور در مرحله ثبت نام برای آنها هزینه داشته باشد و موجب فروکاستن از شعله بلوا گردد، اما وقتی در شهریور ماه حادثهای رخ نداد، و آنچه «سیاست خیابان» مینامند شکست خورد، دیگر برای بازگشت به سیاست صندوق رأی دیر شده بود، چراکه قانون جدید مجلس و الزام پیش ثبتنام در مردادماه، به نحوی اجازه این بازی دوگانه را از آنها گرفته بود (یکی از مهمترین دلایل نقد قانون جدید انتخابات و مسئله پیش ثبت نام توسط این جریان همین است.).
درک آنچه در ذهن رادیکال اصلاحطلبان میگذرد، کار چندان دشواری نیست. فقط کافی است مجدداً نگاهی به نوشتار «محمد قوچانی» بیندازیم که با انتقاد از انفعال و محافظهکار شدن اصلاحطلبان در مواجهه با انتخابات در مهرماه امسال در روزنامه سازندگی نوشت: «موج اعتراضات سال ۱۴۰۱ سبب شده است بدنه جامعه حتی در جبهه اصلاحات با تردید به انتخابات بنگرند. اما با وجود به بنبست رسیدن راهکارهای دیگر به خصوص در خیابان، هنوز اشتیاقی به انتخابات دیده نمیشود و همین سبب محافظهکاری اصلاحطلبان در سیاستورزی شده است. تا جایی که در میانه دو راهبرد کاملاً متضاد مشارکت و تحریم گرفتار شدهاند». به واقع اصلاحطلبان رادیکال که خود در تشدید بلوای پاییزی نقشآفرین بودند، تلاش داشتند که ثمرات آن را در انتخابات اسفندماه برداشت نمایند که با فروکش کردن اغتشاشات، نقشه آنان نقش بر آب گردیده و از اینجا رانده و از آنجا مانده شدهاند.
این همه حکایت از آن دارد که احزاب و گروههای سیاسی هنوز در درک منافع ملی و تقدم آن بر منافع جناحی دچار مشکلات جدی هستند و از وظایف خود که از جمله مهمترین آنها تلاش برای تحقق مشارکت حداکثری در انتخابات است، باز ماندهاند.