کد خبر: 1199752
تاریخ انتشار: ۰۱ آذر ۱۴۰۲ - ۰۲:۲۰
زنده‌یاد علامه محمدتقی جعفری تجربه عبور از فلسفه و نیل به حکمت
علامه جعفری بعد‌ها و در گفتگو با یکی از فضلا با صراحت بیشتری از دام‌های موجود در طریق نشو و نمای علمی خویش سخن گفت. وی به صراحت اذعان دارد که مال، مقام و شهرت علمی در زمره موانعی است که در مسیر وی خودنمایی کرده تا او را از نیل به لذت تعلیم و تعلم بازدارد.
احمدرضا صدری

جوان آنلاین: در روز‌هایی که بر ما گذشت از سالروز ارتحال زنده‌یاد علامه محمدتقی جعفری عبور کردیم. به همین مناسبت و در مقال پی آمده، سیر تکامل علمی آن بزرگ را از نگاه وی و دیگران بازخوانده‌ایم. امید آنکه عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

احساس می‌کردم اگر گفته‌های معلم را یاد نگیرم دنیا به هم خواهد خورد
در این مقال سخن را از روایت زنده‌یاد علامه محمدتقی جعفری درباره دوره دانش‌آموزی خویش آغاز می‌کنیم. او اذعان دارد که از بدو تحصیل نوعی عطش علمی را در خود احساس کرده است. امری که تا پایان حیات نیز از آن برخوردار بود و در گفتگو‌های اندیشگی با صاحبنظران، آشکارا نمایانش می‌ساخت. وی در باب این احساس در دوره کودکی و نوجوانی‌اش چنین می‌گوید:

فرزانه‌ای تمدن اندیش با دغدغه آینده بشریت

«در آغاز تحصیل علم برای ما جنبه‌ای حیاتی داشت. متأسفانه الان این حالات را بسیار کم در افراد می‌بینم. وقتی معلم به ما مطلبی می‌گفت، احساس می‌کردیم که اگر آن را یاد نگیریم، دنیا به هم خواهد خورد! ما با این روحیه درس می‌خواندیم. من الان اشعاری را که از منوچهری دامغانی در کلاس پنجم ابتدایی می‌خواندیم در حافظه دارم. معلم‌ها به من خیلی محبت داشتند، چون نمراتم بالا بود، به ویژه در درس ریاضیات. از کلاس اول یک‌باره به کلاس چهارم رفتم و در این کلاس شاگرد دوم شدم و در کلاس پنجم هم شاگرد اول! مدیر مدرسه‌مان یعنی آقای جواد اقتصادخواه، شخص فاضل، متدین و دلسوزی بود. مرتب به کلاس‌ها می‌رفت و سرکشی می‌کرد. یک روز سر کلاس خط ما آمد. من خطم بد بود. به من گفت جعفری این چه خطی است که نوشته‌ای؟ من گفتم خیلی خوب است! گفت حالا که خودت تصدیق می‌کنی، بیا بیرون! یک چوبی به دست من زد که چند ماه دستم ناراحت بود! سالیان دراز گذشت و یک روز در دانشگاه مشهد سخنرانی داشتم. همین که پشت‌میز سخنرانی قرار گرفتم از دور فردی را دیدم که آشنا به نظر می‌رسید. دقت کردم، دیدم آقای جواد اقتصادخواه است! وقتی قیافه ایشان را دیدم به جهت احساس احترام، نتوانستم بیش از دو دقیقه سخنرانی کنم! بعد از سخنرانی نزد من آمد و گفت آیا مرا می‌شناسید؟ گفتم بله، شما آقای اقتصادخواه هستید که چوب به من زدید! بنده خدا سرش را پایین انداخت تا عذرخواهی کند. گفتم‌ای کاش از این چوب‌ها بیشتر می‌زدید! گفت برای چه؟ گفتم برای بهبود خط. گفت آیا حالا خطت خوب شده است؟ گفتم قابل خواندن است!... پس از مدتی که به تبریز رفتم، دیدم اعلامیه فوت ایشان را به در و دیوار زده‌اند. با مرگ ایشان مردم تبریز بسیار متأثر شدند و افراد مختلف شهر می‌گریستند! گویی در جامعه به طور نامحسوسی هوشیاری عجیبی وجود دارد. من نام آن را وجدان اجتماعی مردم می‌گذارم. بعد از خروج از مجلس ختم او اعلامیه‌ای را به ما دادند که در آن نوشته بود: این جانب جواد اقتصادخواه، ۳۰ یا ۳۵ سال مشغول تربیت فرزندان شما بودم. البته به خاطر ندارم که به عمد به کسی ظلم کرده باشم، ولی، چون در این دنیا نیستم از همه شما حلالیت می‌طلبم و اگر اشتباه کرده‌ام، مرا ببخشید. زیر آن هم نوشته بود مسافر دار بقاء، جواد اقتصادخواه!...».

از دام مال، مقام و شهرت علمی رستم
علامه جعفری بعد‌ها و در گفتگو با یکی از فضلا با صراحت بیشتری از دام‌های موجود در طریق نشو و نمای علمی خویش سخن گفت. وی به صراحت اذعان دارد که مال، مقام و شهرت علمی در زمره موانعی است که در مسیر وی خودنمایی کرده تا او را از نیل به لذت تعلیم و تعلم بازدارد. آن بزرگ تأکید می‌کند که این لذت هنگامی به طور کامل درک می‌شود که عالم تمامی تلاش خود را به رضای حضرت حق معطوف دارد. حجت‌الاسلام والمسلمین محسن غرویان در این‌باره آورده است:

«از علامه جعفری پرسیدم شما به عنوان یک طلبه و روحانی موفق در زندگی و تحصیل خود رمز این موفقیت را در چه می‌دانید؟ ایشان فرمودند از قضا این سؤال را یک‌بار هم مرحوم دکتر بهشتی در اصفهان از من پرسید، ولی حقیقت این است که من نمی‌دانم!... مسلماً چند چیز را باید مدنظر داشت. مسئله مال و منال دنیا خیلی مهم است، یعنی این را باید رد کرد. یکی مسئله باسواد شدن، بماهو باسواد شدن است، این را هم ما رد کردیم، یعنی البته او کرد! مال و منال دنیا از اول ما را نگرفت، یعنی ذاتاً علاقه‌ای هم نداشتیم. در اول طلبگی مثل اغلب طلبه‌ها خیال داشتیم که یک زمانی مرجع و مجتهد شویم! زمان که گذشت، این خیال از سرمان افتاد، ولی بعد مسئله مهم دیگری پیش آمد که همیشه با ما بود و آن عشق به علم‌آموزی بود. مخصوصاً وقتی سرگذشت علما و دانشمندان را می‌خواندیم، غرقِ در لذت می‌شدیم و دانشمند و عالم شدن برایمان مهم بود. واقعیت‌ها در نظرم جلوه داشتند و کشف حقایق برایم مهم بود که هرچند هدف کم‌ارزشی نیست، ولی، چون انسان باید همه کار‌ها از جمله تحصیل را برای خدا انجام بدهد، نباید علم برایش هدف شود و به صورت بت در‌آید. دام دیگری که سر راه ما پهن شد، موضوع مطرح شدن بود که البته شرش دیر از سرمان کنده شد! ما در دانشگاه‌های داخل و خارج کشور سخنرانی می‌کردیم و گاهی ۲۰۰، ۳۰۰ نفر استاد پای سخنرانی ما می‌نشستند. برایمان مهم بود جوری سخنرانی کنیم که همه ما را تحسین کنند. ما تا مدت‌ها گرفتار این مسئله بودیم تا اینکه الحمدلله از سرمان افتاد. گاهی که ما را برای سخنرانی دعوت می‌کردند، مطالعات و تحقیقات و بررسی‌های لازم را انجام می‌دادیم، می‌رفتیم و سخنرانی می‌کردیم و همه هم تشویق و تحسین می‌کردند، اما وقتی به خودمان نگاه می‌کردیم، می‌دیدیم چیزی به ما اضافه نشده است! الغرض دیدم که این‌ها پاسخ عطش و نیاز ما را نمی‌دهد و غذای گرسنگی من این‌ها نیستند. پرونده احسنت‌ها و آفرین‌ها روزی بسته و فرد متکی به این چیز‌ها هم با از بین رفتن آن‌ها نابود می‌شود. البته انسان باید در قبال مردم احساس مسئولیت کند، ولی کار را باید برای خدا کرد که اگر برای غیر خدا بود، سنت الهی است که چیزی نصیب انسان نمی‌شود. حدیث قدسی است که الکبریاء ردائی، من تلبس بها وضعته. بار‌ها پیش آمد که برای یک سخنرانی کتاب‌ها خواندم و تحقیق‌ها کردم به این امید که سخنرانی من بگیرد، اما نشد! گاهی هم مطالعه و خودم را آماده می‌کردم، اما به خدا هم می‌گفتم آنچه می‌خواهی بر زبانم جاری کن و سخنرانی خوب از آب درمی‌آمد. خلاصه اگر انسان با خدا باشد، نه غم دارد، نه خوف و نه حسرت و هر سختی‌ای برایش آسان می‌شود، أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ. اگر ایمان و خدا در کار باشد، حیات واقعاً شیرین است...».

فرزانه‌ای تمدن اندیش با دغدغه آینده بشریت

شهامت علمی او موجب گشت مکاتب رایج را پیروی نکند
آن عالم مفضال در عرف علمی کشور و نزد عده‌ای فراوان به عنوان «فیلسوف» شناخته می‌شد. با این همه آنان که از نزدیک با او معاشر بودند، می‌دانند که وی به هیچ روی خود را در چارچوب قواعد فلسفی محصور نمی‌ساخت و در مواردی فراوان به نقد آن‌ها می‌پرداخت. حجت‌الاسلام المسلمین علی‌اکبر رشاد در باب تفاوت ممشای علامه جعفری با اهالی فلسفه به نکات پی آمده اشارت برده است:

«بنده سال‌ها، افتخار شاگردی و تلمذ در محضر مرحوم علامه جعفری را داشتم. ویژگی‌ای که قبل از هر خصلت دیگری در رفتار آن بزرگوار به چشم می‌خورد، تواضع بی‌حد و حصرشان بود. ایشان به قدری فروتن بودند که انسان در مراوده احساس می‌کرد، دوستشان است و به هیچ‌وجه احساس تفاوت نمی‌کرد! نکته دیگر اینکه ایشان یک متفکر آزاداندیش بود. من این مطلب را پس از رحلت ایشان و با مرور دقیق‌تر آثارشان بیشتر احساس کردم. شبی در خدمت استاد محمدرضا حکیمی بودم و ذکر خیر علامه جعفری به میان آمد. خدمت استاد حکیمی عرض کردم استاد جعفری را نمی‌توان پیرو یک مکتب خاص تلقی کرد و مثلاً گفت که در فلسفه پیرو مکتب اشراق یا مشاء یا مثلاً تحت تأثیر ملاصدرا یا فلان فلسفه غربی است. ایشان از نظر فکری، کاملاً مستقل و آراسته به شهامت علمی است. بنابراین ایشان را نمی‌توان در قالب یک مکتب فکری خاص قرار داد. ایشان نیز در این‌باره تصدیق داشتند. مرحوم علامه انسانی عقل‌گرا بود، بنابراین شاید بتوان ایشان را اهل فلسفه و جزو خردورزان قرار داد، اما خود ایشان به جای واژه فلسفه از واژه حکمت استفاده می‌کرد و می‌فرمود: حکمت اعم و اعلا از فلسفه است. بنده در مراسم بزرگداشتی که از سوی رهبر معظم انقلاب در مدرسه عالی شهید مطهری برای ایشان برگزار شده بود، عرض کردم می‌توان اهالی علم معقول را به لحاظ مراتب به دسته‌های مختلفی تقسیم کرد، برخی فلسفه می‌دانند و می‌توانند مسائل و آرای فلسفی را بیان کنند. برخی فیلسوف یعنی صاحب رأی و فکر فلسفی هستند، اما عده‌ای هم شأنی بالاتر از فیلسوف بودن دارند. این‌ها اهل حکمت و دارای دو ویژگی هستند؛ یکی اینکه درباره همه چیز عقلانی می‌اندیشند و دوم اینکه نسبت به همه چیز حتی خود فلسفه دید نقادانه دارند. به نظر من مرحوم علامه جعفری جزو حکیمان بودند. ایشان حتی خود حکمت و فلسفه را هم نقد می‌کردند و به همین دلیل مستقل بودند و افکار و آرای بدیعی داشتند...».

او نمادی از روح اسلامی ایران بود
اندیشه‌های علامه فقید به لحاظ عیارمندی و شمول علمی، مرز‌های ایران را درنوردید و به محافل علمی و دانشگاه‌های بزرگ جهان راه یافت. نظریه پردازان نامدار به آن‌ها با اعجاب نگریستند و به ارزیابی‌شان پرداختند. هم از این روی استاد بار‌ها به دانشگاه‌های بزرگ اروپا دعوت گشت و به تشریح دیدگاه‌های خود پرداخت و با دانشوران پرآوازه آن مراکز به گفت‌و‌گوی علمی پرداخت. پروفسور ماچوپولوس استاد فلسفه دانشگاه آتن از منش و دیدگاه‌های علامه جعفری چنین معدلی به دست داده است:

«دغدغه اصلی استاد جعفری آینده بشریت بود. محققی بود که تجربه‌های فراوانی از مسائل و معضلات جامعه معاصر داشت و نمی‌کوشید که خود را از این موضوعات دور دارد. ما به بحث و گفتگو با هم عادت داشتیم، به ویژه درباره تکنولوژی که ساعت‌های مدیدی به طول می‌انجامید. او بر این باور بود که تکنولوژی، عاملی منفی برای تمدن ماست، زیرا به کمال باطن اجازه بروز نمی‌دهد. من با این نظر مخالف و بر این باور بودم که مثلاً در کشور ایران از تکنولوژی بهره‌گیری شده است، اما در جهت خیر بشر. او نهایتاً پذیرفت که تکنولوژی می‌تواند بشر را کمک کند، اما به این شرط که آن را تنها به عنوان ابزار و وسیله به کار گیرد. این تنها یک مثال بود از سال‌ها مباحثات عمیق، البته با رویکرد‌های مختلف. او همواره در طول مباحثات، جلوه‌گر تفکری دقیق و اراده‌ای عالی بود. به یاد می‌آورم رفتار دلپذیر او را با دانشجویانم در دانشگاه آتن. دانشجویان یونانی نظم کلاس را به هم ریخته بودند و من عصبانی بودم از اینکه آن‌ها یک روحانی را با نگاه فرهنگی خود می‌بینند و نیشخند می‌زنند، چراکه او خود را با زبانی با آن‌ها مخاطب می‌ساخت که دانشجویان نمی‌فهمیدند! با این همه اندک‌اندک در طول سخنرانی، دانشجویان توجهی ویژه به سخنرانی کردند و با جذابیت تمام به ترجمه سخنان ایشان گوش دادند. سپس با شوق به اینکه مطالب فراوانی در حال آموختن هستند، با کف‌زدن‌های پیوسته او را تشویق می‌کردند که تجلی پذیرش مثبت درس‌های جعفری بود. او در آنجا به گونه‌ای الهام‌آمیز با آن‌ها ارتباط برقرار کرد. از این رو فهمیدم که این یک هدیه الهی بود که یک استاد تا بدین حد شگفت‌انگیز باشد. جعفری سرشار از احساسات عمیق بود. همکاران من در دیدار با او آنچنان تأثیر پذیرفتند که او را احاطه کرده بودند! اینجانب این تلقی را با اهمیت می‌دانم و افتخار می‌کنم که او دوست من و نماد روح اسلامی ایران بود. همچنین وی استاد برجسته فلسفه اسلامی و ارزش‌های اخلاقی را از قرآن برگرفته بود. او منتقد اندیشه اجتماعی جهان معاصر و پژوهشگری بود که هم از ارزش‌های کهن و هم از ارزش‌های نوین آگاهی دقیق داشت. تأکید می‌کنم که او در این دیدار‌ها می‌کوشید، این اندیشه‌ها را برای خارج از ایران هم در دسترس قرار دهد. اجازه دهید تا بگریم، چراکه او انسانی ارزشمند و در بر دارنده ارزش‌های همه جانبه ـ نه منحصر به یک موضوع خاص ـ بود. دیدگاه او امیدبخش و رضایت‌آمیز بود. هرگز او را ناراحت و با چهره‌ای در هم کشیده ندیدم. او به خوبی می‌دانست که چگونه با تفهیم مطالب علمی بر لب دیگران تبسم آورد...».

فرزانه‌ای تمدن اندیش با دغدغه آینده بشریت

تجربیات خویش را در قالب امثال و حکم به فرزندان منتقل می‌کرد
معمولاً نخستین آوردگاه تربیتی اهالی اندیشه، محدوده خانواده آنان است. نزدیکان یک نظریه‌پرداز می‌تواند تجسمی از رویکرد‌های عملی وی قلمداد شوند و در عین حال موثق‌ترین و قابل استنادترین روایات را در این‌باره ارائه دهند. عذرا جعفری فرزند زنده‌یاد علامه محمدتقی جعفری اذعان دارد که آن متفکر فقید بر ارتقا سطح دانش و قدرت تشخیص فرزندان حساسیت فراوان داشت و در این‌باره فراوان احساس مسئولیت می‌کرد:
«خاطرات بسیاری از ایشان در ذهن ما نقش بسته است که هرکدام یادآور نکته‌ای بس مهم، اخلاقی و دینی است، ولی این خاطره را از زبان خودشان می‌گویم. ایشان می‌گفتند اولین‌بار بود که برای زیارت خانه خدا به مکه معظمه مشرف شده بدم. به نظرم رسید که در خلال اعمال حج تمتع دعا و از خداوند چیزی طلب کنم که معمولاً کمتر زائری به آن توجه دارد. آن وقت جوان بودم با تعداد اولاد کم؛ بنابراین در حین طواف دست‌هایم را بلند کردم و از خداوند خواستم که اولاً در تمام عمرم محتاج افراد لئیم نشوم و ثانیاً از نسل من در آینده ضرری به اسلام و جامعه نرسد!... در واقع هیچ‌کس به یاد ندارد که آن مرحوم، در زندگی به کسی ابراز نیاز کرده باشد یا برای اجابت خواسته‌ای واسطه پیدا کند. از هر دوره‌ای از زندگی خاطره‌ای داشتند و دقیقاً آن‌ها را به یاد می‌آوردند و من‌باب امثال و حکم به فرزندانشان تعلیم می‌دادند. طرز تفکر، نحوه تمرکز، شیوه رفتار و حسن خلق ایشان برای ما در منزل درس بود. علاوه بر آن از کلاس‌های درسی که برای ارتقای دانش و آشنایی با معارف اسلامی برای افراد خانواده تشکیل می‌دادند، بسیار سود می‌بردیم. لازم به یادآوری است در کلاس‌های درس، آنچنان ایشان به دنیای بالا قدم می‌گذاشتند و درباره آن صحبت می‌کردند و مستمعین را هم با خود به اوج می‌رساندند که دیگر آن لحظه به خود نبودیم که در کجا سیر می‌کنیم! واقعه کربلا و رادمردی مولا امام‌حسین (ع) را آنان بیان می‌کردند که گویی خود در صحنه حضور داشتند و همگان به‌جای اشک از دیده خون می‌ریختند! استاد فقید با اعتقاد به قاعده عمل و عکس‌العمل (کنش و واکنش)، دنیا را آیینه اعمال بشر می‌پنداشتند و پیشامد‌ها را انعکاس اعمال انسان قلمداد می‌کردند، یعنی هر کسی آن می‌درود که کشته است. مثال‌ها، استدلال‌ها و خاطرات فراوان از مواردی که خودشان شاهد این قانون بودند، در آثارشان باقی است که هر کدام روشنگر راه خطیر زندگی به شمار می‌رود...».

کلام آخر
در دوره‌ای زیست می‌کنیم که آفات علم و اندیشه فراوان گشته و ارائه محتویات کاذب به مخاطبان در شبکه‌های اجتماعی به شاخص‌ترین رهزن معرفت تبدیل شده است. در چنین شرایطی بازخوانی تجربیات علمی چهره‌هایی، چون زنده‌یادان علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، علامه محمدتقی جعفری و علامه محمدتقی مصباح یزدی و دانشوران سایر علوم انسانی و تجربی می‌تواند، چون چراغی فراروی علاقه‌مندان باشد. ایدون باد.

پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار