بازیهای جامجهانی بهانهای شد که مطالبه دیرینه برخی از نمایندگان مجلس و فعالان حوزه زنان برآورده شود و پای زنان و دختران به استادیومهای ورزشی باز شود. تصاویر مختلفی از این رویداد در کنار گزارش موفقیتهای تیم ملی مخابره شد تا به عنوان دستاوردی در حوزه زنان و خانواده معرفی شود.
حضور زنان و دختران در ورزشگاهها، اما در شرایط کنونی رونقی اقتصادی هم داشت و بلیت ورودی این ورزشگاه برای تماشای مسابقه فوتبال آن هم از طریق نمایشگرهای ورزشگاه به قیمت ۱۵ هزار تومان به فروش رسید. چند ده هزار نفری که برای تماشای فوتبال به ورزشگاه رفته بودند و بلیتش را خریده بودند، اما نمیتوانستند از قشر ضعیف جامعه و از میان زنان سرپرست خانوار یا دخترانی باشند که پدرانشان کارگرند و دستمزدهای حداقلی میگیرند. برای حضور در ورزشگاه آزادی و تماشای فوتبال و بهخصوص برای بازگشت از این مکان نیاز به وسیله شخصی بود و طبعاً اقشار متوسط به بالا میتوانستند تماشاگر بازی فوتبال ایران و پرتغال و سایر بازیها در ورزشگاه آزادی باشند. همانطور که بلیت نمایش فوتبال در سینماهای کشور تا ۲۰ هزار تومان خرید و فروش میشد و خریداران این بلیتها هم اقشار متوسط به بالا بودند. همچنان که بسیاری از تفریحات دیگر هم برای زنان و مردان از قشر متوسط و بالاست و اقشار ضعیف جامعه اعم از زن و مرد چندان مجالی برای تفریح ندارند؛ چه تماشای بازی فوتبال در استادیوم باشد و چه دیدن یک فیلم یا تئاتر خوب در یک مرکز فرهنگی مناسب. حالا که بسترهای حضور زنان در ورزشگاهها برای تماشای بازیهای مردان با نمایش مسابقات جامجهانی فوتبال آماده شده است و شاید در آیندهای نزدیک شاهد حضور بدون مانع زنان در ورزشگاهها باشیم باز هم منویات قشر نازکی از جامعه فراهم شده است و اکثریت جامعه زنان آنقدر دغدغه دارند که به حضور در استادیوم و تماشای فوتبال نرسد.
به بیان دیگر تفریح هرچند یکی از ملزومات سلامت اجتماعی است، اما درصد بالایی از اعضای همین جامعه اعم از زن و مرد آنقدر دغدغه نان دارند که به تفریح نرسد و مطالباتشان بسیار فراتر از حضور در ورزشگاه و دست زدن و هورا کشیدن است، اما صدای این قشر در غوغاسالاری برخی چهرهها و رسانهها گم شده است و مسئولانی همچون نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای سرپوش گذاشتن بر کمکاریها به برجستهسازی موضوعات حاشیهای میپردازند تا هم خودی نشان بدهند و هم وانمود کنند کاری انجام میشود.
حضور زنان در ورزشگاهها هرچند بیش از آنکه مطالبهای باشد وانمایی خواستههای برخی افراد و چهرهها بود که به این شکل و شمایل مطرح شد، اما حالا در حال به ثمر نشستن است. در برابر این، اما مطالبات واقعی زنان همچون بیمه زنان خانهدار، بازنشستگی پیش از موعد، رسیدگی به وضعیت زنان سرپرست خانوار و بسیاری از چالشهای واقعی حوزه زنان همچنان مغفول مانده است. سؤال اصلی در این بین این است آیا اگر همانقدر که مسئولان و نمایندگان برای حضور زنان در استادیومهای ورزشی انرژی گذاشتند برای هر کدام دیگر از این مطالبات انرژی میگذاشتند محقق نمیشد؟ پاسخ این پرسش را شاید بتوان در این نکته پیدا کرد که حضور در ورزشگاه مطالبه اقشار مرفه است و مطالبات دیگر مربوط به اقشار ضعیف!