ارزیابی کلی شما از سفر پنج روزه آقای ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان به کشور عراق چیست؟
پاسخ این سؤال را در یک رویکرد کلان و خرد میتوان داد؛ در رویکرد کلان باید گفت چنین سفرها و مذاکراتی بسیار خوب است، هرچند که بسیار دیر صورت گرفته است؛ به عبارتی ما باید از سالها و دههها قبل، با همسایگان خود اعم از کوچک و بزرگ، کشورهای عربی و غیر عربی منطقه، شبه قاره و قفقاز و آناتولی،
به همین شکل عمل میکردیم. من بهعنوان یک دانشجوی رشته علوم سیاسی از آقای ظریف انتظار دارم که همین تیم یا تیمهای مشابه دیگر را در پاکستان، سوریه، ازبکستان و ترکمنستان نیز ببینیم. شُشهای تنفسی کشور ایران با تمدنی کهن، همسایگان ما هستند؛ آن هم در شرایطی که دشمن غدار و ناجوانمرد، با تمسک به همه راهها در پی خفه کردن ماست.
با اوجگیری تحریمها، باید کار را از دو سال پیش با چنین گستردگی آغاز میکردیم. من انتظار دارم، سفر بعدی آقای ظریف یا آقای جهانگیری و حتی آقای رییسجمهور، به سوریه باشد، چون امروز سوریه در شرایطی است که اگر بخش خصوصی ایران به آنجا وصل نشود، زحمات ما در فرصت بهرهبرداری از دست خواهد رفت. این رویکردی است که انتظار میرود، جمهوری اسلامی ایران در همه شرایط، خصوصاً در شرایط تحریم عملیاتی کند؛
با شرکتهای دانشبنیان همراه باشند و آنها را هم با خود ببرند و بخش خصوصی بتواند موتور محرک روابط اقتصادی ما باشد.
اما به لحاظ خُرد، کشور عراق امتیازی برای ما دارد که شاید در همسایگان دیگر وجود نداشته باشد؛ آن امتیاز و خصوصیت، راهپیمایی اربعین است که دو میلیون ایرانی به عراق میروند و همینطور آنها به زیارت امام رضا (علیهالسلام) میآیند. عراق، اولین شریک تجاری ماست و ما با این کشور، بالای 10میلیارد دلار گردش مالی و تجاری داریم. طبیعی است در شرایط موجود که آمریکا پای خود را روی خرخره ما گذاشته تا نفسمان را بگیرد، عراق میتواند اهمیت مضاعفی برای ایران داشته باشد.
تواتر سفر آقای ظریف به عراق با حضور ترامپ در پایگاه نظامی «عینالاسد» عراق و پس از آن، سفر مایک پمپئو به این کشور، چه پیامی برای طرف آمریکایی دارد؟
پمپئو و بقیه اطرافیان ترامپ از جمله «جان بولتون» با سفر به کشورهای منطقه قصد دارند، حلقه خفهکننده تحریمها
دور گلوی ایران را تنگتر کنند تا نتیجه مورد نظر خود را بگیرند. هدف دیگر این بود که این سفرها به نشست لهستان ختم شود تا فشارهای روانی علیه ایران افزایش یابد. در نقطه مقابل، ما باید اقداماتی را انجام میدادیم؛ از جمله جاهایی که میتواند برای ما فرصت نفسکشیدن را فراهم کند، عراق است. انتظارم این است کاری را که امروز داریم با عراق انجام میدهیم با بقیه کشورهای منطقه از جمله سوریه و افغانستان هم انجام دهیم.
دولت جدید عراق، این ظرفیت و استعداد را دارد که بتواند بهطور مستقل و سوای از فشارهای آمریکا، با جمهوری اسلامی ایران همکاری کند؟
اینکه انتظار داشته باشیم دولت عراق در مناسباتش با آمریکا مانند جمهوری اسلامی ایران برخورد کند، درست نیست. هیچ کشوری در دنیا، عین خودمان برای خودمان نخواهد بود. از طرف دیگر، یقیناً این طور هم نیست که دولت جدید عراق بخواهد صددرصد در کنار ایالات متحده آمریکا قرار بگیرد. دولت عراق هر اندازه بخواهد در کنار ما باشد، غنیمت است و ما حسب سیاست و تحرکی که از خود نشان میدهیم، میتوانیم از عراق بهره ببریم. به نظر من اگر تاکنون از عراق کم بهره گرفتهایم، بیشتر از آنکه معلول مانعی از سوی طرف عراقی باشد، به تنبلی خودمان بازمیگردد.
اندکی هم به مسأله سوریه بپردازیم. مسأله بازسازی سوریه امروز از اهمیت برخوردار شده است. با توجه به اینکه جدیداً «اتحادیه عرب» از سوریه برای عضویت در این اتحادیه دعوت کرده، به نظر شما رقیب منطقهای و فرامنطقهای جمهوری اسلامی ایران برای بازسازی سوریه کدام کشورها هستند؟
ملت ایران باید بداند که ما تاکنون در سوریه سرمایهگذاری کردهایم؛ از این جا به بعد دیگر فصل بهرهبرداری از این سرمایه است. البته نباید انتظار داشته باشیم که دولت و ملت سوریه این سرمایه را در یک طَبَقی قرار بدهند و روی آن ترمه یزدی هم بکشند و پیشکش ما بکنند! بخش خصوصی ما باید بتواند آنقدر خودش را خوب عرضه کند تا آینده اقتصادی در سوریه را به دست بگیرد. دولت هم بهتنهایی نمیتواند آنطور که باید و شاید، از خوان گسترده فرصتهای سرمایهگذاری در سوریه استفاده کند. ما رقبای بسیار زیادی در سوریه داریم؛ اما مهم این است که دولت سوریه آنقدر مردانگی داشته و دارد که در میان شرکتهای مختلف، اولویت را به جمهوری اسلامی ایران بدهد.
بهطور مشخص چه کشورهایی رقیب ایران در بازسازی سوریه هستند؟
الان چینیها، روسها و ترکیهایها و نیز کلیه کشورهای عربی میتوانند رقیب ما باشند. امروز سوریه آنقدر مستعد بهرهبرداری از سرمایهگذاری است که عربها اگر بخواهند، خواهند توانست، هزینهای را که در جنگ علیه سوریه داشتند از خود سوریه بگیرند. سوریه برای ما فرصتی طلایی است؛ البته این پنجره فرصت طلایی همیشه برای ما باز نخواهد بود. ما حداکثر تا یک سال فرصت داریم؛ به همین جهت تأکید دارم که اگر جای آقای رییسجمهور یا معاون ایشان بودم، با یک تیم اقتصادی قوی به سوریه میرفتم و یک تیم ویژه را فقط برای سوریه مأمور میکردم. امروز زمان قهر یا گلایهکردن نیست، بلکه زمان کار کردن از بالاترین سطوح تا پایینترین سطوح است چون رقبای جمهوری اسلامی نمیتوانند پیشرفت ما را ببینند. این ما هستیم که باید صف اول بایستیم و از بازار سوریه و مجموعه بازارهای تجاری و صنعتی آن استفاده کنیم.
سؤال بعدی من درباره نشست ضد ایرانی لهستان به رهبری و هدایت ایالات متحده آمریکاست که قرار است طبق تقویم اعلام شده در روز 24بهمنماه سال جاری برگزار شود. به نظر شما، ایالات متحده آمریکا تا چه حد میتواند به اهداف خود از این نشست نائل شود؟
آمریکا طی چند سال اخیر، ائتلاف نانوشتهای را در منطقه غرب آسیا متشکل از خودش، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی که در شورای همکاری خلیج فارس با یکی دو عضو دیگر مانند بحرین و امارات همراه است، شکل داده است. ایالات متحده آمریکا در هفت یا هشت سال گذشته تلاش کرده با این ائتلاف، اهداف خود را پیش ببرد و به منافع و اهداف جمهوری اسلامی ایران در کل منطقه ضربه بزند. تیم تندروی ترامپ، پمپئو و بولتون در پی فراگیرکردن این ائتلاف است؛ اما سؤال این است که چه کسانی میخواهند به این ائتلاف اضافه شوند و هدف از هیاهوها و جنجالها پیرامون این ائتلاف بهظاهر نو چیست؟
در گذشته آمریکا همواره تلاش داشت تا در همکاریهای فراآتلانتیکی خود، اروپا را همراه کند؛ اما سؤال این است که اروپایی که امروز با آمریکا در جبهههای مختلف از معاهده پاریس گرفته تا مباحث محیط زیستی، ناتو، تشکیل ارتش اروپایی و برجام دچار چالش و درگیری است، تا چه حد حاضر است به این ائتلاف بپیوندد؟ خصوصاً اگر فرض بگیریم که آمریکا بخواهد پس از این ائتلاف، دست به اقدامات عملی هم بزند که در این صورت، منطقه غرب آسیا بیش از پیش ناامن خواهد شد و باعث میشود تا مهاجران بیشتری به اروپا سرازیر شوند که این مسأله واجد ناامنی برای قاره اروپا خواهد بود. انتخاب لهستان بهعنوان یک کشور اروپای شرقی برای میزبانی این نشست، در واقع تبدیل این کشور به اسب تروای آمریکا برای ایجاد شقاق و دو دستگی در اروپاست.
اگر اروپاییها به این ائتلاف نپیوندند، بدیهی است که چینیها، روسها، هندیها و حتی کشورهای مستقل نظیر برخی کشورهای آفریقایی هم به این ائتلاف نخواهند پیوست. لذا بر اساس مناسبات موجود، افق روشنی نسبتبه آنچه که آمریکاییها تلاش دارند، وجود ندارد. به بیان دیگر میتوان گفت که چون سرمایهگذاریهای آمریکا در منطقه غرب آسیا که به تعبیر آقای ترامپ به هفت تریلیون دلار میرسد، به نتیجه نرسیده، ایالات متحده تلاش دارد با اجرای پدیدهای که بیشتر به یک «شو» شبیه است تا یک پدیده سیاسی واقعی، بتواند سرمایهگذاریهای قبلی خود در منطقه را احیا کند تا بلکه دستشان خالی نماند. لذا در افق فعلی، کشور مهمی در دنیا سراغ ندارم که بخواهد بر اساس محاسبه، به این ائتلاف اضافه شود.
بر اساس ادعای خبرگزاری «رویترز»، اخیراً نشستی میان دیپلماتهای ایران و چند کشور اروپایی در محل وزارت خارجه کشورمان برگزار شد. در این نشست، اروپاییها بر ادعای غیرمنطقی خود مبنیبر توقف آزمایشهای موشکی ایران
اصرار کردند که همین مسأله موجب عصبانیت طرف ایرانی و ترک آن نشست شده است. «رویترز» گزارش داده که پس از این دیدار اروپاییها به سمت سیاستهای ترامپ متمایل شده و قصد دارند تحریمهای اقتصادی علیه ایران اعمال کنند. اولاً جزئیات بیشتری از این نشست دارید و ثانیاً آیا اروپا در برهه زمانی فعلی به سمت سیاستهای تحریمی ترامپ متمایل خواهد شد؟
خبری از این نشست ندارم و اطلاعات من هم در حدی است که شما گفتید. البته چند مسأله را باید از یکدیگر تفکیک کنیم؛ کلیت غرب که ترامپ و اروپا، همراه با یکدیگر، یکی محسوب میشوند، به طور مشترک میخواهند تا یک جمهوری اسلامی بییالودم ایجاد شود. انقلاب اسلامی، قدرت جدیدی به وجود آورده و حاکمیت غرب -که چندین قرن، جهان را اداره کرده- را به چالش کشیده است. انقلاب اسلامی، عنصری است که مستقل عمل میکند و دیکته شدن فرامین از سوی غرب را نمیپذیرد. این مسأله برای غرب خوشایند نیست.
جمهوری اسلامی ایران بر اساس یک سری محاسبات و بر مبنای ژستی که اروپا گرفت و مذاکرات را مدیریت کرد، پذیرفت تا داشتههای خود و طرف مقابل را در ترازو قرار داده و به پای میز مذاکرات برود. این موضع، نظام بینالمللی فعلی را در شرایط یک آزمون جدی قرار داده است. درست است که آمریکاییها و اروپاییها توافق دارند که باید تا جایی که ممکن است
جمهوریاسلامی ایران را فشرد تا کوچکتر شده و روند استقلالخواهی در دنیا کور شود؛ اما در این دنیای در حال گذار، اگر چناچه آنچه اتفاق افتاده (اشاره به برجام) مورد احترام نباشد، دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشد. به همین جهت برجام برای اروپاییها، امری حیثیتی شده است. ترامپ هم تلاش دارد تا پیرامون موضوعات مختلف، به اروپا ضربه وارد کند و اروپا را از حالت اتحادیه بودن خارج سازد تا بلکه عنوان رهبری بلامنازع غرب در دست ایالات متحده آمریکا باشد. به نظر میرسد که اروپاییها در شرایطی هستند که با نظر جمعی به یک تصمیم عاقلانه برسند. یک گزاره این است که اروپاییها با لحاظ همه شرایط، به بهانه بحث موشکی ایران، به آمریکا بپیوندند. به هر حال اروپا باید بین منافع کوتاهمدت و درازمدت انتخاب کند. اگر اروپا به سمت آمریکا برود و ضربه آخر را به برجام بزند، فضای آشوبناک جهان بسیار پرآشوبتر میشود. اروپا باید این را درک کند که برای بار چندم بادی میکارد که باید طوفان آن را از غرب آسیا درو کند. البته به نظر میرسد که اروپاییها مشکل خود با مسأله موشکی ایران را با جریانی که ترامپ و تیم او در قالب نشست لهستان ایجاد کردهاند، متفاوت میدانند؛ یعنی اروپاییها حاضر نمیشوند به نشست لهستان اضافه شوند. از طرف دیگر، ما در طول 40سال گذشته آموختهایم که برای بدترین شرایط هم آماده باشیم؛ الان هم باید خود را برای هر شرایطی آماده کنیم چون غربیها انسانهای دریدهای هستند.
در شرایطی که شما چنین تصویری از اروپا و غرب ترسیم کردید، تصویب احتمالی CFT و FATF چه تأثیری بر مناسبات ایران و غرب خواهد گذاشت؟
به هر حال در شرایطی که خود ایالات متحده آمریکا ما را رو به قبله کرده و چاقو زیر گلوی ما گذاشته و به قول خودش، بیرحمانهترین تحریمها را علیه ما روا داشته و از طرف دیگر، ما هم در فضای هستهای، آنچه دادهایم، قابل مقایسه با آنچه گرفتهایم نیست، باید محتاطانهتر برخورد کرد. اگر هدف، مبارزه با منبع مالی تروریسم و پولشویی است، ایران ابتکار خوبی انجام داده و قانون ملی خوبی در این زمینه تصویب کرده است. اگر نگوییم هر 41مورد، اما از مجموعه 41مورد برنامه اقدام «FATF» 39مورد از سوی ایران اجرایی شده است. اگر قوانین مبارزه با پولشویی و مبارزه با تأمین مالی تروریسم را به دو کنوانسیون محدود نکنیم و قبول کنیم که شاید بیش از 90درصد آنچه که برای مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم لازم است، قانون ملی جمهوری اسلامی ایران به آن ورود کرده، خصوصاً اینکه قوانینی که در دهه80 شمسی تصویب شده، الان مورد بازنگری قرار گرفته، روی آنها اصلاحیه زده شده و تصویب نیز شده است. اگر کشورهای غربی، صداقت وجود داشته باشد، این دو قانون کفایت میکند اما اگر صداقت نباشد، جمهوری اسلامی باید حواسش را جمع کند که در این شرایط سخت، عرصه را واگذار نکند.