کد خبر: 1223947
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۰
تا چه زمانی قصاص می‌خواهد در سینمای ایران تولیدِ درام کند و فیلمسازان ما چرا تا این اندازه قصاص را با کلیشه‌های مرسوم پیوند می‌زنند؟
 افشین علیار

جوان آنلاین: تا چه زمانی قصاص می‌خواهد در سینمای ایران تولیدِ درام کند و فیلمسازان ما چرا تا این اندازه قصاص را با کلیشه‌های مرسوم پیوند می‌زنند؟ «بی‌بدن» اولین ساخته سینمایی مرتضی علیزاده هم مانند بسیاری از آثار سینمایی که به مسئله قصاص می‌پردازد، پردازشی ضعیف و ناکارآمد دارد و نمی‌تواند روایت خود را در قالبی جدید ارائه کند. همه چیز براساس دیگر ساخته‌های چنین موضوعاتی است که می‌شود گفت به نوعی مبتلا به تکرار است و بازنمایی اتفاقات تلخ و سیاه اجتماعی که این‌بار کارگردان سعی داشته آن را به صفحات مجازی و کارکرد اشتباهی آن پیوند بزند، اما سیاه‌نمایی در فیلم قالب شده و نمی‌تواند بسترسازی درون‌ژانری انجام دهد. فضاسازی‌ها نشان می‌دهد فیلمساز با نگاهی افراطی به سوی ساخت فیلم رفته است. 
مضمون اثر یادآور فیلم علفزار است که البته فیلمنامه بی‌بدن را نیز کارگردان علفزار، یعنی کاظم دانشی نوشته است. سینمای اجتماعی و آسیب‌هایی که در سطح یک جامعه است، می‌تواند دستمایه یک اثر اجتماعی باشد که روایت‌کننده التهابات اجتماعی است، اما اینکه کارگردان جرئت این را ندارد که یک پرونده واقعی جنایی را به سینما تبدیل کند و گاهاً می‌خواهد به موضوع نزدیک شود، اما توانش را ندارد باعث شده فیلم ضدجریان واقعی باشد، به‌طوری‌که آنقدر روی خط کلیشه جلو می‌رود که درام، کشش خود را از دست می‌دهد. کارگردان می‌خواهد همزمان به نوعی به مسائل تربیتی پدرانه بپردازد، اما توانش را ندارد، چراکه تکلیف کارگردان با اثر همچنان مشخص نیست که می‌خواهد برای خانواده‌ها الگوسازی کند یا برای جوانان! 
دو پدر در فیلم هستند که یکی از فرزندش دور است و نمی‌تواند با او ارتباط پدر و فرزندی برقرار کند و حالا پشیمان است و دیگری با پسرش همدست می‌شود تا او در مخمصه قرار نگیرد، اما پدران فیلم هر کدام دچار نقص‌های اساسی هستند و حتی در ارتباط با فرزندانشان هم مشکلاتی دارند. مادران فیلم هم همین‌طور و به موازات این موارد، عدم سازش مادران و پدران هم باعث شده نوع تربیت‌ها به‌گونه‌ای باشد که بحران به وجود بیاورد. تمامی این مسائل می‌تواند گوشزدی به خانواده باشد، اما آنچه در فیلم دیده نمی‌شود یک ایده جدید است. 
ربط موضوع به فضای مجازی و وکالت‌های رشوه‌ای باز هم نتوانسته دلیلی بر جذابیت و تازگی این فیلم باشد. همه چیز در سطحی‌ترین حالت است، حتی برخورد بازپرس با پرونده و احساسات به خرج دادن او که زیادی هم هست، فضای ملتهب‌گونه فیلم را به کلیشه‌های مرسوم نزدیک کرده است. 
بی‌بدن تنها نکته مثبتی که دارد، پایان آن است که قصاص رخ می‌دهد و تمام این می‌تواند ضدکلیشه باشد و خوب است، اما آنچه برای مخاطب مجهول می‌ماند این است که چطور ممکن است جنازه‌ای پیدا نشود و قصاص صورت گیرد یا اینکه چرا پدر نمی‌خواهد راز این قتل را به خانواده ارغوان بگوید! با اینکه بار‌ها گفته می‌شود که اگر مکان جنازه کشف شود رضایت داده می‌شود و سروش قصاص نمی‌شود، اما این چرایی به وجود می‌آید که چرا پدر (پژمان جمشیدی) علاقه‌ای به برملا کردن این موضوع ندارد و اینکه چرا پسر تا زمانی که قرار است به دار آویخته شود فقط می‌گوید بابا و او هم نمی‌تواند از همدستی این قتل بگوید. 
این‌ها دلایلی است که فیلم بی‌بدن را بی‌منطق کرده و از التهاب موضوعی‌اش کاسته است. فیلم درجا می‌زند و کسالت‌آور است. خط روایی‌اش نمی‌تواند با انسجام دراماتیک یا تعلیق‌پذیری درون‌ژانری توأمان شود. 
بنابراین فیلمساز به جای اینکه به جنایی بودن فیلم هم بپردازد بیشتر سعی کرده آه و ناله اثرش را به رخ مخاطب بکشد، اما این سیاه‌نمایی صرفاً جلوی پیشرفت فیلمنامه را گرفته، به‌طوری‌که انگار بی‌بدن به جای اینکه یک اثر سینمایی باشد فقط یک متن نامنسجم است، متنی که توان روایت ندارد و فاقد الگو‌های جدید ژانری است. 
انتخاب بازیگران آسیب جدی فیلم است، به‌خصوص الناز شاکردوست که نمی‌تواند نقش یک مادر را به درستی ایفا کند یا سروش صحت که اگرچه کارگردان خوبی است، اما احساس ضعف در نوع بازی او، مخصوصاً در چنین نقش‌های جدی دیده می‌شود.

برچسب ها: سینما ، فیلمسازان ، قصاص
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار