دکتر زینب علی مددی*
تجملگرایی نقطه مقابل نیازهای اولیه است. تجملگرایی نیاز فرد به نمایش دادن داشتههایش است. معمولاً این گروه از افراد یک احساس بیارزشی درونی دارند که الزاماً با واقعیت تطابق ندارد، ولی باورهای مخرب این گروه باعث میشود ارزشمندی خود را در ظاهر جلوه دهند تا مورد توجه دیگران قرار گیرند. بسیاری از ما رفتارهای خودبزرگبینانه یک فرد خودشیفته را دیدهایم. این رفتارها از احساس دردناک حقارت نشئت میگیرد.
تجمل برای جلب تأیید دیگران
تجملگرایی میتواند به دلیل نیاز فرد به تأیید دیگران باشد، یعنی فرد چندان قصد بزرگ جلوه دادن خود را ندارد، ولی تأیید و تمجید دیگران برایش اولویت پیدا کرده است. حتی برخی از این افراد صرفاً در صورت تأیید دیگران میتوانند به زندگیشان ادامه دهند. این مسئله ممکن است بسیار گستردهتر هم باشد، یعنی عملاً باعث میشود آنها برای دیگران زندگی کنند. مثلاً پول زیادی برای دیگران خرج میکنند تا تأیید آنها را به دست آورند و بعداً همین مسئله باعث خشم درونی آنها میشود.
مسابقهای بیپایان و خستهکننده
تجملگرایی میتواند حاصل چشم و همچشمی و به عبارتی حسد باشد. البته حسد هم ریشه در احساس حقارت دارد. به این ترتیب میتوان مشاهده کرد که فرد وارد یک مسابقه بیپایان میشود. برای اینکه موضوع روشن شود، فرض کنید به یک مسابقه دعوت شدهاید. در این مسابقه قرار است زیباترین لباس انتخاب شود. عدهای داور هستند و عدهای هم به عنوان نمایشگر لباسها حاضرند. اینجا داور و نمایشگرها از هم متفاوتند و در دو گروه جداگانه قرار دارند، ولی در مسابقه حسادت، داورها همان نمایشگرها هستند که اصولاً با هم رقابت دارند، پس هیچگاه همدیگر را تأیید نمیکنند، چون هرکس میخواهد برتریاش را مطرح کند. از سوی دیگر توجه کنید که معمولاً مسابقه مدت محدودی دارد و حال اگر یک مسابقه قرار باشد هر روز برگزار شود به نظر شما چقدر خستهکننده خواهد بود؟! در واقع اینها افرادی هستند که در تله تجملگرایی میافتند و وارد یک مسابقه با پایانی نامعلوم میشوند که برنده ندارد. شرکتکنندگان این رقابت افرادی خواهند بود که از احساس حقیرانگاری خویش رنج میبرند و به توانمندی و ارزش خود واقف نیستند. تجملگرایی در واقع یک نیاز روانی است و نه نیاز به قدرت، زیرا این نیاز فقط در صورتی معنی پیدا میکند که فرد خود را در جایگاهی قرار دهد که قابل مشاهده برای دیگران باشد و اگر تماشاگری وجود نداشته باشد دچار احساس ناکامی و شکست میشود. فرد تجملگرا با این نمایش دوست دارد موقعیت خود را بالاتر از دیگران نشان دهد و با این کار در اطرافیان احساس تحقیر شدن را القا میکند که خود باعث اشکال در ارتباط بین افراد خانواده و دوستانش است. این افراد معمولاً فاقد احساس همدلی هستند و حاضرند برای احساس بزرگی و برتری هر رنجی را در دیگران برانگیخته کنند.
رفتاری اعتیادآور
از دیگر ویژگیهای تجملگرایی افزایش آن طی زمان است، چون هر بار لازم است فرد نسبت به دفعه بعد بهتر به نظر برسد و حداقل خود را در حد قبلی نگه دارد. البته واضح است که این شرایط باعث افزایش نگرانی خود او خواهد شد. به عبارتی تجملگرایی یک دوره معیوب ایجاد میکند که از احساس حقارت شروع میشود و با تحقیر دیگران ادامه مییابد و نمیتوان پایانی برای آن متصور شد. از این منظر تجملگرایی شبیه به یک رفتار اعتیادی است. معمولاً افرادی که دچار وابستگی به مواد میشوند ابتدا از نوعی هیجان ناخوشایند رنج بردهاند، سپس با مصرف مواد به شکلی موقت و کاذب حال خود را خوب کرده و هر بار برای رسیدن به لذت باید مصرف را بیشتر کنند. بعد از اینکه این وضعیت عادت آنها شد دیگر از آن لذت نمیبرند، بلکه اکنون از روی اجبار آن را مصرف میکنند. در واقع ترک تجملگرایی شهامت زیادی میخواهد و به علاوه لازم است افراد درگیر در این مسئله اشخاصی که با آنها ارتباط دارند را تغییر دهند، افرادی که بتوانند ارزش یک دوستی را درک کنند و در فکر تحقیر دیگران نباشند.
در نظر داشته باشیم بین تجملگرایی و زیباییدوستی تفاوت زیادی وجود دارد که مهمترین تفاوت تمایل به نمایش دادن آن به دیگران در تجملگرایی است. افراد زیبادوست معمولاً الزاماً به دنبال برند یا رقم خاصی در کالاهای مورد نظرشان نیستند و عملاً بیشتر دوست دارند از زیبایی در اطرافشان لذت ببرند. برای این افراد مشاهده داشتههای دیگران نه تنها ناخوشایند نیست و احساس حسادت آنها را برانگیخته نمیکند، بلکه از آن لذت میبرند.
تجملگراها آسیب میبینند
علاوه بر از دست دادن منابع مالی و سرمایه فرد، از مهمترین اثرات روانشناختی تجملگرایی در درازمدت، افسردگی و احساس نارضایتی از زندگی است. از آنجا که در اصطلاح دست بالای دست بسیار است، همواره فرد تجملگرا به دنبال بالا و بالاتر کاذب میرود و این در حالی است که اضطراب تأیید نشدن را به دوش میکشد. به خاطر این سبک زندگی افرادی که به این رفتار علاقه ندارند از اطراف آنان پراکنده میشوند. اینگونه است که آنها با افرادی شبیه به خود دمخور میشوند و فرصت دوستیهای خالص و دور از حسد و رقابت را از دست میدهند. کاهش روابط اجتماعی مؤثر و مفید و قرار گرفتن طولانی در جو پرتنش رقابت باعث خستگی و فرسودگی ذهنی افراد تجملگرا میشود.
رها کردن طناب تجملگرایی
بهترین راهکار در درجه اول شناخت خود با همه محدودیتها و قابلیتهای پیشرو است. درک ارزشمندی یک انسان و اصل دوست داشتن خود در برابر هر فردی مسیرهای جدیدی باز میکند. شناخت نوع شخصیت و نحوه پرورش آن اطلاعات مهمی در خصوص توانمندیها و علایق فرد در اختیار او قرار میدهد. دانستن محدودیتهای طبیعی و انتخاب یک روش خردمندانه برای زندگی مانع اتلاف سرمایههای مالی و مهمتر از همه زمان فرد میشود. زندگی فرصتی کوتاه و ارزشمند برای رشد ماست. درک و پذیرش خود کلید ورود به مسیر صحیح رشد است. شناخت اولویتهای فرد برای زندگی همچون نیروی تضمینکننده حرکت او رو به جلو است. نکته مهم اینکه بیشتر افراد از قدرت هیجانهایی مثل حسادت و طمع غافل هستند. بهترین مقابله، رها کردن شرایطی از زندگی است که بدون اینکه حاصلی داشته باشد شما را در معرض این هیجانات ناخوشایند قرار میدهد. پس خود را با رها کردن تجملگرایی از افتادن در جهنم حسادت و رقابت بیحاصل، نجات دهید و با شناخت بهتر خود حس ارزشمندی را در خود بالا ببرید. اینگونه است که میتوانیم از فرصت کوتاهی که به ما داده شده است برای انجام آنچه بیش از همه برای رشد و رضایتمان لازم داریم استفاده کنیم. به علاوه فرصت انجام فعالیتهای جدیدی پیدا میکنیم که لذتبخش، مفید و مؤثر هستند. با این روش احساس ارزشمندی خود را بهتر درک خواهیم کرد. آنچه ما میآموزیم باعث میشود علاوه بر خودمان، فرزندان ما نیز الگوی بهتری برای زندگی خود داشته باشند. خروج از فضای خصومت و رقابت و ورود به روابطی که در آن دغدغه اصلی نمایش نیست فضای هیجانی بهتری برای رشد خانواده ایجاد میکند.
لطیفهای بود که میگفت: اغلب ما شغلی را ادامه میدهیم و از آن گله میکنیم که دوستش نداریم و از آن برای به دست آوردن پول خرید وسایلی استفاده میکنیم که به آنها نیازی نداریم و آن وسایل را برای نمایش به افرادی به کار میبریم که عملاً دل خوشی هم از آنها نداریم. این حق همه ماست که بهتر زندگی کنیم.
*روانپزشک