ایثار فرمانده گردان حبیب بن مظاهر در عملیات والفجر ۴
یک لحظه احساس کردم تمام بدنم آبکش شده، توی آن وانفسا و در حالت هوشیاری و بیهوشی، شنیدم که یکی فریاد زد «ایوای برادر عبدالله شهید شد!» خود من هم احساس کردم دارم شهید میشوم، اما خیلی زود فهمیدم که از این خبرها نیست. در همان لحظات بچهها آمدند تا من را از آن معرکه نجات بدهند که بعثیهای داخل آن سنگر تیربار، دوباره به سمت ما تیراندازی کردند...
کد خبر: ۱۲۱۸۷۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۴
گفتوگوی «جوان» با برادر شهید دانشآموز محمدعلی برزگر
بعضی از دوستان و بستگان به محمدعلی توصیه میکردند که به جبهه نرود و برای اینکه او را بترسانند، میگفتند که بعثیها رحم ندارند، سر رزمندهها را از تنشان جدا میکنند یا آنها را به اسارت میبرند، اما محمدعلی در پاسخشان میگفت: من میروم تا کربلا را برایتان آزاد کنم، تا بتوانید به زیارت امام حسین (ع) بروید
کد خبر: ۹۳۳۲۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳