جوان آنلاین: در ۱۴ فروردین ۱۳۳۶، حسین علاء نخست وزیر وقت، از این مقام کناره گرفت و مجدداً به شغل سنتی خویش، یعنی وزارت دربار شاهنشاهی گماشته شد. در این دوره از حیات اما، بخت با وی یار نبود و او به دلیل عدم توافق با شاه در سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، از این سمت برکنار گشت. مقال پی آمده در باب این واپسین منزلگاه سیاسی علاء و با استناد به پارهای تحلیلها به نگارش در آمده است. امید آنکه مفید و مقبول آید.
۶۰ سال به صدارت، وزارت و سفارت
در تاریخ معاصر ایران کمتر کسی را میتوان یافت که، چون حسین علاء و به دلیل بسترهای مساعد خانوادگی به شکل مکرر عهده دار صدارت، وزارت و سفارت شده باشد. هم از این روی و در آغاز سخن، بازخوانی تک نگاشتهای از وی ضروری می نماید. این زندگینامه، بر تارنمای «مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» درج شده است:
«سناتور حسین علاء، سیاستمداری بود که طی بیش از ۶۰ سال از عمر خود، صاحب مشاغل مهمی چون: نخست وزیری، وزارت، نمایندگی مجلس یا وزیر مختاری بود. علاء فرزند میرزا محمدعلی خان علاءالسلطنه از رجال عصر قاجار بود که به مدت ۲۰ سال سفارت ایران را در لندن برعهده داشت. علاءالسلطنه از چهرههای مورد اعتماد انگلیس در ایران بود و دو بار به رئیس الوزرائی منصوب گردید. حسین که سومین فرزند او بود، در ۱۲۶۱ ش در تهران متولد شد. او پس از مدتی به انگلستان رفت و تحصیلات ابتدایی، متوسطه و عالی را پی گرفت و در رشته حقوق از دانشگاه کمبریج، دکتری گرفت. او در حین تحصیل به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و وابسته سفارت ایران در لندن شد. علاء که در آن تاریخ ۱۷ ساله بود، ظرف مدت کوتاهی نایب سوم، نایب دوم و نایب فوقالعاده سفارت شد. هنگامی که پدرش ـ علاءالسلطنه ـ به وزارت خارجه منصوب شد، موقعیت وی نیز ترقی کرد و وی به ریاست کابینه وزارت خارجه - که معادل معاون وزیر خارجه بود- ارتقا یافت. حسین علاء در کابینه مستوفیالممالک و صمصام السلطنه وزیر فوائد عامه بود و در ۱۲۹۹ ش، وزیر مختار ایران در اسپانیا و در اردیبهشت ۱۳۰۱ در کابینه مشیرالدوله، وزیر مختار ایران در امریکا شد. در مجلس پنجم که بهمن ۱۳۰۲ آغاز به کار کرد، نماینده تهران بود و به هنگام خلع قاجار در مجلس جزو مخالفین سلطنت پهلوی شد، اما وابستگی او به انگلیسیها مانع از هر تصمیمی علیه وی توسط رضاخان گردید. علاء در مهر ۱۳۰۶ و به دستور رضاخان، وزیر مختار ایران در فرانسه شد و در تیر ۱۳۰۷ با حفظ سمت، نماینده دوم ایران در جامعه ملل شد. علاء در اسفند ۱۳۱۱، رئیس هیئت مدیره بانک ملی ایران و در اردیبهشت ۱۳۱۶ رئیس اداره کل بازرگانی استان تهران و سپس در کابینه محمود جم، وزیر بازرگانی شد. او در مهر ۱۳۲۰، رئیس بانک ملی و در دی ۱۳۲۱ وزیر دربار شد. در کابینه قوام در ۱۳۲۴ سفیر کبیر ایران در امریکا شد و در همین سمت، شکایت ایران از شوروی به مناسبت وقایع آذربایجان، کردستان و عدم تخلیه خاک ایران را به شورای امنیت برد. علاء در دولت ساعدمراغهای وزیر خارجه بود و در ۱۸ اسفند ۱۳۲۹ و در پی ترور رزمآرا، نخست وزیر شد. نخست وزیری علاء، مصادف با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت بود. مجلس شورای ملی این قانون را تصویب کرد و مجلس سنا نیز در ۲۹ اسفند همان سال، آن را به تصویب رساند. اما شکایت انگلیس از ایران به شورای امنیت و درخواست غرامت آن کشور، همراه با موج اعتصاباتی که در تأسیسات نفتی ایران به دلیل نپرداختن حقوق کارگران توسط شرکت نفت ایران وانگلیس به راه افتاده بود، دولت علاء را به زانو درآورد و او در ششم اردیبهشت ۱۳۳۰، پس از گذشت ۴۷ روز استعفا داد و به وزارت دربار منصوب شد. علاء در سوم اردیبهشت ۱۳۳۲، از وزارت دربار کناره گرفت. در ۱۷ فروردین ۱۳۳۴ متعاقب برکناری فضلالله زاهدی، از شاه فرمان نخست وزیری دریافت کرد. او در این دوره از نخست وزیری، ریاست هیئتهای نمایندگی ایران برای عضویت در پیمان بغداد را برعهده داشت. انعقاد پیمان سنتو، اعدام سران فدائیان اسلام و برگزاری انتخابات نوزدهم مجلس شورای ملی، از جمله رویدادهای مهم دوران دوم کابینه حسین علاء بود. علاء در فروردین ۱۳۳۶، از نخست وزیری کنارهگیری کرد و مجدداً وزیر دربار شد. وی در آبان ۱۳۴۲، از وزارت دربار برکنار شد و به عنوان سناتور انتصابی منصوب شد. حسین علاء سرانجام در ۳۱ تیر ۱۳۴۳، در ۸۲ سالگی درگذشت...».
وقتی منتقدان به خوانش کارنامه علاء میپردازند
همانگونه که اشارت رفت، واپسین دوره از وزارت دربارِ حسین علاء، مقارن با تغییر شرایط سیاسی کشور بود. شاید بتوان ادعا کرد که این آخرین برهه، مهمترین یا از مهمترین ادوار سیاست ورزی نامبرده قلمداد میشود. او هم در قامت منتقد دولت و هم منتقد شاه ظاهر شد و این همه، برای وی پیامدهایی را رقم زد. علاوه بر این برخی منتقدان نیز درباره علاء دست به افشاگری زدند که به ترتیب پی آمده در مقاله یحیی آریابخشایش پژوهشگر تاریخ معاصر ایران بازتاب یافته است:
«حسین علاء در ۱۴ فروردین ۱۳۳۶، از سمت نخستوزیری کناره گرفت و پس از مدتی، بار دیگر به وزارت دربار منصوب شد که پیشتر سه بار ریاست بر آن را تجربه کرده و بیش از هر سمتی، با خلقوخوی او میساخت. او تا آبان ۱۳۴۲ به مدت شش سال وزیر دربار بود. در طول این مدت، چندی شایع شد که دوباره سفارت ایران در لندن را برای او در نظر گرفتهاند، اما او تظاهر به ضعف مزاج کرد و با بهانه قرار دادن گرفتاریهای داخلی در زندگی، از قبولسفارت عذر خواست. ساواک در گزارشی که در اواسط سال ۱۳۳۸ ش تهیه کرد به اقداماتی اشاره میکند که گروهی مرکب از اسد اللّه علم، علی امینی، حسین علاء و جهانشاه صالح، علیه دولت اقبال انجام میدادند. در بخشی از این گزارش آمده است: فعالیت آقایان علاء، علم، امینی و جهانشاه صالح علیه دولت که مدتی متوقف و جلسات آنها نیز تقریباً به حال تعطیل درآمده بود، مجدداً شروع و آقایان نامبرده در پس پرده و به طور خیلی محرمانه، فعالیتهایی را علیه کابینه شروع و ملاقاتهایی بین آقایان صورت میگیرد... همچنین مقاله تندی در روزنامه آتش با عنوان: برای ملت ما علاء برابر با بلاء است، چاپ شد که با مخاطب قرار دادن دولت وقت، سخت از عملکرد دولت علاء و اقدامات او انتقاد میکرد. نسخهای از این مقاله که توسط مأمور ساواک تهیه و در پرونده علاء بایگانی شده است، نشانمیدهد که سازمان اطلاعاتی کشور افراد مختلف را زیر نظر داشته و با جمعآوری مطالب و نکات متعدد درباره هرفرد به ویژه رجال سیاسی، فعالیت آنها را کنترل میکرده است. سیدمهدی میراشرفینویسنده مقاله روزنامه آتش در بخشی از نوشتههایش، علی امینی نخستوزیر وقت را مخاطب خود قرار داده و مینویسد: من امروز بار دیگر سخنم با آقای علی امینی نخستوزیر و تنی چند تن از اعضای کابینه ایشان است که داعیه اصلاحطلبی و آزادیخواهی و مبارزه با سوءاستفاده گران و متنفذین و گردنکلفتهای بهنام دارند. هرچه تاریخ زندگی آقایحسین علاء وزیر دربار شاهنشاهی ایران را ورقبزنیم به نشانههایی از اعمالنفوذ بیشتر برخورد میکنیم. به متصدیان امر دستور بدهید، تا پرونده شرکت معاملات خارجی را نگاه بکنند... پس از پرونده انتخابات دوره نوزدهم و شرکت معاملات خارجی، اشارهای نیز به پرونده کلان شرکت ثابت پاسال، دوست دوجان در یک قالب آقای علاء و حبیب اللّه خان ثابت بکنیم... زمینخوار کبیر چه کسی بهجز آقایحسین علاء میتواند باشد؟ زمینهای دشت گرگان، زمینهای کنار راهآهن اهواز، زمینهایساختمان تلویزیون و دهها نمونه دیگر...».
میخواهم از دست امثال علاء راحت شوم!
پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شاه تصمیم گرفته بود تا در قامت یک دیکتاتور مطلقه ظاهر شود. هم از این روی سعی کرد تا راه خود را با تکنوکراتهای جوان ادامه دهد و سیاستمداران فرتوت گذشته را، کنار بگذارد. این امر موجب شد تا به مرور، نقش رجالی، چون حسین علاء هم کمرنگ و به مناصبی سنتی، چون وزارت دربار منحصر گردد. مازیار وکیلی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این باره مینویسد:
«پس از واپسین نخست وزیری، علاء مجدداً به شغل سنتی خود یعنی وزارت دربار برگشت و مأموریتهای مهمی هم مثل مذاکره با هیئت روس درباره پیمان عدم تجاوز، بر عهده گرفت. اما زمانه حسین علاء، دیگر گذشته بود. شاه که بعد از کودتای۲۸ مرداد بسیار بیپرواتر شده بود و به شدت در امور جاری کشور دخالت میکرد، تکنوکراتهای جدیدی را گرد خود جمعآوری کرده بود که جا را برای کهنهکارهایی مثل علاء که دوران ضعف شاه را دیده و نظراتشان را بیپروا بیان میکردند، تنگ کرد. طرف دیگر، علاء یکی از مخالفین جدی انقلاب سفید بود. او در ملاقاتی که با سر دنیس رایت به هنگام تقدیم استوارنامه رایت به دربار رسماً اعلام کرد، امیدوار بود انگلستان جلوی اقدامات شاه را بگیرد. طبق ادعای رایت بخشی از تنشهای علاء و شاه به دلیل این بود که امثال علاء یکی از اشراف قدیمی قاجار بودند که تازه به دوران رسیدههای پهلوی بساط آنان را برچیده بودند. علاء خیلی زود از وزارت دربار کنار رفت. وی بعد از اینکه شاه در سال۱۳۴۲، قیام ۱۵ خرداد را به وسیله نیروی نظامی سرکوب کرد، علاء چهار نفر از رجال سیاسی قدیمی را گرد خود جمع کرد، تا تصمیم بگیرند چه بکنند. یکی از این چهار نفر، خبر این جلسه را به شاه داد. علاء پس از این جلسه به سراغ شاه رفت و از او خواست، تا علم را برکنار و دولت آشتی ملی برپا کند. این کار، با مخالفت شاه همراه شد. برخی مورخان نوشتهاند که علاء و همراهش، حتی سر شاه داد زدند! این برخورد، شاه را به شدت عصبانی کرد. او علاء و همراهش را از دفتر بیرون انداخت و به علم دستور داد، تا آنها را بازداشت کنند. علم، اما زیرکانه از انجام این کار سر باز زد. شاه بعدها به مقامات امریکایی گفت که میخواهد از دست امثال علاء راحت شود. چراکه آنها، توانایی درک سرعت تحولات را ندارند و نمیتوانند خود را با آن هماهنگ کنند. سر دنیس رایت بعدها در خاطراتش نوشت: بعد بیش از ۲۰ سال خدمت مداوم همچون دست راست شاهنشاه، حالا دیگر وقتاش است تا این پیرمردِ ۸۰ ساله، شغلی سبکتر اختیار کند و فراغت بیشتری داشته باشد. در این روزهای انقلابی، دیگر قوانین مادها و پارسیان هم نمیتوانند پابرجا و بیتغییر بمانند. الان واقعش این است که مردم دارند تغییراتی ریشهای و بنیادی از سر میگذرانند...».
روایت سندی از ساواک، درباره ریشههای عزل حسین علاء
بی تردید وقایع تاریخی، ماهیتی چند لایه دارد. این واقعیت درباره رویدادهایی، چون عزل علاء نیز صادق است. به عنوان نمونه درباره دلیل برکناری حسین علاء از وزارت دربار، در ادامه اطلاعیه ساواک به شماره ۱۱۵۸/۳۱۶ - که در ۱۸ خرداد۱۳۴۰تهیه شـده- آمده است: [فتحاله]فرود میگفت: آقای علاء و همسر ایشان طبق نقشهای میخواستند، دختر خود را به همسری اعلیحضرت درآورنـد، تـا سـلطنت را قبضه خود سازند و موقعی که اعلیحضرت همایونیاز قبول این پیشنهاد سـرزدند، کـینه شدیدی در باطن نسبت به مقام شامخ سلطنت پیدا کردهاند و هرچه دوران خدمت آقای علاء در دربار شاهنشاهی بـیشتر ادامـه یـابد، موقعیت شاهنشاه هم در بین مردم ضعیفتر خواهد شد... او بعد از کشته شدن رزمآرا، نخستین بار در اسفند۱۳۲۹ نخستوزیر شد و تا اردیبهشت۱۳۳۰ که استعفا داد، عهدهدار این سمت بود. علاء بعد از استعفا از مقام نخستوزیری به وزارت دربار بازگشت و در قسمت اعظم زمامداری محمد مصدق، یعنی نزدیک به دو سال در این سمت ماند. علاء دومین بار پس از برکناری زاهدی به همان منصب بازگشت. در این سال، علاء مجدداً به وزارت دربار تعیین شد و تا سال۱۳۴۲ به مدت شش سال، وزیر دربار بود. گرچه در بعضی از منابع تاریخی گفتهاند که به دلیل انتقاد حسین علاء از سیاست شاه در قبال نهضت امامخمینی که در یک جمع خصوصی مطرح کرده و این موضوع به گوش شاه رسید بود، از وزارت دربار برکنار شده است. اما سند ساواک نشان میدهد پشت پرده اختلافهای علاء و شاه به سالهای پیش از آن برمیگردد که مخالفت محمدرضا شاه با ازدواج با دختر اعلاء هم، یکی از موارد اختلاف این دو بوده است...».
رویارویی شاه و روحانیون، سرانجام خوبی ندارد
حسین علاء به رغم وابستگی به سیاست انگلستان و کنار رفتن به خاطر مخالفت با اجرای خواستههای امریکا، گذشته تاریخ ایران را بهتر از شاه میشناخت. وی به تجربه دریافته بود که مواجهه پهلوی دوم با دین و روحانیت، فرجام خوشی ندارد و میتواند به نابودی وی منتهی شود. سید مرتضی حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این فقره معتقد است:
«با استعفای حسین علاء از نخستوزیری، منوچهر اقبال که مورد قبول امریکا بود به منصب نخستوزیری رسید. استعفای علاء دو علت داشت: اول مخالفت امریکاییها با وی و دوم حل نشدن مشکلات جامعه و تدوام آنها. رابطه شاه و علاء، چندان فرقی با گذشته نداشت و کماکان شاه با او مشورت میکرد و علاء همچنان به اهمیت وجود شاه برای ثبات ایران پایبند بود. امور انجام شده ازسوی علاء مانند دوران قبل بود: تنظیم دیدارها، سفرهای خارجی، ارتباط با نخستوزیر، اطلاع دادن اوضاع کشور به شاه، ارائه انتقادات و پیشنهادات. اتفاق مهم در این دوره اما، شروع رویارویی شاه و روحانیون بود. نقطه شروع این درگیری را، میتوان انجمنهای ایالتی و ولایتی و سپس انقلاب سفید دانست. موضع علاء، در این باره متفاوت بود. وی مخالف رویارویی شاه و روحانیون بود و اعتقاد داشت که این رویارویی سرانجام خوبی ندارد. هر چند به جدایی سیاست از مذهب اعتقاد داشت، اما منتقد رویارویی شاه با علما بود. وی سرانجام در سال ۱۳۴۲، از وزارت دربار عزل شد و یک سال بعد در سال ۱۳۴۳ به علت کهولت در تهران درگذشت...».
فراماسون معروف و از اعضا لژ بزرگ لندن
و بالاخره برابر اسناد و شواهد، حسین علاء تا واپسین سالیان حیات، از انجام وظایف محوله در سازمان فراماسونری غفلت نمیورزید. او از مهرههای انگلیس در ایران بود و طبعاً در عرصه عمل نیز نمیتوانست بر خلاف مقتضای این امر رفتار کند. در اثر «کلوپ لاینز، جلد دوم، ص ۱۸۶، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال ۱۳۹۰»، سندی وجود دارد که ماهیت این امر را بیشتر روشن میسازد:
«یکی از محارم سردار فاخر حکمت اظهار میداشت، مسافرت آقای علاء وزیر دربار شاهنشاهی به فارس و شیراز که ظاهراً تحت عنوان سالگرد انجمن لاینز صورت گرفته به منظور انجام یک مأموریت سیاسی و مخفی است. مشارالیه افزوده: مؤسسه لاینز انگلستان که یکی از شعبات لژ بزرگ فراماسونری انگلستان است، تحت عنوان انجام کارهای عامالمنفعه، بزرگترین دستگاه خبری دولت انگلستان در کشورهای دنیا محسوب میشود و آقای علاء وزیر دربار شاهنشاهی - که خود از فراماسونرهای معروف و از اعضا لژ بزرگ لندن هستند- ریاست جوامع فراماسونری ایران را به عهده دارند و در این مسافرت به فارس به توصیه مقامات انگلیسی دستورات محرمانهای به مأمورین نفوذی انگلستان در فارس که اکثراً بین عشایر دارای نفوذ و رهبری هستند، صادر خواهد کرد. زیرا ممکن است روابط شاهنشاه و دولت آقای امینی که به صورت مبارزه سیاست انگلیس و امریکا در ایران در آمده، وضع نامساعدی به خود گیرد. به این ترتیب عشایر فارس طبق تعلیماتی که آقای علاء به آنها خواهند داد، برای دولت مرکزی اشکالات بزرگی فراهم خواهند کرد. گوینده افزوده: اکثر رجال فارس و سران عشایر این منطقه، غالباً فراماسون و تابع لژ بزرگ لندن هستند و طبعاً تابع نظر دستورات آقای علاء خواهند بود و قرار است آقای علاء به مدت شش روز به عنوان بازدید از تخت جمشید در آنجا اقامت نموده، جلساتی با حضور دوستان خود تشکیل داده و سپس به کازرون و بوشهر و لارستان عزیمت نموده و به این طریق مقدمات شورش عشایر را علیه دولت فراهم نمایند. اصل در پرونده فراماسون بایگانی است. این برگ، در پرونده باشگاه لاینز بایگانی شود. ۱۲ / ۳ / ۴۱».