سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: رحمتالله فلاحی در هنگام عملیات مرصاد فرمانده گردان قمر بنیهاشم از لشکر ۷۱ روحالله بود. بچههای اراک و استان مرکزی در این عملیات، ضربه شست جانانهای به نفاق وارد کردند. به گفته فلاحی، آن موقع بیشتر توجهها معطوف جبهههای جنوب و لشکرهای زرهی عراق در آن مناطق بود که ناگهان سر و کله منافقین از غرب پیدا شد. این فرمانده گردان در گفتگو با «جوان» به تشریح عملکرد نیروها و وضعیت جبههها در عملیات مرصاد میپردازد.
یکی از علتهای پیشروی اولیه منافقین، نابسامانی وضعیت جبههها در اواخر جنگ بود، آن زمان گردان قمر بنیهاشم در چه موقعیتی قرار داشت؟
در آن مقطع دشمن از جنوب حمله کرده و شلمچه را گرفته بود. یکسری از نیروهای ما راهی جنوب بودند و به سمت اهواز میرفتند. در همین حین منافقین با حمایت عراق از سمت غرب تا قصرشیرین پیش آمده بودند. وضعیت نیروهای ما طوری بود که بیشترشان در جنوب حضور داشتند و نیروهای کمتری در غرب داشتیم. بیشتر لشکرها در جنوب حضور داشتند و تعداد نفرات در غرب زیاد نبود. ما در لشکر ۷۱ در حین انجام مأموریت به سمت جنوب بودیم که اطلاع دادند منافقین حمله کردهاند. نیمی از نیروها در غرب مانده بود و نیمی دیگر باید برای انجام مأموریت به جنوب میرفت. وضعیت نیروها آشفته و پراکنده بود. وقتی خبر حمله آمد اصلاً معلوم نبود چه نیرویی حمله کرده است. طبق گزارشهایی که میآمد عوامل دشمن از گردنه پاتاق عبور کرده و به سمت کرند آمده بودند. وقتی گزارش سقوط کرند آمد کسی باورش نمیشد چنین اتفاقی در آن مقطع از جنگ افتاده باشد. هنوز نمیدانستیم نیروهایی که حمله کردهاند چه گروه و دستهای هستند. بچهها میگفتند عراق در اوایل جنگ آنقدر پیشروی نکرده که الان جلو آمده است. بعداً متوجه شدیم متجاوزان از منافقین هستند. آن اوایل اصلاً کسی نمیدانست که حمله کار منافقین باشد. عراقیها تا سرپل ذهاب منافقین را همراهی کردند و ارتش عراق پشتیبانی هوایی منافقین را بر عهده گرفته بود.
گردان شما در چارزبر عمل میکرد؟
ما به دشت ماهی در نزدیکی تنگه چارزبر رفتیم و در باغها و زمینهای کشاورزی مستقر شدیم. از آنجا سوار هلیکوپتر و پشت ارتفاعات کرند پیاده شدیم. هدفمان این بود جلوی نیروهای باقیمانده منافقین را بگیریم. در کنار حمله منافقین مشکل دیگری در منطقه به وجود آمده بود. عدهای اموال مردم را در کرند و اسلامآباد غارت میکردند. چند تراکتور با بار گرفتیم که وسایل خانه مردم را برداشته بودند. چنین وضعیت آشفتهای در شهر حاکم بود. در چند روزی که پاکسازی میکردیم از مردم سلاح هم میگرفتیم. سلاحهایی مثل آرپیجی و ژ ۳ دست مردم افتاده بود و تا چند روز چند تویوتا پر از سلاح از مردم گرفتیم.
گویا در تنگه چارزبر نیروهای تیپ قائم نیز حضور خیلی تأثیرگذاری داشتند؟
نیروهای تیپ قائم از سمنان اولین نیروهایی بودند که خودشان را به تنگه چارزبر رساندند. خواست خدا طوری بوده که آنها توانسته بودند دشمن را متوقف کنند تا سایر نیروها برسند و منافقین نتوانند از تنگه چارزبر عبور کنند. اگر کمی عقبتر برگردیم نیروهای لشکر ۹ بدر با سه اتوبوس به سمت جنوب میرفتند. در میانه راه تعدادی از نیروهای سپاه با منافقین درگیر شده بودند و یکی از مجروحان توانسته بود خودش را به کنار جاده برساند. خودش را به اتوبوس لشکر بدر میرساند و وضعیت منطقه را برایشان شرح میدهد.
چند نقطه استراتژیک در مسیر منافقین بود که اهمیت بالایی داشت. گردنه پاتاق یکی از همین نقاط بود. اگر ما زودتر به گردنه میرسیدیم و نمیگذاشتیم به آنجا برسند کرند و اسلامآباد سقوط نمیکرد. موقعیت اسلامآباد و کرند هم مهم بود. گردنه حسنآباد که بین اسلامآباد و چهارزبر است نیز از نقاط استراتژیکی بود که تصرف شد. دشمن خودش را به چهارزبر رسانده بود. به گردان قمر بنیهاشم مأموریت دادند. من با معاون لشکر ۷۱، آقای رضا رحیمی برای شناسایی رفتیم. تا به تنگه چهارزبر رسیدیم دیدیم بچههای قائم از تیپ انصارالحسین با یک لودر و بولدوزر شبانه خاکریز زدهاند و نیروهایشان را در ارتفاع مستقر کردهاند تا دشمن از آنجا عبور نکند. وقتی رسیدیم رزمندگان یکی از ماشینهای منافقین را لب خاکریز زدند. رانندهاش یک زن بود و با نفربر میخواست از خاکریز عبور بکند که نیروهای رزمندگان مانعش شده بودند. ما سریع منطقه مأموریتمان را گزارش دادیم و هلیبرد شدیم. نیروهای ما از گردان علی بن ابیطالب و گردان روحالله از بچههای خمین در اسلامآباد با دشمن درگیر بودند. به ما مأموریت دادند که آنها را پشتیبانی کنیم. ساعت ۴، ۵ غروب ۵۰ نفر از نیروهایمان را با هلیکوپتر شنوک سازماندهی کردیم و سوار شدیم. تحت فرماندهی قرارگاه چهارم بعثت که در کرمانشاه مستقر بود پشت ارتفاعات کرمانشاه فرود آمدیم. آقای شمخانی هم در همان پادگان پشت کرند مستقر بود و فرماندهی میکرد. ما زیر نظر فرمانده لشکر، گردانمان را مستقر کردیم و خودم همراه چند تن از بچههای گروهان برای شناسایی رفتم. آنجا آخرین ستون منافقین که فرار میکردند را با چشم غیرمسلح دیدم. هرچند در ابتدا مشخص نبود که اینها نیروهای خودی هستند یا غیرخودی، اما بعداً مشخص شد ۱۳ خودرو پشت هم در حال حرکتند و از منافقین هستند. به هر شکل به ما مأموریت پشتیبانی و پاکسازی دادند. زمانی که به جاده اصلی رسیدیم منافقین فقط عرض جاده را میآمدند و از نظر نظامی هوشیار و قوی نبودند که چپ و راستشان را تأمین کنند بعد به جاده بزنند. فقط مسیر جاده را جلو میآمدند که بعد نیروهای ما رسیدند و نگذاشتند از تنگه چارزبر عبور کنند. یک روز بعد خودمان آمدیم و از گردنه حسنآباد تا چارزبر آنقدر جنازه منافقین دیدیم که بوی متعفنی از منطقه بلند بود.
استعداد نفراتی منافقین چند نفر بود؟
تقریباً ۵۵۰۰ نفر برای این عملیات سازماندهی شده که ۴۷۰۰ نفر را وارد کرده و هزار نفر را نگه داشته بودند. از ۴۷۰۰ نفر فکر کنم نیمی از آنها زنده ماندند و به عقب برگشتند. تعدادی هم اسیر شدند.
در فاصله چند روز عملیات انجام شد و جلویشان گرفته شد؟
چهارم و پنجم مرداد عملیات دیگر جمع شد و نیروهایی که زنده مانده بودند عقبنشینی کردند. روز دوم جلویشان گرفته شد. فقط روز اول همه چیز مبهم بود و مشخص نبود دقیقاً اینها چه کسانی هستند و از کجا میآیند. وقتی نیروها رسیدند و تنگه چارزبر را گرفتند ناامید شدند و برگشتند. غنیمت زیادی هم از آنها گرفته شد. خودشان آمدند تلفات و غنیمت دادند و رفتند.
شما فکر میکردید منافقین یک روز بخواهند علیه مردم خودشان دست به چنین عملیاتی بزنند؟
هیچکسی چنین فکری را نمیکرد. همه متعجب شده بودند. یک ویژگی که این عملیات داشت این بود که منافقین خیلی خوب فارسی صحبت میکردند و قاطی مردم عادی شده بودند. ما در این عملیات از نظر پشتیبانی با مشکل مواجه شدیم. اگر با توپخانه میجنگیدیم مردم آسیب میدیدند. خیلی از مردم نتوانسته بودند عقبنشینی کنند و در اسلامآباد و کرند مانده بودند. منافقین روز سوم مرداد که از پادگانشان حرکت کردند خودشان را خیلی سریع به قصرشیرین رساندند. از مرز خسروی تا سرپل ذهاب را با پشتیبانی عراق آمده بودند. عراق میخواست از اینها استفاده کند. اگر موفق میشدند که پشتیبانیاش را ادامه میداد و اگر نمیشدند همانجا رهایشان میکرد. میخواست با یک تیر دو نشان بزند. اگر موفق میشدند امتیازی برای عراق بود و اگر شکست میخوردند که از شرشان راحت میشد.
مردم به حمله منافقین چه واکنشی نشان دادند؟
منافقین با رعب و وحشت وارد کرند و اسلامآباد شدند و میخواستند با وحشتآفرینی مردم را به طرفداری از خودشان تحریک کنند. منافقین در همان شهرها شایعه کرده بودند که نیروهای عراقی در حال آمدن هستند و میخواستند فضای ترس و وحشت درست کنند تا روحیهها تضعیف شود. خیلی از مردم با این حرفها وسایل مهم زندگیشان را برداشته و عقب رفته بودند. منافقین قرار بود در پنج محور پیشروی کنند که تنها در یک محور موفق شدند. محور اول اسلامآباد بود که موفق شدند و میخواستند بعد از آن به کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران بیایند. فقط اولین محور را مستقر شدند و همانجا جلویشان گرفته شد.
منافقین واقعاً باور داشتند میتوانند تا تهران بیایند؟
صددرصد پیشبینی کرده بودند که در عملیات موفق میشوند. وقتی شکست خوردند و بیسیم آنهایی که ماندند را شنود کردیم، متوجه شدیم به مسعود و مریم رجوی فحش میدهند و میگویند ما را به قتلگاه فرستادهاند. در بیسیمها میگفتند به ما گفتهاند که سه روزه تا تهران میرویم. آنجا میخواستند به ما مسئولیت بدهند. در مدارکی که از آنها به دست آوردیم دیدیم اسامی زندانیهایشان را داشتند و حتی شماره تماس و آدرس برخی از فرماندهان سپاه را برای ترور آماده کرده بودند.
شهید صیادشیرازی در موفقیت این عملیات چقدر نقش داشت؟
وقتی ایشان به منطقه آمد ابتدا با آقای سلیمآبادی فرمانده لشکر ۷۱ با هلیکوپتر برای شناسایی رفتند. در خاطراتشان هست که هلیکوپتر به سیمهای فشار قوی گیر میکند و خواست خدا بوده که سیمها برق نداشته است. پس از توقفی در پادگان ابوذر فرود میآیند و تمام منطقه را شناسایی میکنند. از آسمان مسیر جاده تا پادگان ابوذر را شناسایی کرده بودند و بعد نیروهایی که ما باشیم را سازماندهی کردند و برای عملیات فرستادند. شهید صیادشیرازی نقش بسیار مهمی در عملیات مرصاد داشت. ایشان آن زمان فرمانده نیروی زمینی ارتش بود. هوانیروز زیر نظرش بود و ایشان هوانیروز را سازماندهی کرد و با هلیکوپترهایش وسط تنگه چارزبر میرود مسیر منافقین را میزند.
وضعیت منطقه پس از عملیات مرصاد چگونه بود؟
با شکست منافقین عراق هم روحیهاش را از دست داد و عقبنشینی کرد. قطعنامه پذیرفته شد و نیروهای سازمان ملل در مرزها مستقر شدند مردم هم مثل اول جنگ با انگیزه و روحیه بالایی وارد شدند و غائله جنگ را تمام کردند. شکست منافقین روحیه را به رزمندگان برگرداند. عملیات مرصاد شری بود که در آخر به سود رزمندگان و به ضرر دشمنان تمام شد.