سرویس پایداری جوان آنلاین: هر چند عراق کنونی بعد از فروپاشی عثمانی تشکیل شد، اما برای هر حاکمی که در بینالنهرین حکم میراند، شهر بصره از دیرباز حائز اهمیت بود. بندری که به شکل سنتی با بندر خرمشهر ایران رقابت میکرد، در دوران کریمخانزند قربانی همین رقابت شد و توسط صادقخان، برادر خان زند برای مدت ۲۰ سال اشغال شد. در سالروز عملیات کربلای ۴ نگاهی به اهمیت استراتژیک شهر بصره و چرایی اصرار رزمندگان کشورمان برای تصرف این شهر میاندازیم.
در سرزمین بینالنهرین اهمیت بندر بصره امری غیرقابل تشکیک است. دومین شهر بزرگ عراق بعد از بغداد که سابقه تاریخی بیشتری نسبت به پایتخت این کشور دارد و قرنهاست که خود را به عنوان یکی از شهرهای بزرگ عراق مطرح میسازد. در استان بصره، شهر فاو و در توابع آن شهرامالقصر قرار دارد. دو بندری که میتوانند عراق را به اروند و نهایتاً خلیج فارس مرتبط سازند؛ لذا اشغال بصره، دسترسی عراق به آبهای آزاد را قطع میکند. از همینجاست که در طول تاریخ، هر نیرویی که قصد عراق میکرد، بصره را هدفی عمده پیش روی خودش میدید.
در کنار تمامی مواردی که اهمیت استراتژیکی بصره را گوشزد میکند، با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، عیار بصره بالاتر نیز رفت! این شهر بندری تنها ۱۸ کیلومتر با مرز شلمچه فاصله دارد و تصرفش توسط نیروهای ایرانی میتوانست ضربه جبرانناپذیری بر پیکره حزب بعث عراق وارد سازد.
خرداد ۶۱ با رسیدن رزمندگان به مرز شلمچه، معادلات بر هم خورد. حکومت بعث عراق به هیچ وجه نمیخواست دومین شهر بزرگ خود را در اشغال ایرانیها ببیند. ایران از همان عملیات فتح خرمشهر، اشتیاق خود را برای تصرف بصره نشان داده بود. در جریان عملیات الیبیتالمقدس واحدهایی از نیروهای کشورمان به جای آنکه به سمت خرمشهر بروند، به شلمچه رفتند و شانس خود را برای عبور از مرز و رفتن به سمت بصره آزمودند، چون موفق نشدند به سمت خرمشهر برگشتند و این شهر را به محاصره خود درآوردند.
بصره برای ایرانیها کلید رسیدن به صلحی شرافتمندانه بود. آنها شروطی داشتند که عراق و مجامع بینالمللی حاضر به پذیرفتنشان نبودند؛ لذا اشغال بصره میتوانست روح سرسخت صدام را درهم شکند و او را حاضر به پذیرفتن شروط ایرانیها بکند.
دست یافتن به بصره که شهری مرزی است برای قوای فاتح ایرانی امری دست یافتنی به نظر میرسید. آنها غیر از بصره، اهداف عمده دیگری مثل شهر العماره و بغداد را هم در پیش داشتند. بغداد با ۱۵۰ کیلومتر فاصله از نزدیکترین خط مرزی ایران، هدفی بعید به نظر میرسید و خیز برای اشغال العماره نیز خطر جنگیدن در منطقه رملی فکه و منطقه باتلاقی هور را در پی داشت. از طرفی، اهمیت العماره به این دلیل بود که جاده بغداد به بصره از آن عبور میکرد، بنابراین بصره گزینه اول ایرانیها در عملیات برونمرزی بود. یک ماه و چند روز بعد از آزادی خرمشهر، عملیات رمضان طرحریزی و اجرا شد. اولین قدم ایرانیها برای رسیدن به بصره با عدمالفتح رو به رو شد. همانطور که نیم نگاه آنها به اشغال بصره در جریان فتح خرمشهر نیز ناکام مانده بود. بعد از عملیات رمضان و آزمودن دژهای اسطورهای دشمن در شرق بصره، میدان جنگ تغییر کرد و هدف به سمت اشغال العماره و قطع جاده معروف بغداد به بصره تغییر یافت. عملیات والفجرمقدماتی، والفجریک، خیبر و بدر با چنین هدفی انجام گرفتند که هیچ کدام به اهداف غایی خود نرسیدند. اینجا بود که دوباره بصره مورد توجه قرار گرفت.
بعد از اشغال فاو در عملیات والفجر ۸، امیدها برای فتح بصره زنده شد. فاو در جنوب بصره تا کارخانه نمک اشغال شده بود و انجام عملیاتی دیگر در شرق بصره به جهت اشغال این شهر و کامل کردن متصرفات والفجر ۸ امری بعید به نظر نمیرسید.
کربلای ۴ در سوم دی ماه ۱۳۶۵ بر همین اساس انجام گرفت. آن را عملیات سرنوشت نامیده بودند چراکه بعد از عدمالفتحهای رمضان و والفجر مقدماتی و یک و خیبر و بدر، میتوانست با اشغال بصره، جنگ را به سرانجام نیکی برساند، اما کربلای ۴ که به نظر میرسد با غرور پیروزی در والفجر ۸ و اتکا به سپاه یکصد هزار نفری سپاه محمد درهم آمیخته بود، سرنوشتی، چون عملیات رمضان پیدا کرد. دژهای شرق بصره همچنان دست نیافتنی به نظر میرسید تا اینکه آغاز عملیات کربلای ۵ ابهت موانع نونی و مثلثی را درهم ریخت و قوای ایرانی تا نیمههای راه بصره پیش رفتند. بصره کاملاً سقوط نکرد، اما در تیررس نیروهای ایرانی بود.