سرویس تاریخ جوان آنلاین: اثر تاریخی- روایی «یادوارههای یک بچه قزاق» که به خاطرات سرتیپ محمد آیرملو اختصاص دارد، پس از انتشار محدود در امریکا توسط استاد خسرو معتضد مورد نقد و تحلیل قرارگرفته و از سوی نشر البرز روانه بازار نشر شده است. معتضد درباره چندوچون اقدام خویش چنین آورده است:
«کتاب خاطرات سرتیپ محمد آیرملو- که ما در این نوشتار به نقد و بررسی آن نشستهایم- را دوستی از امریکا از آنجا که او مانند همه میداند من به خواندن تارخ و زندگینامه و اتود زندگینامه دلبستهام برایم به رسم سوغات هدیه آورد.
برای نظامیان و صاحبمنصبانی که پس از انقلاب راه خارج از کشور را پیش گرفتند، سخن گفتن از علل سقوط شاه و خصالی از او که نمایانگر ضعف شخصیتی پادشاه سابق است، نزد همگان غرضآمیز تلقی میشود، اما او با جسارت و تهور این مقوله را بیان میکند. آیرملو از جمهوری اسلامی و انقلاب بریده و به آن نظر منفی دارد، اما علل سقوط شاه را به خوبی بررسی و تحلیل میکند.
آیرملو در کتاب خود به ماجرای نهضت ملی و نهایتاً رویداد ۲۸ مرداد میپردازد. از رجال و تیمساران سخن میگوید. در بازگشت از مأموریتی در آلمان به ساواک منتقل میشود و مشاهدات و استنباطات او از ساواک به ویژه در دوران ریاست تیمسار نصیری خواندنی است. او از نابخردی، کمدانشی و اقدامات عجولانه تیمسار نصیری حکایتها میکند. شخصیت فردوست را که دورو، مزور و چند دوزهباز بوده، خوب میشکافد. بیاطلاعی فردوست از امور اطلاعاتی را نکته به نکته برمیشمرد. در همان سالهاست که خانهای را که یکی دو دهه پیش در نیاوران ساخته بود، به بهانه ساختن فرهنگسرای نیاوران از او میستانند و شکایت و عریضهنویسیهای او به جایی نمیرسد و در چنین روزهایی که دستگاه از او رفع احتیاج کرده بود، به دورش میاندازند حتی بدون توجه به نامهها، شکایات و دلایلش که ۳۴ سال در ارتش و ساواک خدمت کرده بود. مدت خدمت او را ۲۷ سال برآورد میکنند و ۳ هزار تومان حقوق بازنشستگی برایش تعیین میکنند. در کتاب آیرملو نکاتی دیده میشود که حکایت از خشم و ناراحتی او از انقلاب میکند، اما در مجموع یادداشتهای او از آن نظر که بیانگر یک گذشته حدود ۹۰ ساله است، در خور توجه است. اگر این کتاب با تیراژ ۲۰۰ نسخه در امریکا به چاپ نرسیده بود، من بدان توجهی نمیکردم، اما تیراژ ۲۰۰ نسخه در کشوری، چون امریکا مرا گریان و بریان کرد! زیرا مردی کهنسال نشسته و خاطرات ۹۰ سال زندگی خود را نوشته و آنگاه جمعیت ایرانی مقیم امریکا به گونهای از ایران دور و بیخبر است که ناشر ناچار میشود آن را در ۲۰۰ نسخه به طبع برساند.
گفتم که در کتاب آیرملو نکات بسیار عمیقی از علل فروپاشی رژیم پهلوی به چشم میخورد. حق مردم ایران است که تاریخ کشور خود را حتی از دهان و قلم مخالفان انقلاب بشنوند و بخوانند و داوری کنند که چرا و چقدر این انقلاب ضروری بوده است و چرا ملت ایران در سال ۱۳۵۷ در سراسر ایران خروشید و واژگونی رژیم را خواستار شد. آن واقعه ناگهانی نبود. پژواک سالها رنج و عذاب، حرمان و نومیدی و احساس تحقیر شدن مردم بود. هدف نویسنده از انتخاب اینگونه متون و نشر مجدد آن در ایران سیاسی نیست. وابستگی نبودن من به هر ساختار دولتی خاص و عام مشهود است. هدف من بازگویی تاریخ این کشور است. مردم باید بدانند بر ایران چه گذشت و چرا انقلاب شد؟ پدیده انقلاب که بیهوده و غیرضروری شکل نمیگیرد. انقلاب بدان علت انجام شد که ۲۵ سال تمام، سانسور بر کتاب و مطبوعات حکمفرما بود. تمامی احزاب ملی و برجوشیده از خواستهای مردم تعطیل شد و چند حزب مصنوعی دولتی نفوذ و تأثیری در جامعه نداشتند. شاه به دور خود حلقهای از چاکران تنیده بود که از سال ۱۳۳۸ چاکران همسرش نیز بدان خیل افزوده شدند و درها به روی مردم بسته شد. همه چیز مصنوعی و پوشالی شد حتی انقلاب! پدیدهای وارداتی را انقلاب سفید نام دادند و در کمال حیرت و ناباوری، کشاورزی مملکت را به روز سیاه نشاندند. باند و دار و دسته ماساچوستی، جهان وطن، کاسموپولتیانیست، فرقهای خاص، تفرات زبده خود را به تمام امور حتی به هیئت وزیران مسلط کردند که نفوذ توأم با سوءاستفاده و دزدی و زمینخواری آنان آنقدر زیاد بود که باعث شگفتی وزیر دربار شاهنشاهی وقت شده بود!»