سرویس سیاسی جوان آنلاین: تاریخ ۴۰ ساله انقلاب اسلامی همواره نشانگر سیر توطئههای دولت امریکا علیه ملت ایران و جمهوری اسلامی بوده است. امروز و در آستانه جشن ۴۰ سالگی انقلاب نیز امریکاییها با طرح موضوعاتی، چون «تابستان داغ» نوعی جنگ روانی با رویکرد براندازی نظام اسلامی و شکست ملت ایران را در کنار طراحی همهجانبه اقتصادی و امنیتی دنبال میکنند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگویی با محمدحسین صفارهرندی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ابعاد مختلف نقشه راه دشمنی دولت امریکا علیه ایران اسلامی را ناظر به بیانات اخیر حضرت آیتالله خامنهای در دیدار خانواده شهدا تحلیل کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی دو محور «تحریمهای اقتصادی» و «اقدامات ضد امنیتی» را بهعنوان راهبردهای اصلی دشمن مطرح و به طرح کلیدواژه «تابستان داغ» از سوی دشمن اشاره کردند. تبیین شما از جزئیات این نقشه دشمن چیست؟
یک آرزوی ۴۰ سالهای را امریکاییها در ذهن و دل خودشان پروردهاند و علیالدوام این آرزو را از دست ندادهاند و با خودشان داشتهاند. برای اینکه این اتفاق بهاصطلاح «تابستان داغ» که مدنظر آنها بود محقق بشود (که البته همین تعبیر را سالهای قبل هم به کار برده بودند) چند عامل باید دست به دست هم میداد. آنچه همیشه موجود بود، آرزوی پلید امریکاییها و در واقع آن اراده و انگیزههای ابتدایی آنها بود. اما آنها برای این آرزو، توطئه هم طراحی و عناصری را از جانب خودشان مهیا کردند. بخشی از این عناصر، همان دشمنان بیرونی و ضد انقلاب بیرونی هستند که بعضاً در محیط داخلی تأثیرگذار هستند، بعضیشان هم شرکای امریکا هستند، مثل بعضی کشورهای منطقه، از رژیم پلید صهیونیستی گرفته تا رژیمهای مرتجعی مثل عربستان و بعضی مشابههای او، اینها هم کارهایی را ساماندهی کرده و عناصری را به کار گرفته و گروهکهایی را تجهیز کرده بودند و به آنها پرداختهای سنگین مالی داشتند.
امریکاییها روی یک عاملی هم حساب کرده بودند و آن اینکه مردمی که همیشه بهعنوان اصلیترین پشتوانههای نظام روبهروی آنها میایستادند، به دلیل تحریمها و فشارهای وارده بر زندگیشان، برای دفاع از نظام بیانگیزه باشند، البته این محاسبه هم مثل همه محاسبات ۴۰ سال گذشته غلط بود.
یک عامل دیگر هم این بود که بالاخره در قبال این توطئههایی که آنها طراحی میکنند، در کشور، نهادها و دستگاهها و گروههای نخبه انقلابیای هم هستند که در جبهه مقابل آنها صفآرایی میکنند.
ممکن است درباره سوابق کاربرد عنوان «تابستان داغ» از سوی امریکاییها توضیح بفرمایید.
سال ۸۲ بود، یعنی سالی که امریکاییها وارد عراق و افغانستان شده بودند. آنها این دو کشور را اشغال و نیروهای نظامیشان در حدود تعداد ۱۵۰ هزار نفر در این منطقه استقرار پیدا کرده بودند. در حقیقت مرزهای ما از سمت شرق و از سمت غرب، آلوده به حضور نیروهای مسلح ناتو شده بود. ما آن زمان از مدتی قبل (در فروردین ماه آن سال)، این ادبیات «تابستان داغ» را بر زبان بعضی از مقامات امریکایی میشنیدیم که میگفتند امسال تابستان داغی در انتظار تهران است، به همین خاطر نیروهای نظام حواسشان جمع بود. یک بهانهای را در خردادماه، فکر میکنم در ۲۰ خردادماه سال ۸۲ در اطراف کوی دانشگاه به وجود آوردند به اسم مثلاً بد بودن کیفیت غذای دانشگاه و این حرفها، بعد پیوند برقرار کردند بین آن ظرفیت اعتراضی کوی دانشگاه با بیرون از دانشگاه، کشیده شد به آشوب خیابانی.
این آشوبها چند روزی هم در تهران ادامه داشت ولی با برخورد بسیار قوی و خوبی که نیروی انتظامی وقت آن زمان به همراه نیروهای بسیجی انجام داد، آن غائله خاتمه پیدا کرد. بعدها شاید یک ماه بعد بود که یک فرمانده انگلیسی آمد و گفت: قرار بود ما در شرایطی که ایران دچار آشفتگی و آشوبزدگی میشود، نیروهایمان را از بخش جنوبی کشور، یعنی از خوزستان وارد ایران کنیم و آشوب داخلی را پیوند بزنیم با تجاوز خارجی و کار جمهوری اسلامی یکسره بشود، منتها گفتند آن چیزی که سبب شد این ماجرا خنثی شود، اولاً این بود که دامنه آن آشوبهای داخلی خیلی گسترده نشد و زود جمع شد و در ثانی ما به یک ارزیابیای رسیدیم و آن اینکه ما اگر بزنیم به خط ایران و وارد ایران بشویم نهتنها در برابرمان مقاومتی از جنس نیروهای بسیجی و پاسدار و نیروهای مسلح ایران را شاهد خواهیم بود بلکه با یک ظرفیت ضربهزننده از پشت سر هم مواجه میشویم که آن عراقیهای طرفدار ایران هستند و عملاً از دو طرف، ما مورد فشار قرار خواهیم گرفت.
این خیلی روشن نشان میدهد وقتی اینها میگویند تابستان داغ، توصیف وضعیت نمیکنند بلکه دارند از یک برنامهریزی حرف میزنند؛ برنامهای که برایش پول گذاشتند و آدم استخدام کردند. در همان سال ۸۲ کسانی از عناصر ضد انقلاب در خیابانهای تهران و در همان آشوبها دستگیر شدند که فاصله بین دستگیریشان تا زمانی که از طریق فرودگاه به کشور وارد شده بودند، یک شب بود، یک روز بود، یعنی بلافاصله پس از ورود، وارد توطئه و فتنه شدند، یعنی مستقیم با مأموریت اغتشاش و بلوا آمده بودند.
ما شاهد یک هشدار از سوی رهبر انقلاب خطاب به جریانهای سیاسی بودیم با تأکید بر اینکه «مراقب باشند میدان را برای دشمن آماده نکنند» و حتی اشاره به خطر توطئهگری دشمن در سال ۹۸ داشتند. شما طرح این هشدار از سوی ایشان را بر چه اساسی تحلیل میکنید؟
ما با یکسری خصوصیات در نیروهای سیاسی جامعه مواجه هستیم. بعضی از کسانی که سراغ سیاستورزی آمدند و وارد انتخابات و فعالیتهایی از این نوع شدند، تصورشان این توهم بود که مثلاً میتوانند نظام را با فشارهایی که از بیرون وارد میشود، وادار بکنند به امتیاز دادن در داخل و درحقیقت یکجور مدد بگیرند از فشار خارجی برای اینکه معادلات داخلی را به نفع خودشان تغییر بدهند.
در میان این نیروها، بخشی هستند که بهشدت دچار فساد سیاسی به این معنا شدهاند که حتی حاضرند کشور دچار آشفتگی و جنگ و اتفاقاتی نظیر آنچه در کشورهای مجاور ما در عراق و سوریه افتاد، بشود، اما خواستهها و اغراض شخصی آنها هم محقق بشود. آن جریان رادیکال به موازات افزایش مشکلات داخلی، گاهی وقتها بهاصطلاح زبانش درازتر میشود، مثل همین روزها. وقتی آدم این رفتار را مشاهده میکند باید در حقیقت مترصد بعضی از اقداماتی باشد که ممکن است عامل اجراییاش، عناصر اینگونه با این مشخصات باشند، عناصری که حتی گرا میدهند به دشمن بیرونی. من خاطرم هست در قضایای اوایل دهه ۸۰ بعد از ورود امریکاییها به عراق و افغانستان، در بعضی از روزنامههای آن روز مطالبی نوشته میشد از زبان مردم که مثلاً چرا نمیآیید ایران را هم بمباران کنید که ما هم مثل عراقیها و افغانستانیها راحت بشویم. این افراد اینگونه هستند که به قیمت رسیدن به اهوای خودشان، کشور را به آتش بکشند. از این جهت آن هوشمندی و هوشیاری دائمی و مترصد بودن در مقابل اقدامات توطئهآمیزی که در فضای رسانهای اتفاق میافتد و گاهی حتی به تریبونهای رسمی راه پیدا میکند، لازم است و بیشتر از هر چیز واکنش ما باید در جهت روشن شدن اذهان عمومی و مهیا بودن مردم برای مقابله با خطر سوریه شدن ایران باشد.
مسئله دیگری که از سوی رهبر انقلاب مطرح شد، بحث «لزوم مراقبت مسئولان برای فریب نخوردن مقابل زبانبازی و ظاهرسازی دشمن» بود. ارزیابی شما از این تذکر ایشان و ابعاد آن چیست؟
ما مواجه هستیم با نوعی از رفتار از سوی امریکاییها و شرکای اروپاییشان که اگرچه ممکن است یک اختلاف سلیقههایی با هم داشته باشند، اما در نهایت امر دیده میشود که در یک نقاطی با همدیگر «اشتراک در عمل» دارند و حاصل اشتراکشان در واقع محروم کردن ما از دستیابی به حقوق حقهمان در معادلات مختلف جهانی بوده است.
به نظرم آن چیزی که دولتمردان ما باید با توجه و دقت بیشتری مدنظر قرار بدهند این است که روی کسانی و جاهایی حساب باز نکنند که اختیار آنها دست خودشان نیست. این خیلی حرف دقیقی است که چرا ما باید بیاییم سرمایهگذاریهای اصلیمان را در ارتباط با کشورها یا دولتهایی انجام دهیم که هیچگونه تأثیری نمیتوانیم در تصمیمگیریهای آنها داشته باشیم. ما اگر عمده همّتمان مصروف این بخشی باشد که اختیارش کاملاً دست خودمان است و ارتباطی با بیرون کشور ندارد، علاوه بر اینکه محیط داخلی را جوابگو است، زمینهای را هم برای تجدیدنظر شرکای بیرونی ما فراهم میکند.
ما در گذشته مواردی را داشتهایم که وقتی از خودمان استغنا نشان دادهایم، همان دشمنی که ما را ترک و تحریم کرده بوده، خودش آمده و پیشنهاد آورده حاضر است با ما کار بکند. متأسفانه ما در دولتمردان فعلیمان آثاری از این نوع نگرش را - نگرش همراه با استغنا و علوّ طبع- در مواجهه با عناصر بینالمللی نمیبینیم یا لااقل این درایت را در برگزیدن شرکای یکمقدار مطمئنتر در محیط جهانی نشان ندادند که با آن کسانی شراکت ایجاد کنند که حاضر شدند در دوره تحریم، حتی به قیمت اینکه گاهی وقتها یک ضرباتی را دریافت بکنند، با ما همراهی کنند. ما در شرایطی که بحث این بود که تحریمها برداشته میشود، با دستپاچگی باز رفتیم سراغ همان تحریمکنندگان!
این روزها شاهد برخی اظهارنظرها هستیم که باز هم نشان از نوعی گره زدن مسائل معیشتی مردم با حوزه تصمیمات دیپلماتیک و دولتهای بیگانه دارد. چه برداشتی از اینگونه سخنان دارید؟
ناجوانمردانه است گروگان گرفتنِ رفاه مردم. زندگی جاری مردم را گروگان بردن به پای یکسری اغراض و مقاصدی از جنس مقاصد سیاسی، به نظرم خیلی ناشایست است به خصوص وقتی معلوم شد که مثلاً وقتی به مردم وعده این را دادیم که اگر فلان چیز را میخواهید، پس بیایید پای برجام، در عمل محقق نشده، یعنی دولت در آنجا لااقل بدهکار مردم است؛ سر وعدهای که داده و این وعده عملی نشده است، البته مسئول آن را میتوانیم بگوییم دولت ما نیست، مسئولش آن چهره پلید دنیای استکبار است، اما دولتمردان ما شریک در جا انداختن این گزاره در ذهن عامه مردم بودند که اگر راهحل میخواهید باید پناه ببرید به بیرون. این جواب نداد. جفاست که دوباره مردم را بخواهیم ببریم به یک آبشخوری که از قبل خشکیده است و سرابی بیش نیست.
این کار دارد متأسفانه این روزها هم انجام میشود که حالا اگر میخواهید ۲۰ درصد برخی چیزها ارزان بشود، تسهیلات در زندگیتان ایجاد بشود، بیایید FATF را بپذیرید. من نمیخواهم بگویم که الان FATF را نپذیریم، من میگویم دلایل ما برای پذیرفتنش نباید این نوع گروگانگیری باشد، دلایلش باید منطقی و معقول باشد، عقلای قوم بنشینند با همدیگر بحث کنند، حاصل مباحث علمی این باشد که یا بپذیریم یا نپذیریم. چرا از احساسات مردم سرمایهگذاری بشود؟ چرا از عواطف پنهان و آشکار مردم سر این چیزها مایه گذاشته بشود؟ این به نظرم جفاست.