سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: هفته گذشته حسین زمان پس از ۱۷ سال کنسرت خودش را در برج میلاد برگزار کرد و با استقبال خوبی مواجه شد. حسین زمان، علیرضا عصار، خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی و قاسم افشار نسلی بودند که در دهه ۷۰ وارد دنیای موسیقی شدند و تحول بزرگی ایجاد کردند.
هرچند در آن زمان و بعدها نسبت به شباهت این صداها با نمونههای قبل از انقلابی و خارج از کشوری نقدهایی مطرح شد. گذشتزمان و بروز و ظهور خوانندههای تازه و کمتوان باعث شد دوباره بخشی از مردم که دنبال موسیقی استاندارد و با کیفیت بودند، سراغ قدیمیترهایی بروند که امتحانشان را پس دادهاند.
در این میان البته یک مانع بزرگ وجود داشت و آنهم مافیای موسیقی بود. مافیایی که چهرههای تازه را با هدف درآمدزایی معرفی و برای آنها تبلیغات گستردهای کردند. قاسم افشار یکی از همان خوانندگان دهه هفتادی است که مافیای موسیقی را تایید میکند و گلایههایی هم از همین مافیا دارد. قرار است پس از محرم و صفر کنسرتی را برگزار کند و امیدوار است که این اتفاق در سال جاری بیفتد.
کنسرت همدورهایتان حسین زمان را شنیدید؟
بله، دعوت شده بودم و در کنسرت ایشان بودم.
چه حس و حالی داشت؟ چون متاسفانه نسل شما به کناری رفتهاند. ظاهرا فاصله گرفتهایم از آن مولفههای موسیقی که در دهه ۷۰ هدفگذاری شده بود. موافق این صحبت هستید یا مخالف؟
فاصله گرفتن من و نسل ما دو حالت داشت؛ اول اینکه من بهشدت با این گفته که ما نیستیم، مخالف هستم و ما هستیم. صحبتی که آقای حسین زمان عزیز در کنسرتش کرد، بسیار جالب بود که گفت به من گفتند شما کنسرت نگذار، آبرویت میرود. به آقای زمان گفته بودند؛ که البته ایشان هم گفته بود اگر قرار است که آبرویی برود آبروی من میرود، اشکالی ندارد. به من گفتهاند که شاید نسل امروز دیگر شما را نخواهند که ایشان گفته بود اشکالی ندارد، من میآیم ببینم که واقعا من را میخواهند یا نمیخواهند؟ خب کنسرت را دیدید، دو سانس بود، من خودم در سانس اول حضور داشتم که استقبال بسیار خوبی شده بود.
این نشاندهنده این بود که مردم این موسیقی را دوست دارند. برایم در شب کنسرت زمان این اتفاق افتاد؛ اینکه مردم بعد از سالها آمدند و کلام و صدا شنیدند. با توجه به این اشعار ضعیفی که دوستان در حال حاضر دارند کار میکنند، من بهطور کل دو کنسرت در تمام زندگیام رفتهام. یکی کنسرت حسین زمان و یکی هم کنسرت علی زندوکیلی بود. در هر دوی این اجراها هم کلام میشنوید و هم صدا.
فاصلهای که اتفاق افتاد بخشی از آن -حالا من خودم را میگویم- دست خودمان بود و بخش دیگر آن دست متولیان فرهنگی. زمانی که به شما سخت بگیرند مطمئن باشید که تا اندازهای فاصله میگیرید. نه اینکه دلزدگی بهوجود بیاید، ناخودآگاه فاصله میگیرید. این برمیگردد به اینکه من سه سال پیش مجوز اجرای کنسرت را در تهران گرفتهام، در آن زمان مدیریت ارشاد آقای پیروز ارجمند بودند. ایشان خیلی هم به من لطف داشتند. بعد ایشان رفتند. قرار بود در تالار وحدت سالن بگیرم که به من ندادند.
چرا؟ این سالن ندادن به چه علت بود؟
چیزی نگفتند. خانمی با من تماس گرفتند و گفتند، ۱۰ روز بعد یک سالن به شما میدهیم. من گفتم خانم ۱۰ روز بعد؟ الان هم که شب است، میشود ۹ روز، من کاری نمیتوانستم انجام بدهم. زمان تبلیغ و جمع گروه نداشتم. یعنی عملا نمیگذارند که شما کار را انجام دهید. انشاءالله بعد از محرم و صفر قرار است در تهران کنسرت داشته باشم.
تاریخ دقیقش مشخص شده است؟
تاریخ دقیقش را نمیدانم...
امسال قطعا برگزار میشود؟
انشاءالله، اگر باز ما را نزنند؛ در سال ۹۸ بله قطعی است. اگر اشتباه نکنم آقای حسین زمان ۱۷ سال کار نکرد. من ممنوع نبودم. من هم، ولی ۱۰ تا ۱۱ سال روی استیج نیامدهام. کنسرت ندادهام. برنامه ارگانی زیاد داشتم، ولی استیج زنده است. ارکستر و با گروه زنده است. امیدوارم این اتفاقات بیفتد.
من هم صمیمانه امیدوارم این اتفاق بیفتد. در نشست خبری آقای زمان، یکی از نکاتی که خبرنگاران از ایشان سوال میکردند و البته فکر میکنم برای خود ایشان هم مهم بود، این مساله بود که گذشت زمان چه تاثیری روی صدا گذاشته است؟ اینکه وقتی سن بالا میرود، باعث میشود صدا تضعیف شود، مخصوصا شما ترانههایی را انتخاب میکنید که گامشان بالاست و نیاز به قدرت صدا دارد. فکر میکنم گذشت زمان به شما کمک کرده است. درست است؟
بابت چه چیزی به من کمک کرده است؟
کسانی هستند که وقتی سنشان بالا میرود، صدایشان ضعیف میشود، من فکر میکنم درمورد شما و آقای زمان این اتفاق نیفتاده است.
خب برای آقای زمان احساس میکنم که روزهای سختی وجود داشت. فکر کنید ۱۷ سال صحبت نکنید، من اصلا نمیگویم خواندن، فقط نتوانید صحبت کنید. شما اگر نتوانید ۱۷ سال صحبت کنید اصلا صحبتکردن از یادتان میرود. طبیعی هم است. حسین هم برنامهاش را بسیار خوب انجام داد. من خودم هم تمرینهایم را دارم. کارهایم را انجام میدهم. روزانه شاید نیم ساعت، یک ساعت، نمیگویم هر روز، ولی هفتهای دو تا سهبار تمرین نیم تا یک ساعت را دارم و با پیانو میخوانم. این تمرین به این خاطر است برای روندی که دارم اتفاقی نیفتد و خدا را شکر هم اتفاقی برایش نیفتاده است.
خود خواننده گفت صدای من کپی نیست
یکی از اولین کارهایتان را شنیدم که استانداردهای موسیقی آن نیز در سطح بالا بود، ولی متاسفانه بهدلایل مختلف شنیده هم نشد، قطعه «بندرگاه گریه» از آلبوم «قرمزته» بود. این کار بهنظر من کار سختی بود، حتی در شروع با گام بالا شروع میشد و... فکر میکنم درمورد بقیه کارهایتان هم این صدق میکند و میتوانیم بگوییم آنچنان که باید تبلیغ بهخصوصی درمورد آن نشد. تبلیغات بهمعنای واقعی آن نشد. بیشتر بهسمت حاشیه رفت که صدای قاسم افشار شبیه صدای فلان کس است و دیگر موارد. اینکه خود آلبومها مستقل از خواننده نقد نشدند. فکر نمیکنید خودتان در این قصه موثر بوده باشید؟ بهتر نبود بحثهای فنی داشته باشید تا اینکه جواب بدهید به آنهایی که میگویند صدای شما شبیه صدای فلان خواننده آنطرف آبی است و... یعنی بحث بهجای اینکه سراغ حاشیه برود، برود بهسمت تحلیل فنی.
بهعنوان کسی که بیش از ۳۰ سال است فعالیت موسیقی انجام میدهم، باید بگویم بستر موسیقی در آن زمان که ما آمدیم خیلی بد بود. برای مردم اینطور تداعی شد که صدای من شباهت زیادی به صدای فلان خواننده دارد. من از این داستان ناراحت نمیشوم. حالا که شما را میخواهند مقایسه و قیاس کنند با یک چهره مهم قیاس کنند. اما خودم بهشدت با این مخالف هستم. به این دلیل که...
با چه چیزی مخالف هستید؟
اینکه به شما میگویند تقلید میکنی. شاید شباهتهایی داشته باشد، ولی بهطور کل حنجره من، فرم خواندن من، برای خودم است. شاید بیایم ترانهای از این خواننده را بخوانم و خیلی هم نزدیکتر شود و این به این خاطر است که من آن صدا را دوست دارم، اما این موردی است که در بافت حنجره و صدای من وجود دارد و من حتی چهار، پنج سال قبل در خارج از کشور با این ایشان دوبار جلسه داشتیم، ایشان خودشان هم میدانست که این صدا، صدای خود من است. از زمانی که مرحوم بابک بیات زنده بود. به هر حال متاسفانه یکسری حاشیهها را مردم ما میسازند.
من اعتقاد دارم همهچیز در مملکت ما درست و خیلی عالی است، ولی یکسری حاشیهها را میکشند و جلو میآورند. این فلان است، این اینطوری است و... من زیاد به این چیزها اهمیت نمیدهم. چون فکر میکنم نخنما و کمرنگشده است. ولی این موارد در اینستاگرام و فضای مجازی باز هم هست. بهتر است که ببینید و رد شوید. اگر بخواهید کامنتها را بخوانید، کلافه میشوید. بگذارید مثالی بزنم، یک آقای خوانندهای است، البته من اسم نمیآورم، سه هزار تا حرف نامربوط و فحش برایش میفرستند و بعد کنسرتش شلوغ میشود. اگر بخواهید به کامنتها توجه کنید در هیچ کاری نباید فعالیت داشته باشید.
مافیای موسیقی را بهشدت قبول دارم
مسالهای که در موسیقی وجود دارد و در چند سال اخیر بسیار زیاد هم شده است، حضور و وجود «مافیای موسیقی» است. اینکه چهرههای قدیمی کنار بروند و چهرههای جدید بیایند. چهرههایی که گفته میشود یک سری از آنها با پول و عده دیگرشان با پارتی آمدند و تهیهکنندگانی که خودشان میآیند و به اینها به چشم یک کالا نگاه میکنند و میگویند خب سود این خواننده اینقدر است، سود فلان خواننده اینقدر است، صراحتا مافیای موسیقی را قبول دارید، دیدید یا نه؟
بله، هست. قبول دارم. بهشدت هم قبول دارم. مصاحبههای مختلفی از دوستان هم دیدهام که به موسیقی بهعنوان یک کالا نگاه میکنند. واقعا هم نگاه کردهاند و حتی مصاحبههای مطبوعاتی هم گذاشتهاند و گفتهاند. من اعتقادم این است که خب درست است در موسیقی هم باید نگاه بیزینس وجود داشته باشد. مثلا شما میآیید و هزینه میکنید و سالن میگیرید و... خب بله، اینها لازم و ملزوم هم هستند. ولی اگر بخواهید به این چشم نگاه کنید، این دیگر فرهنگ نیست. کار فرهنگی نیست. شما اگر بخواهید همهچیز را در پول نگاه کنید، دیدگاه فرهنگی کنار میرود، فقط به این فکر میکنید که من مثلا از آقای افشار یا دیگری چطور میتوانم پول دربیاورم. وقتی این دیدگاه پیش میآید درنتیجه میشود موسیقی فعلی ما که درحالحاضر آن را ضعیف میشنویم. بعد بحث فنی کنار میرود و مسائل بیزینسی جلو میآید، کلام و صدای خوبی نمیشنوید. متاسفانه در یک سری از کنسرتها این اتفاقها میافتد. مخاطبان هم بهبه و چهچه میکنند و بالا و پایین میپرند. نمیدانند که خواننده دارد پلیبک میکند. خواننده ۱۰ تا کار میخواند، پنج تا پلیبک میکند. فیلمهایش هم بیرون آمده است.
بله، فیلمهایش هم بیرون آمده است، عذرخواهی هم کردند، اما ظاهرا پلیبک خواندن باز هم ادامه دارد.
بله، هست. در خاطرم هست زمانی که ما شروع کردیم، برایمان کارشناس میفرستادند. کارشناس میفرستادند که بنشیند در سالن و کنسرت را ببیند و بعد برود بگوید که خوب بوده است یا خوب نبوده است، اینطور بوده است. الان که بههیچعنوان این موارد وجود ندارد. برخی خوانندههای الان هم اگر بخواهند بخوانند هم نمیتوانند. یک سریهایشان متاسفانه این کار را هم میکنند و درنتیجه موسیقیمان این میشود که درحالحاضر میبینیم.
مردم سلیقهشان تغییر کرده است؟
آن کسی که برای خوانندگی میآید و این کار را دوست دارد، به این کار ندارد که پلیبک است، چون خواننده را دوست دارد. او نمیآید که...
مافیا و دورهمی و خندوانه
چه موردی را دوست دارد؟ موسیقی خوبی که نمیشنود؟ صدای خوبی که نمیشنود؟ بحث من این است که تحتتاثیر یک سری جوسازیها و رسانهها و تبلیغات است. چیزی که مشخص است اینکه موسیقی باید به دل بنشیند.
در اینستاگرام و... یک سری دوستان هستند که هزینههای کلان میکنند. من کسی را میشناسم که فقط برای یک قطعه ۷۰۰ میلیون تومان خرج کرده است. یا مورد دیگری را میشناسم که ۳۰۰ میلیون تومان تنها برای یک کار خرج کرده است البته منظورم تبلیغ کار است نه انجام خود کار. وقتی ما برنامهای داریم مثل برنامه دورهمی آقای مهران مدیری که تمام هم شد، خوانندهای میآید که کسی آن را نمیشناسد، بعد میلیونها نفر از این طریق آن را میبینند، فرض میگیریم آن خوانندهای که رفته است به برنامه آقای مهران مدیری، خواننده نبوده است، شاید خود آقای مدیری هم خیلی تمایل نداشته باشد که فلان خواننده بیاید، ولی خب پشت قضایا بده و بستانهایی وجود دارد. منظورم به خود آقای مدیری نیست، نه اینکه او نقشی داشته باشد. عوامل برنامه میآیند و خوانندهای را میآورند که شاید در اندازه آن برنامه نبوده باشد، ولی همین برایش تبلیغ میشود. برنامه دورهمی خیلی بیننده داشت. وقتی شما را در آنجا میبینند انگار که ۳۰ میلیون نفر شما را دیدهاند و این مهر تایید است. مردم این دیدگاه را دارند که آقای مدیری او را آورده است. برای آن خواننده این برنامه تبلیغی خوب بهشمار میآید. بعد از آن هم شروع میکند به خرجکردن. من خودم در این مدت دو تا سه سال که برنامه مدیری ادامه داشت، دعوت نشدم حتی برای یکبار. نمیگویم توقع دارم، ولی حق من بود که باشم. حتی در خندوانه؛ متاسفانه به خندوانه هم نیامدم. این اگر باند نباشد، چه میتواند باشد؟ من خواننده که حالا نمیگویم خیلی خوب هستم، ولی جایگاه که داشتم، آقای مهران مدیری هم من را کاملا میشناسد. نسل ما را کاملا میشناسد. ولی خب من در این برنامه دعوت نشدم که میشود رانت و باند. منظورم اصلا به آقای مدیری نیست. دستهای بالاتر را میگویم. البته که ایشان هنرمند خوب و بزرگی هستند.
تاثیر موسیقی بر جامعه
نکتهای دیگر، کارها و کلامهایی است که در سالیان اخیر میشنویم، بیشتر بحث جدایی و قهر است. اگر هم عاشقانه است سطحیترین و مبتذلترین شکل آن است. ما کارهایی درخصوص رابطه عاطفی در خانواده کم داریم، کارهایی که برای زن و شوهر است، برای پدر و پسر است، مادر و دختر است، مادر و پسر است، کار برای اینها کم داریم. درحالیکه صاحبنظران میگویند موسیقی در کیفیت زندگی بسیار تاثیرگذار است و بر سبک زندگی و اصلاح جامعه. نگاه خشن یا نگاه عصبی جامعه را میتواند آرام کند. میخواستم در این خصوص صحبت کنید.
موسیقی تاثیرگذارترین عنصر برای هر موردی است. چون سریع هم اتفاق میافتد. فرض میگیریم خدای ناکرده اتفاق بدی در کشور ما میافتد مثل زلزله، وقتی شما موسیقیای را میسازید مربوط به آن و با همان تصاویر زلزله یا اتفاقاتی که افتاده است، صدبرابر انعکاس دارد و میتواند تاثیرگذار باشد. چه از نظر اینکه مردم بیایند کمک کنند یا هر اتفاق دیگری که در کنار آن است. اما موسیقی میتواند به همان صورت که حال شما را خوب کند، حال شما را بد هم بکند. یعنی هم میتواند خوشحالت کند و هم میتواند ناراحتت بکند. تاثیرگذاری موسیقی حتی میتواند در روابط خانوادگی باشد. در روابط پدر، مادر، همسر و... که میتواند تاثیرگذار باشد. شما ببینید وقتی که گیاه با موسیقی رشد میکند و درواقع موسیقی میشود غذای گیاه، پس ببینید که چقدر میتواند بر بقیه موارد تاثیرگذار باشد. حتی در جامعه میتواند تاثیر داشته باشد. میتواند بار نشاط برای جامعه داشته باشد. موسیقی بهنظر من یکی از تاثیرگذارترین عناصر در کل دنیا است. حتی موسیقی کمک میکند به صنعت سینما و سریال که داریم میبینیم.
اگر اشتباه نکنم شما خودتان هم در کارهایتان فعالیتهای اینچنینی دارید.
بله، در آلبوم قرمزته کاری بود به نام پدر که ساختیم و در آن زمان خیلی هم قشنگ بود. منتها میگویم کارهایی را که آن زمان ما انجام دادیم -البته در آن زمان اینستاگرام و... وجود نداشت- حالا با این حال که این فضاها وجود دارد، میبینیم آثاری که خیلی خوب است، حالا نمیگویم حتما آثار خود من، درحالحاضر از صداوسیما پخش نمیشود، اما بدترین کارها پخش میشود. اما وقتی ما میرویم صداوسیما، فقط باید کارهای آرشیویمان باشد، کارهای دیگر را قبول نمیکنند و میگویند این مجوز نمیگیرد. ولی خب میشنویم همهچیز گل و بلبل است و دارد پخش میشود.
اما تلویزیون ترانههایی مثل «با انگشت نشون میدن» را پخش میکند یا «هر بار این درو» ...
بله، من سه سال پیش کاری را برای حضرت علی (ع) خوانده بودم، ولی ناظر پخش نگذاشت پخش شود. درحالیکه آن کار را برای حضرت علی (ع) خوانده بودم. این را من خدمت شما بگویم که بهنظرمن موسیقی امروز ما بخش عمده آن دچار بیماری سرطان شده است. بخشی از آن باید شیمیدرمانی شود. متاسفانه دچار بیماری بدی شده است. اتفاقهایی که میافتد، اتفاقهای خوبی نیست و این اتفاقها دقیقا دارد موسیقی را با خود موسیقی نابود میکند.