«انگار هیچ چیز سر جای خود نیست. احساس عجیبی را تجربه میکنم؛ حسی آمیخته به رنج و یأس. آخر چرا من؟ من که این همه تلاش کردم بهتر باشم، بهتر دیده شوم، بین اطرافیانم کم نیاورم و تلاش کردم که دیگران متوجه کمبودها و کاستیهای زندگیام نشوند، اما باز هیچ چیزی جای خودش نیست و این حس به شدت مرا آزرده خاطر میکند. به رسیدهای پرداختی اقساطم نگاه میکنم. چه پول هنگفتی را بابت چیزهایی که اصلاً به دردم نخورده پرداخت کردم و دقیقاً زمانی که همکارانم در کار مفیدی میخواستند سرمایهگذاری کنند من هیچ پس اندازی نداشتم؛ چراکه همه درآمد خود را صرف تجملات زندگی کردم. از همه اینها گذشته هیچ آرامشی را حس نمیکنم، بلکه هر روز بیش از پیش در یأس و غم فرو میروم و...»
این میتواند داستان هر کدام از ما یا اطرافیان ما در این زندگی و عرصه پر از تکنولوژی باشد. تلاشی که هر یک فکر میکنیم برای رفاه بیشتر میکنیم، اما در واقع هر روز خود را به ورطه افسردگی میکشانیم. یکی از این حالتها تجملگرایی است و این مقوله را بسیار در جامعه مشاهده میکنیم.
تجملگرایی، مرهمی کاذب بر زخمهای شخصیتی
افرادی که به تجملگرایی رو میآورند معمولاً چیزی از درون آنها را آزار میدهد. مراجعی داشتم که خانوادهاش را در شرایط سختی قرار داده بود تا جهیزیه بسیار سنگینی برایش تهیه کنند که خود این عامل دلیل بر ناراحتی و تنش در زندگی مشترکش شده بود، از آنجا که خانواده همسرش شرایط مالی بهتری نسبت به او داشتند، وی خواسته بود بهترین وسایل از نظر خود را تهیه کند تا مورد احترام بیشتری واقع شود و از آنجا که چنین مسئلهای برایش توقع بیشتری را ایجاد میکرد، بنابراین آنطور که تمایل داشت مورد احترام قرار بگیرد، قرار نمیگرفت.
این مقوله باعث تنش و اختلافات خانوادگی بین او و همسرش و خانواده او شده بود و نه تنها سازه زندگی خودش به هم ریخته شده بود، بلکه شرایط سنگین تحمیل شده بر پدر و مادرش هم باعث اختلافات شدیدی بین آنها شده بود و احساسی که این فرد تجربه میکرد پر بود از حس یأس و غم و اندوه و احساس بیارزشی و پوچی که با آن دست و پنجه نرم میکرد.
به گفته خودش زندگیای که تصور میکرده اصلاً اینطور نبوده و تمام آرزوهایش با تجملگرایی نقش بر آب شده بود... حال مهم این است که این فرد به دنبال چه چیزی این همه خود و اطرافیانش را تحت فشار قرار داده است؟ آیا واقعاً داشتن وسایل مارک توانسته بود احترام مضاعفی برایش به ارمغان بیاورد؟ این فرد به دنبال چه حس درونی و چه نتیجهگیری در درون خود دست به چنین اقدامی زده است؟
اغلب افرادی که اسیر تجملگرایی و افراط در تهیه وسایل یا امکاناتی که لزوماً نمیشود اسم امکانات مورد نیاز را برای آنها گذاشت میروند به دنبال پوشش دادن حسهای درونی خود هستند که از آنها رنج میبرند. مثلاً همین فرد خواستهاش، پذیرش و مورد احترام بودنش را توسط همسر و خانواده همسرش میخواست، اما راهی که رفت چهره بدی از خود نشان داد که نه تنها پذیرفته نشد، بلکه طرد هم شد و افراد معمولاً چیزی را میخواهند ولی مسیرهای انتخابی را از راه درستی نمیروند و مرهمی کاذب بر زخمهای شخصیتی خود میگذارند.
تجملگرایی محصول یک ذهن سالم نیست
اینکه ما بخواهیم پذیرفته شویم و مورد احترام قرار بگیریم بد نیست و همه خواهانش هستیم ولی اگر این مقوله به افراط برود و ما همه چیز را بر این مبنا تنظیم کنیم که باید در جمع همیشه بیشترین توجه به سمت ما باشد و ما اگر مرکز توجه نباشیم رنج میکشیم، این خود مشخصهای از اختلال شخصیت است که در صورت افراط و تکرار در ابعاد گوناگون باعث آسیب به شخص و اطرافیانش میشود.
تجملگرایی محصول یک ذهن سالم نیست، چون فردی که سلامت روان دارد خود را به خاطر دیگران در شرایط بغرنج و سخت قرار نمیدهد که هم خود آسیب ببیند و هم دیگران، اما به هر حال وقتی ما به این آگاهی میرسیم که خیلی از واکنشهای ما برای سرپوش گذاشتن حسی است که از درونمان سرچشمه میگیرد، بنابراین در پی حل آنها میرویم تا به شیوه درست حل و فصل شود.
تجمل گاهی تنش میآورد نه آرامش
دنیای مدرن امروز از ما چیزهای فراتری برای ارتباط میخواهد، رفاه شاید در ابعادی نیاز جامعه امروز است، اما به شرطی که در راستای درستی شکل گیرد، نه اینکه با بیتدبیری تبدیل به اسراف شده و باعث آسیب اقتصادی به ما نیز شود و امنیت مالی ما و خانوادهمان را به خطر بیندازد. اصلاً رفاهی که ما خود را به خاطرش به سختی میانداریم آیا واقعا نیاز ماست؟ برای ما آرامش میآورد یا تنش؟ باعث تقویت ارتباط ما با اطرافیان میشود یا صرفاً فاصله ما را با افراد بیشتر میکند؟ این کار ما توجیه اقتصادی درستی دارد یا صرفاً یک هیجان گذراست؟ در واقع آنچه برای افراد میتواند شرایطی را فراهم آورد که پذیرفتهتر شوند و بتوانند ارتباط بهتری با اطرافیانشان داشته باشند از شخصیت آنان سرچشمه میگیرد نه تجملات!
زمانی که ما به شناخت درستی از خود برسیم و شخصیت خود را بهتر بشناسیم، طبیعتاً نیازهای خود را بیشتر درک میکنیم و بهتر میتوانیم نیازهای واقعی خود را شناسایی کنیم. مثلاً اگر ما تجملگرایی را به خاطر دیده شدن پیش میگیریم و در تلاش سختی هستیم تا خودمان را مطرح کنیم تا به نوعی دیده شویم، با افزایش تجملگرایی نه تنها توفیق نمییابیم بلکه ما داریم به نوعی اختلال درونی خود را تقویت میکنیم. پس اگر این حس درونی حسادت و دیده شدن ما را به شدت آزار میدهد باید در حل آن بکوشیم. البته وجود فضای مجازی و آنچه برخی افراد از خود به نمایش میگذارند نیز جای بحث دارد. این دسته از افراد معمولاً نمیتوانند در دنیای واقعی خود، مسائلشان را حل کنند و در فضای مجازی داشته یا نداشته خود را با حالت اغراق به نمایش میگذارند و این نیز باعث برداشت اشتباه خیلی از افراد میشود و میپرسند چرا سبک زندگی اینها خاص است و چرا ما نمیتوانیم مانند این افراد زندگی کنیم؟ واقعیت اینجاست افرادی که واقعاً موفقیت کسب میکنند و افراد موفقی محسوب میشوند، ممکن است از فضای مجازی صرفاً برای اطلاعرسانی یا تبلیغات استفاده کنند، اما قطعاً چیزی که نیستند را به نمایش نمیگذارند یا آنقدر مشغول هستند که فرصت اینکه به حواشی بیپایه بپردازند را ندارند.
بهتر است این قضیه را درک کنیم که واقعاً افرادی که در شرایط مناسبی هستند و در همه ابعاد به نسبت موفقیت کسب کردهاند در دنیای واقعی به دنبال اثبات خود و کسب اعتماد به نفس در دنیای مجازی نیستند. دنیای مجازی فضایی جهت ارتباطات سازنده است نه به نمایش گذاشتن آنچه نیستیم.
افرادی که از عدم عزت نفس و اعتماد به نفس رنج میبرند گاهی با رفتارهایی از جنس تجملگرایی به دنبال اثبات خویشتن و ایجاد اعتماد به نفس هستند تا بتوانند روی این حس درونی خود سرپوش بگذارند ولی از آنجا که عزت نفس و اعتماد به نفس از درون سرچشمه میگیرد باید به این افراد گفت که اگر مثلاً پولت یا ماشینت را از تو بگیرند چه چیز دیگری برایت باقی میماند؟
پذیرش بیماری گام اول درمان است
بدون شک افرادی که شدیداً درگیر تجملگرایی هستند کم نیستند و هر کدام طبعاً از چیزی رنج میبرند و شاید خودشان هم از اینکه در ورطه تجملگرایی افتادهاند در رنج هستند ولی با آگاهی نسبت به این مسئله و آموزش مهارتهای درست میتوان بر مشکل فائق آمد. اگر در وجودتان احساس فشار میکنید که باید حتماً به خاطر اثبات خود به هر طریقی از تجملات استفاده کنید تا دیده شوید یا جهت دریافت توجه دیگران خود را به سختی بیندازید و اگر از این وضعیت ناخشنود هستید بدانید که برای مشکل شما راه درمان هم وجود دارد، اینکه شما میتوانید با رجوع به یک مشاور خوب و شناخت شخصیت خود و دیگران بدون اینکه نیاز باشد هزینه سنگینی را متقبل شوید، فرد ارزشمندی به معنای واقعی باشید. فراموش نکنید پایه اول درمان، پذیرش و آگاهی است، پس هیچ گاه از اینکه بهتر شوید نترسید.
*روانشناس بالینی